شنبه 11 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آقای گنجی! قيام سبز ملی ايرانيان "خودی و ناخودی" ندارد، بهروز ستوده

آقای اکبر گنجی در مقاله کوتاهی که در مخالفت با تحريم های اقتصادی و حمله احتمالی نظامی عليه حکومت اسلامی به رشته تحرير در آورده است ، اين بار لبه تيز قلم خود را متوجه کسانی کرده است که خواهان برچيده شدن نظام جمهوری اسلامی اند . آقای گنجی در اين نوشته با طرح يک سلسله پيش فرض های نادرست ، بر جنبش سبز ملی ايران ، که نتيجه ی انباشت ۳۰ سال نارضايتی و خشم و نفرت فرو خورده ملت ستمديده ايران است ، صبغه ی ايدئولوژيک و گروهی می زند و رهبری اين جنبش را يکپارچه در انحصار ياران "امام" و پيروان "خط " او در می آورد و سرپيچی از رهبری آقايان موسوی و کروبی واهداف آنان را مترادف با "ساختار شکنی" می انگارد!!
آقای گنجی در مقاله اخير خود با عنوان "رهبری جنبش : نفی صريح تحريم اقتصادی" چنين می نويسد:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


« مخالفان رژيم جمهوری اسلامی که مقيم ديگر کشورها هستند ، حق دارند مخالف نهضت سبز باشند ، با رنگ سبز به عنوان نماد اين نهضت مخالف باشند ، به رنگ سبز معنايی متفاوت از معنای مورد نظر عاملان آن بخشند ، رهبران اين نهضت- يعنی موسوی و کروبی- را رهبران اين نهضت به شمار نياورند ، اهدافی متفاوت از آنچه رهبران می گويند انتخاب کنند ، اما نمی توانند(حق ندارند) بنام نهضتی که موسوی و کروبی رهبران آنند ، از اهداف و اعمالی دفاع کنند که موسوی و کروبی مخالف آنند . موسوی و کروبی به صراحت و روشنی راه خود را از راه "ساختار شکننان" و "سرنگونی طلبان" جدا کرده و می کنند .»
به زبان شفاف ، اگر نوشته آقای گنجی را از لفافه خارج سازيم براساس پيش فرض ها و القاء گری های ايشان ، چنين بايد نتيجه گرفت :
۱ – مخالفان جمهوری اسلامی که مقيم خارج از کشور اند با نهضت سبز مخالف اند ! ( اميدوارم بکار بردن مکرّر واژه "نهضت سبز" از سوی آقای گنجی ، سوار کردن ايدئولوژی اسلامی بر جنبش سبز ملی ايران نباشد )
۲ - رنگ سبز فقط يک معنی دارد و آنهم معنائی است که آقايان کروبی و موسوی از آن بدست می دهند و هيچکس "حق ندارد" ! معنائی غيرازمعنائی که اين رهبران برای رنگ و جنبش سبز ارائه می دهند معنای ديگری قايل شود .
۳ – رهبری جنبش سبز بطور انحصاری در اختيارآقايان کروبی و موسوی است و کسانی که خود را طرفدار جنبش سبز می دانند "نمی توانند" و "حق ندارند" که خواسته ها و شعارهائی مطرح کنند که با اهداف آقايان کروبی و موسوی مغايرت داشته باشد .
و اينک در پاسخ به شبهه افکنی و پيش فرض های نادرست آقای اکبر گنجی بايد گفت :
۱ - مخالفان جمهوری اسلامی از چپ چپ گرفته تا راست راست ، نه درايران و نه در خارج از کشور در هيچ کجا ديده نشده است که با جنبش سبز مخالفت ورزند ، بسياری از ايرانيان داخل و خارج ممکن است رهبری آقايان کروبی و موسوی را قبول نداشته باشند و يا اينکه علامت و پرچم ديگری را حمل نمايند ولی هرگز سخنی از مخالفت با جنبش سبز بر زبان نرانده اند ، اگر غير از اين است خوب است که آقای گنجی برای اثيات ادعای خود ، سند ومدرکی ارائه دهد تا ما نيز مخالفان جنبش سبز را در صفوف اپوزيسيون ايران بشناسيم ! چنين بنظر می رسد که آقای گنجی هرگونه نقد ومخالفتی را با آقايان کروبی وموسوی ، معادل با مخالفت با جنبش سبز می انگارد و از هم اکنون هواداران وحاميان جنبش سبز ملی ايران را به خودی و ناخودی تقسيم می نمايد .
۲ – برخلاف آنچه که آقای گنجی القاء مينمايد ، رنگ سبز فقط يک معنی ندارد ، برخلاف نظر آقای گنجی معنی اين رنگ را آقايان موسوی و کروبی تعيين نمی کنند ، زيرا اين مردم ايران و خواسته ها و شعارهای شان است که به رنگ و جنبش سبز معنی می دهد و با توجه به خواسته ها و شعارهای جنبش سبز در سه ماه گذشته و بويژه در"روز قدس" اينک درک اين مسئله دشوار نيست که مردم ايران رنگ سبز را به علامت و نمادی ملی عليه حکومت اسلامی تبديل کرده اند . مهم نيست که آقای موسوی با چه هدف و نيتّی رنگ سبز را برای فعاليت های انتخاباتی خويش انتخاب کرد مهم اين است که آقای گنجی نگاه کند که در خيابانهای ايران چه می گذرد و علامت سبز در دست مليونها دختر و پسر جوان ايرانی چه معنی می دهد ؟ آيا براستی خواسته های نسل جوان وملت ايران که امروزه با علامت سبز برای درهم کوبيدن حکومت اسلامی به ميدان آمده است با خواست آقای موسوی و پرچم سبز ايشان که در هر اطلاعيه خود اعلام می دارد : " جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد" و يا "بازگشت به خط اصيل امام" يکی است ؟ آيا ملت ايران و بويژه نسل جوان اين کشور با آقای موسوی و ياران ايشان درک واحدی از رنگ و جنبش سبز دارند ؟ پيام آقای اکبرگنجی به ملت ايران و نسل جوان اين کشور اين است که : شما نيز رنگ و جنبش سبز را آنچنان ببينيد که آقای موسوی اين رنگ را می بيند چونکه بانی اين رنگ ، ستاد انتخاباتی ايشان بوده است !!!
۳ - و مهم تر ازهمه اينکه آقای اکبرگنجی رهبری جنبش سبز را ملک طلق آقايان موسوی و کروبی می داند و "ساختارشکنان" را هشدار می دهد که حق ندارند اهداف و خواسته هائی متفاوت با اهداف موسوی و کروبی دنبال نمايند !! واقعاً شگفت انگيز است اگر آقای اکبر گنجی نداند که رهبری جنبش سبز در دست آقايان موسوی و کروبی نيست !! حتی خود آقايان موسوی و کروبی نيز چنين ادعائی را ندارند که رهبر جنبش سبز اند و تا کنون بارها گفته اند که : اين مردم اند که برای گرفتن حق خويش به پيش می روند و آنان از حقوق ضايع شده مردم دفاع می کنند . کودکان دبستانی نيز اين را می دانند که آنچه امروزه بنام جنبش سبز در ايران بر پا گرديده است ، جنبشی است خود جوش و فراگير و مردمی که هيچکس نمی تواند ادعای رهبری آنرا داشته باشد و علت دوام وبقای اش هم در همين خود جوشی و فراگيری آن می باشد . حتی دار و دسته کودتا چی خامنه ای - احمدی نژاد نيز می دانند که رهبری جنبش سبز در دست موسوی و کروبی نيست ، که اگر جز اين بود برای ضربه زدن و فرو نشاندن اين جنبش ، در دستگيری اين دو تن و "اعتراف گيری" از آنان يک لحظه درنگ نمی کردند . آنان بخوبی می دانند که قيام سبزی که در اين سرزمين دلاور خيز آغاز شده است قائم به آقايان موسوی و کروبی و اين يا آن شخصيت اصلاح طلب نمی باشد که با دستگيری آنان اين جنبش از حرکت بازايستد و يا در حرکت اش وقفه ای حاصل شود .
بدون اينکه از اهميت همراهی واحترام مردم ايران نسبت به آقايان کروبی و موسوی بخاط ايستادگی شان در مقابل کودتاچيان تبهکار کاسته گردد ، اين واقعيت انکار ناپذير را هم نبايد کتمان کرد که اين آقايان هنوز راه درازی را درپيش دارند که خود را در مسند رهبران جبش ملی سبز و سراسری ايران بنشانند چرا که اين آقايان تا همين جا هم که آمده اند به ضرب و زور حرکت خود جوش ملی ايرانيان برای تغييرات بنيادی بوده است وگرنه تقلب در انتخابات جمهوری اسلامی که تازگی ندارد . انتخابات قلابی و کودتای بيت رهبری فقط بهانه ای شد تا آتشی که ۳۰ سال در زير خاکستر مانده بود دوباره شعله ور گردد .
خطای بزرگی خواهد بود اگر به عمق و ريشه های جنبش عظيمی که امروزه با نام جنبش سبز در مقابل حکومت قرون وسطائی اسلامی قد علم کرده است پی برده نشود و آنرا فقط ناشی از اعتراض مردم به نتيجه يک انتخابات قلابی و يا مبارزه جناح های گوناگون جمهوری اسلامی برسر قدرت ارزيابی نمود . در "روزقدس" که حکومت اسلامی با تمام قوا به ميدان آمده بود که شکل گيری هر تجمع مخالفی را در نطفه خفه سازد و هرگونه حرکت مخالفی را درهم شکند ، جنبش سبز با صف آرائی مجدّد خود در مقابل کودتاچيان ، يکبار ديگر نشان داد که عقبه اين جنبش در عمق جامعه ، و نيروی محرکه آنرا ملتی جان به لب رسيده از جنايت ها و خيانت های حکومت فاسد اسلامی تشکيل می دهد . بنابراين آقای گنجی و تمام کسانی که اين روزها در تلاش اند که قيام سبز و دوران ساز مردم ايران را به مسير دلخواه خويش هدايت کنند و بر سر اين جنبش ملی ، رهبری دلخواه خود بنشانند بهتر است کمی به علت ها و ريشه های تاريخی جنبشی که به نام جنبش سبز از دل مردمی داغ ديده و تحقير شده سربرآورده است بينديشند.
آقای گنجی و همفکران ايشان خوب است بخاطر بسپارند که هزاران هسته و گروه جوان ، دانشجوئی ، زنان ، کارگران ، اقوام و غيره وغيره که کار سازماندهی و رهبری جنبش سبز را برعهده دارند هرگز خطای پدران خويش را در سال ۱۳۵۷ تکرار نخواهند کرد و کسانی را در رهبری مبارزات خود نخواهند نشاند که فردا به بلای جان مردم ايران تبديل گردند . اگر آقای گنجی و همفکران ايشان فراموش کرده اند ، ما فراموش نکرده ايم که خمينی با وعده تشکيل مجلس مؤسسان و سپردن اداره کشور به دست نمايندگان مردم ، محترم شمردن آزادی زنان ايران ، محترم شمردن آزادی مطبوعات ، عدم دخالت روحانيون در سياست و صدها وعده و وعيد توخالی ديگر و توسل به هزاران دروغ و نيرنگ ، برای ويران کردن ايران ، وارد اين سرزمين شد و به اعتمادی که مردم شريف اين آب و خاک به او کرده بودند چه خيانت هائی که نکرد ! همچنين اگر آقای گنجی فراموش کرده است ! ما فراموش نکرده ايم که در جريان انقلاب ۵۷ چگونه پروسه ی "امام" سازی و "رهبر" سازی با همکاری و شرکت فعال حزب توده و فدائيان اکثريت که پاره ای از آنان امروزه به رنگ "سبزاسلامی" در آمده اند ، در ميهن بخت برگشته ی ما شکل گرفت و به پيش رفت تا جائی که ديگر نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان .
حالا آقای گنجی پس از ۳۰ سال و آنهمه فجايعی که حکومت اسلامی در ميهن ما مرتکب شده است و پس از آنکه تمامی ارزش های انسانی و ايرانی ، توسط دارو دسته های وحشی و ضد بشر حاکم ، نابود گرديده يا به لجن کشيده شده است ، از نسل جوان وسبز ايران می خواهد که رهبری مبارزات خود را به دست کسانی بدهند که در اطلاعيه های خويش ، بازگشت به خط امام را در سرلوحه ی اهداف خود قرار داده اند !! غافل از اينکه مردم ايران و نسل جوان و سبزی که امروزه برای نجات ملت و کشور، اقدام به قيام سبز نموده است ، خوب می داند که : "اين همه آوازه از شه بود" يعنی که تمام بدبختی ها و فجايعی که طی چهار دهه نصيب اين ملک وملت شده است همه ناشی از همان "امام" و "خط" اش بوده است و اگر کسی اين حقيقت آشکارتر از خورشيد را نبيند و يا خود را به نديدن بزند يا جاهل است و يا فريب کار. و اگر کسی تصوّر می کند که در جنبش سبز ملی ايران می توان با چراغ خاموش حرکت کرد و باند تبهکار خامنه ای – احمدی نژاد را به زير کشيد ، خود را فريب داده است .

بهروز ستوده
۱۱ مهرماه ۱۳۸۸
۳ اکتبر ۲۰۰۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016