پنجشنبه 30 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بلوچستان در چنبره خشونت کور، ارژنگ بامشاد

عمليات انتحاری جندالله در همايش طوايف و قبايل بلوچستان در منطقه "پيشين" شهر سرباز ، ۴۱ کشته و۵۵ زخمی به جای گذاشت. اما زخمِ کاری آن بر تحولات آتی بلوچستان، شايد دريای خون ايجاد کند. از شش ماه پيش که سپاه پاسداران جمهوری اسلامی مسئوليت امنيت اين استان حساس را بر عهده گرفت، طرح بومی کردن امنيت و سرکوب را در دستور قرار داد. محورهای اساسی اين طرح شامل، جلب همکاری و تجهيز و تسليح برخی از قبايل و از ميان بردن بی اعتمادی ميان عشاير و نيروی انتظامی و سپاه، پيشنهاد استخدام جوانان بلوچ وسنی به بدنه نيروی انتظامی، جمع آوری سلاح و طرح بخشودگی افراد مسلحی که امان نامه بگيرند، شناسائی و اخراج پناهندگان افغانی از کشوربه کمک ريش سفيدان محلی، حفاظت از مرزها و مبارزه با پديده ی گروگان گيری. آن چه در اين طرح سخنی از آن به ميان نيامده تلاش برای سروسامان دادن اقتصاد در هم ريخته و ضعيف استان و ايجاد شرايط کار و مبارزه با بيکاری است. همچنين در اين طرح از مبارزه با امر قاچاق مواد مخدر سخنی به ميان نيامده است. روشن نيست که در اين رابطه سپاه چه سياستی اتخاذ کرده و با قبايل و خوانينی که در اين رابطه فعال هستند چه برخوردی در پيش گرفته خواهد شد. روشن است منطقه بلوچستان يکی از راه های اصلی انتقال مواد مخدر از افغانستان به اروپاست.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


يکی از اصلی ترين وظايف رسمأ اعلام شده ی نيروی انتظامی در تمامی سال های گذشته ، مبارزه با کاروان های قاچاق مواد مخدر بوده است. در اين رابطه نيز نبايد اين نکته از ياد برد که همواره ميان نيروهای ارتش و نيروی انتظامی و برخی از سران قبايل و يا خوانين که در اين امر فعاليت داشته اند، همکاری هايی صورت می گرفته است. اين امر در زمان حکومت شاه نيز جريان داشته است. بنابراين مسئله قاچاق وقتی در سطح کلان مطرح می شود، موضوع با پيچيده گی هايی همراه خواهد شد. زيرا در مواردی همکاری های گسترده ای ميان خوانين و سران نيروی انتظامی در نقل و انتقال قاچاق انجام می گرفته است. هر چند هر روزه خبر از مبارزه ی نيروی انتظامی با باندهای قاچاق مخابره می شود.

سياست جديد سپاه در بلوچستان که می توان آن را بومی کردن سرکوب ناميد، در متن سياستی به اجرا در می آيد که در سال های گذشته، بايد آن را سياست چوبه های دار ناميد. سياست دولت جمهوری اسلامی بويژه در دوره ی دولت احمدی نژاد، با تکيه يک جانبه بر شيعيان سيستانی و يا جريان موسوم به انتظاريون و طرفداران انجمن حجتيه که مدام بر آتش جنگ شيعه و سنی می دميدند، سرکوب کامل هر نوع مبارزه ملی و مذهبی در ميان مردم بلوچ بود. در سال های گذشته، حجم اعدام جوانان بلوچ بسيار بالا بود؛ ترور و اعدام روحانيون اهل سنت نيز بارها اتفاق افتاد؛ حتی فعالين فرهنگی همچون يعقوب ميرنهاد، نيز نتوانستند از چنگ اين سياست خشونت کور جان سالم بدر برند. سياست چوبه های دار، در منطقه ای که از نظر اقتصادی وضعيت استواری ندارد، صنعت در آن جا ديده نمی شود، کشاورزی و دامداری و تجارت نمی تواند نيروی جوان را به کار جذب کند و بيکاری و فقر به مشکلی جدی تبديل شده است، تنها پاسخ رژيم به مشکلات منطقه ای بود که به دامن زدن کينه و نفرت منجر شده است.

سياست چوبه های دار، سرکوب خشن ملی و مذهبی، بيکاری و فقر؛ کينه و نفرت فزاينده، زمينه هايی است که نيروهايی چون جندالله توانستند بر متن آن به جذب نيرو بپردازند. بيکاری گسترده و فقر توانفرسا دو عاملی هستند که هم به جندالله برای نيروگيری کمک می کند و هم به پاره ای از خوانين اين امکان را می دهد تا برای سازماندهی کاروان های قاچاق به جذب نيرو بپردازند و در درگيری ها ميان اين کاروان ها و نيروی انتظامی وارتش همواره گوشت دم توپ داشته باشند و خود در کناره ی ميدان به جمع آوری پول و هزينه کردن آن برای خريد خانه و املاک و سازماندهی زندگی يک جانشينی و مرفه بپردازند و همراه خانواده و بستگانشان به سرمنزل مقصود برسند. روشنفکران منطقه و آن ها که در بلوچستان زيسته اند نيک می دانند که تفاوت زندگی خوانين و وابستگانشان با مردم فقير و توده های پائين سلسله مراتب عشايری تا چه حد چشم گير و نگران کننده است. درچنين شرايطی، سياست سپاه برای جذب و جلب خوانين و سران قبايل، می تواند به شکاف تاکنونی شدت بيشتری بخشد و مردم فقير و توده های کار و زحمت زير چرخ های اين همکاری امنيتی له شوند. زيرا اگر سران قبايل با مسلح شدن و همکاری با سپاه و نيروی انتظامی در ازای امتيازاتی به بازوی سرکوب تبديل شوند، امکانات جوانانی که برای امرار معاش با موتورسيکلت ها و يا وانت بارهايشان به تجارت ميان اين سوی و آن سوی مرز مشغول هستند، بسيار محدود خواهد شد. اين امر همچنين می تواند زمينه ی رقابت ودرگيری ميان قبايل گوناگون را دامن بزند. به همين دليل بود که مولوی عبدالحميد امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه های نماز جمعه، از سياست مسلح کردن قبايل و بکارگيری آن ها به عنوان اهرم های سرکوب انتقاد کرد.

بر متن چنين وضعيتی، عمليات انتحاری وتروريستی جندالله، با هر نيتی که صورت گرفته باشد، ضربه سهمگينی به جنبش مردمی بلوچستان و جنبش نوپا و دمکراسی طلب سراسر ايران بود. چنين عملياتی حتی اگر برای انتقام گيری از خون جوانان بلوچ و روحانيون سنی مذهب انجام شده باشد؛ حتی اگربخواهد پاسخی باشد به جنايات جمهوری اسلامی در بلوچستان و حکومت نظامی و امنيتی اش؛ حتی اگربخواهد مرهمی باشد بر درد مادرانی که فرزندانشان به چوبه های دار آويخته شده اند؛ حتی اگربخواهد بی حقی مردم بلوچ و ستم مضاعفی که بر آن ها روا می شود را به گوش جهانيان برساند؛ در تمامی اهدافش با شکست کامل روبرو خواهد شد. زيرا اين خشونت کور و لجام گسيخته که جان ده ها نفر از بلوچ و فارس، شيعه وسنی، فرمانده سپاه و سران قبايل و عشاير، جوان و پير را گرفته است؛ نتايج معکوسی به بار خواهد آورد زيرا:

در گام اول برگ برنده تبليغاتی در اختيار سرکوبگران سپاه و خشک انديشان مذهبی می گذارد تا اعلام کنند که تلاش شان در راستای وحدت شيعه و سنی، با بمب پاسخ گرفته است. اين کشتار کور، اين امکان را فراهم می آورد که نيروهای دولتی و سپاه، با تکيه بر کشته شدن برخی از سران و افراد قبايل، روحيه انتقام طلبی و خون خواهی آن ها را تحريک کرده و در اين زمينه به تجهيز، تسليح و تغذيه اطلاعاتی اين قبايل بپردازند. روشن است در اين حالت دامنه همکاری اين نيروها با سپاه و نيروی انتظامی گسترده تر گشته و زمينه جنگ برادر کشی در ميان طوايف بلوچ گسترش خواهد يافت. بی جهت نيست که بخش اعظم قبايل وطوايف بلوچ با انتشار بيانيه هايی اين حرکت جندالله را محکوم کرده و از آن برائت جسته اند. به اين ترتيب جندالله با اقدام تروريستی خود، زمينه نزديکی برخی از قبايل با سپاه و نيروهای دولتی را تقويت خواهد کرد.

در گام دوم شدت اين عمليات، واکنش خشن و شديد نيروهای سرکوب را نيز بر خواهد انگيخت. بايد در روزهای آينده شاهد بکارگيری ماشين کشتار قضائی رژيم اسلامی در بلوچستان باشيم. اين بار نيز حکام شرع و دادستان های بيدادگاه های جمهوری اسلامی در بلوچستان، در دادگاه های دربسته و چند دقيقه ای احکام اعدام صادر خواهند کرد و چوبه های دار را بر پا خواهند داشت. از هم اکنون دادستان زاهدان و ديگرمسئولان قضايی به خط و نشان کشيدن هايشان مشغول شده اند. از اين رو جان صدها جوان بلوچ که در زندان های جمهوری اسلامی اسير هستند در خطر جدی قرار گرفته است.

در گام سوم، چنين عمليات خشونت باری، فضای استان را به شدت نظامی و امنيتی خواهد کرد و هر نوع اعتراض مردمی و مدنی را با خطر واکنش خشن و سرکوب شديد نيروهای رژيم روبرو خواهد ساخت. در چنين فضای امنيتی و نظامی، هر جوان بلوچ به چشم يک نيروی انتحاری نگريسته شده و به دامن زدن حس بدبينی ميان ساکنان استان نيز منجر خواهد شد. اين فضای مسموم را همواره در بعد از اقدامات تروريستی جندالله ديده ايم. بر متن چنين فضائی است که نيروهای رژيم همواره تلاش کرده اند که نيروهای غيربلوچ ساکن بلوچستان را به پايگاه حمايتی خود تبديل کنند. امری که تاکنون با موفقيت زيادی همراه نبوده است. زيرا پيوندهای انسانی مردم ساکن استان و تاريخچه ی همزيستی مسالمت آميزشان، مستحکم تر از آن است که فريب سياست های تاکتيکی نيروهای سرکوب را بخورند.

اما مهمترين جنبه منفی اين عمليات کور و خشونت طلبانه، فرصتی است که به جمهوری اسلامی می دهد تا چهره مظلوم و قربانی اقدامات تروريستی بخود بگيرد و تمامی تلاش های دلاورانه مردم سراسر ايران که در چند ماه گذشته توانستند با تظاهرات ميليونی و مبارزه شکوهمندشان، پرده از چهره بی رحم حکومت اسلامی بدرند، و ماهيت خشن و دهشتناکش را رسوا سازند، به چالش بگيرد. درست در شرايطی که فضای عمومی سياسی سراسر کشور زمينه ی دفاع از حقوق خلق های تحت ستم و بويژه مظلوميت خلق بلوچ را فراهم کرده و اين همبستگی عمومی می تواند به مبارزات ملی و پيوند آن با مبارزات سراسری کمک شايانی کند و به انزوای تاکنونی اين مبارزات پايان دهد، چنين عملياتی نقش کاملأ منفی ايفا خواهد کرد. از اين رو محکوميت اين اقدام تروريستی از سوی شورای امنيت سازمان ملل، هديه ای به جمهوری اسلامی است که "جندالله" زمينه ی آن را فراهم آورده بود.

روشن است که اقدامات تاکنونی جندالله، که از درگيری های نظامی با نيروهای سرکوب جمهوری اسلامی آغاز شده، به تدريج شکل و شمايل عمليات انتحاری و سبک و سياق عمليات القاعده و طالبان را به خود می گيرد. منفجر کردن مسجد و يا يک گردهم آيی که به کشتار کور منجر می شود، شيوه ای است که عمدتأ توسط نيروهای القاعده و طالبان به کار گرفته شده و جنايات بسياری به بار آورده است. روی آوری جندالله به اين شيوه ها، هر چند بتواند خوشحالی نويسندگان" شرق الاوسط" را به همراه داشته باشد، اما نمی تواند حمايت، همدلی و همبستگی مردمی، بويژه در ايران را به خود جلب کند. آن هم در شرايطی که جنبش مردمی ايران با تکيه بر خصلت توده ای و مسالمت آميز اعتراضات خود، رژيم جمهوری اسلامی را دربن بست تاريخی گرفتار کرده، شکاف در بالای حکومت را گسترش داده و قدرت تصميم گيری را از آن گرفته است. جنبش مردمی و مظلومانه مردم بلوچ، برای احقاق حقوق خود، برای رهائی از ستم دوگانه؛ برای رسيدن به حق تعيين سرنوشت خود، برای زندگی در بلوچستانی آباد که داوطلبانه در کنار ديگر خلق ها به زندگی بدون دغدغه و سرکوب بپردازد و بر سرنوشت خود مسلط باشد، بدان نياز دارد تا در کنار ديگر خلق های سراسر کشور به مبارزه ای مدنی و توده ای و همبسته عليه جنايات جمهوری اسلامی مبادرت ورزد. مردم بلوچ نبايد فراموش کنند که آن بخش از هموطنانشان که از ديگر شهرها به بلوچستان آمده و دهه هاست در آن ديار به کار و زندگی مشغول هستند، نه تنها همشهری هايشان محسوب می شوند بلکه همچون آن ها زير ظلم و ستم حکومتی هستند و متحدينشان در مبارزه برای آزادی، دمکراسی و حق تعيين سرنوشت هستند. پيوند مبارزاتی اين نيروها با مبارزات مردم بلوچ، زمينه ی همبستگی و هم سرنوشتی مليت های سراسر ايران را تقويت کرده و به رشد و گسترش مبارزات توده ای عليه حکومت جمهوری اسلامی کمک خواهد کرد.

و در پايان بايد به روشنفکران بلوچ يادآور شد که دفاع کور و احساساتی از اقدامات تروريستی جندالله، هر چند همسوئی با فضای احساسی جوانان تحت ستم بلوچستان باشد، اما نمی تواند در راستای منافع درازمدت جنبش مردمی و مظلومانه مردم بلوچ و ساکنان بلوچستان تلقی شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016