گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
7 شهریور» برای روزنامه نگاران در بند: بهمن و احمد و سعيدها، زهرا مشتاق22 اردیبهشت» سعيد ليلاز: ۶ ميليار دلار؛ هزينه سفرهای خارجی مديران در سال ۸۷! مهر 27 اسفند» سعيد ليلاز: کارگران زير خط فقر زندگی می کنند، اقتصاد ايران بخش خصوصی و کارفرما ندارد، ايلنا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جشن تولد سعيد ليلاز پشت ديوارهای بلند اوين، کانون زنان ايرانیکانون زنان ايرانی: پنج شنبه عصر نيز پل های روبروی بازداشتگاه اوين پذيرای خانواده زندانيان حوادث پس از انتخابات بود . خانواده های چشم به راه و نگرانی که اين بار نيز دور هم جمع شدند تا به يکديگر ياد آوری کنند تنها نيستند . آنها اين روزها زياد به اينجا می ايند . اينجا اين روزها ميعاد گاه دائمی شان شده ،جائی که حضور و صدای عزيزان شان را حتی از دور و پشت ديوارهای بلند می شنوند. آنها به هر مناسبتی در اينجا گرد هم می آيند.جائی که اين روزها به اقامت گاه اجباری عزيزان شان مبدل شده است . ديروز مقابل زندان اوين هم مراسم افطار برگزار شد و هم جشن تولد و هم ديد و بازديد از زندانيانی که به تازگی از بند رسته بودند . کمتر کسی می تواند افطارهای ماه رمضان را در مقابل اين بازداشتگاه از ياد ببرد. روز گذشته نيز سفره ای ديگر ازهمين افطاريها بر پا شده بود اين بار روزه ای سياسی به نيت آزادی هر چه سريع تر زندانيان دربند . از پل مقابل زندان اوين که رد می شوی خيلی زود در سياهی زير پل جمع زنان، مردان و کودکانی را می بينی که صميمانه و با سادگی گرد سفره های شان نشسته اند و با نان و پنير و آش روزه می گشايند . آنجا زير انداز هست و کتری وآبجوش و شير و خرما تا روزه داران روزه های شان را باز کنند و در همان حال نيز با نگاهی به آن ديوارهای بلند ودعا های از ته دل آرزوی آزادی هر چه سريع تر عزيزان شان را کنند . دور سفره افطار چهره همسران فعالان سياسی و فرزندان شان را می بينی . فخر السادات محتشمی پور، همسر مصطفی تاج زاده ،همسر علی تاجرنيا ،الهه مجردی همسر محسن ميردامادی و ديگر چهره های آشنای اين روزها . خيلی ها هم هستند که کسی را در بند ندارند اما اينجا هستند چون فکر می کنند که همسر يا فرزند خودشان دربندند و با اين زنان و کودکان احساس همدلی می کنند . مادر هنگامه شهيدی روزنامه نگاردربند با چادر سياه اش در آن سوی سفره نشسته و به آرامی افطار می کند .و برای کسانی که از حال هنگامه می پرسند از آخرين ملاقات اش می گويد و اينکه روحيه هنگامه اين روزها کمی بهتر است اما به شدت لاغر شده و او مثل هر مادر ديگری نگران حالش است . خواهران هنگامه هم در اين مراسم شرکت دارندو با سکوت به ديوارهای بلند چشم دوخته اند . هوا اين روزها سردتر هم شده و روزه داران با کمی لرز افطار می کنند و با نگرانی رو به يکديگر می گويند يعنی آنجا هم همين قدر سرد است آيا به عزيزانمان لباس گرم می دهند؟ همسر فريبا پژوه ديگر روزنامه نگار دربند هم کمی آن سوتر ايستاده است ،چای اش را می نوشد و به ديوارهای بلند زل زده است . حالا خيلی ها تازه از راه می رسند کسانی که برای شرکت در جشن تولد آمده اند. تولدی که برای شرکت در آن از قبل دعوت شده اند . تولد سعيد ليلاز، روزنامه نگار که بيش از صد روز است در يکی از سلول های انفرادی اوين زندانی است . همه توسط سپهر ناز پناهی همسر سعيد ليلاز به اين جشن دعوت شده اند . همسر سعيد ليلاز با دو فرزندش از راه می رسد و البته با پدر پير سعيد ليلاز. مادر سعيد اما نيامده چون تاب دوری از پسرش را ندارد و شيون و زاری می کند .و حالا لابد در گوشه ای از خانه اش برای پسرش دعا می خواند و اشک می ريزد کار هميشگی اش در اين روزها . پدر سعيد که پيرو لرزان است صندلی اش را در گوشه ای می گذارد . گوشه ای که خيلی زود در کنارش کيک تولد ۴۸ سالگی سعيد ليلاز گذاشته می شود با تصوير هميشه خندانش روی کيک و جمله کنارش اش .« سعيد ليلاز را آزاد کنيد.» خيلی زود همه دور کيک حلقه می زنند و يک صدا می خوانند «:زندانی سياسی تولدت مبارک ».« تولد تولد تولدت مبارک ». شمع و فشفشه است که روشن می شود و صدای شهرزاد ، دختر نوجوان سعيد ليلاز که از همه می خواهد دست بزنند .اما فقط نگاهی به صورت اشک آلود پدر سعيد کافی است تا دلتنگی همه تازه شود و همه به اين فکر کنند که اکنون سعيد در گوشه سلول تنگ و تاريکش چه می کند ؟ در روز تولدش به چه می انديشد ؟و آيا می داند که فقط چند سو آن ور تر همه به يادش هستند و حالا کادوهائی را که برايش آو رده اند به همسرش تقديم می کنند. در جمع ميهمانان کسانی هم هستند که تازه از زندان آزاد شده اند. ژيلا بنی يعقوب روزنامه نگار يکی از آنهاست که با در دست داشتن عکس همسرش حالا به حلقه اطراف کيک پيوسته است . همسر او بهمن احمدی امويی ديگر روزنامه نگار زندانی بيش از صد روز است که در بازداشت به سر می برد بی انکه کوچکترين خبری از آزادی اش به گوش برسد .عکس بهمن را همه می بينند که بر رويش نوشه شده« بهمن احمدی را آزاد کنيد »و ژيلا که يک لحظه هم اين عکس را از خود دور نمی کند . شيوا نظر آهاری هم با مادرش آمده است. دختری جوان که به خاطر فعاليتهای حقوق بشری اش صد روز در بند بود و تازه چند روزی است از زندان آمده است خيلی ها دور شيوا را گرفته اند و حالش را می پرسند و او مثل هميشه با روحيه است .مثل هميشه از خانواده ها سراغ زندانی هايی را می گيرد که مدتهاست تماسی با خانواده های خود نداشته اند ،زندانی هايی که گمنام تر مانده اند .شيوا می گويد بايد روی اين جور زندانی ها بيشتر کار کنيم.شيوا چند روز پس از آزادی همان کاری را می کند که به خاطرش بيش از نود روز در زندان بوده است :دفاع از حقوق زندانی های سياسی. در همهمه احوال پرسی ها و تولد مبارک گفتن ها زنی ميانسال با شادی تلفنش را پاسخ می دهد . مادر حسين اعزامی از دستگير شدگان پس از انتخابات است پسرش حالا از پشت ديوارها به او زنگ زده و مادر قربان صدقه اش می رود. می گويد :« عزيزم پشت سرت را نگاه کنی مادرت را می بينی اينجا تولد است و همه هستند ."مدام قربان صدقه پسر دربندش می رود پسری که حالا در اعتراض های پس از انتخابات بازداشت شده و حالا با گرفتن دو سال حکم زندان در بند عمومی اوين به سر می برد .»تلفن با اشک های مادر و دلتنگی اش به پايان می رسد . کمی آن سوتر زنی با تمام قوا فرياد می زند.« زندانی سياسی تولدت مبارک ».می گويند ۱۰ سال پيش پسرش روز ۱۸ تير دستگير شده و تاکنون از او خبری نيست اما مادر هنوز نا اميد نشده و در همه برنامه ها حضور دارد نه تنها برنامه ها که مقابل اوين ماوا و جايگاهش شده ، هنوز اميد وار است که پس از ده سال بی خبری روزی فرزندش از پشت ديوارهای بلند بيرون بيايد . جمعيت کمی از زير پل خارج شده و به سمت خيابان آمده تا اين بار با فريادهای الله اکبر صدای شان را به گوش عزيزان شان برسانند . « الله اکبر، الله اکبر » «زندانی سياسی آزاد بايد گردد » ،ياحسين ،ميرحسين " ،يا مهدی ،شيخ مهدی "فريادهائی است که به آسمان می پيچد و از ديوارهای قطور می گذرد تا به زندانی سياسی بگويد عزيز هستيد و ماندگار . Copyright: gooya.com 2016
|