در باره "تاريخ مصرف" کشتار دگرانديشان، مسعود نقره کار
حکومتی يان هم از خط قرمز جنايت های حکومت اسلامی شان عبور کرده اند، با اين هدف که کشتارهای سی ساله و هولناک دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی در حکومت شان را لوث کنند
آيت الله خمينی و آيت الله خامنه ای، نماد های کشتار دگرانديشان وجنايت عليه بشريت , در طول سی سال حکومت اسلامی شان مرتکب ۶ کشتار از دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی خود شده اند:
۱- کشتار سال های ۵۸-۵۷
۲- کشتار سال های ۶۱-۶۰
۳- کشتار بزرگ سال ۶۷
۴- کشتار دگرانديشان و مخالفان حکومت اسلامی در خارج از مرزهای ايران
۵- قتل های زنجيره ای
۶- کشتار سال ۸۸ ( جنبش سبز)
بر سياهه ی فوق , و با اتکا به افکار و کردار اين دو موجود, ذبح اسلامی ِ آزادی و دموکراسی و مدنيت و نقض آشکار مفاد اعلاميه ی جهانی حقوق بشر را نيز می توان افزود.
قاتلان اين جنايت ها ی سی ساله دو دسته اند:
الف - آمران جنايت : خمينی و خامنه ای و روحانيون و رهبران طراز اول حکومت اسلامی که فتوی و دستور سرکوب و قتل و کشتار صادر کرده اند.
ب - عاملان جنايت : آدم کشانی که به طور مستقيم جان دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی ی حکومت اسلامی را گرفته اند.
اين کشتارها و موجوداتی چون خمينی و خامنه ای بار ديگر فقرفرهنگی و اخلاقی , به عنوان شاخصه و فقری تاريخی در جامعه ی ما را به رخ مان کشيده اند , فقر فرهنگ و اخلاقی که انسان دوستی , انسانيت و مدنيت بنمايه اش است.
ابعاد اين فقر و فلاکت فرهنگی و اخلاقی هنگامی حجاب بر می گيرند که در می يابيم:
۱- حکومت گران اسلامی و بخشی از مردم ميهنمان " عدم تحمل دگرانديشان تا حد کشتار آنان و کشتار مخالفان سياسی و عقيدتی" باور دنيوی و اخروی, و پاره ای از فرهنگ و اخلاق شان است . اينان بر بستر بی فرهنگی و بی اخلاقی , دين و مذهب شان را آخرين و برترين حقيقتی می دانند که برای زنده ماندن اش بايد خون ديگران ريخت. اين جماعت يا مسلمانانی بنياد گرا, قدرت طلب ,شياد و عوامفريب شبيه خمينی و خامنه ای بوده و هستند يا مردمانی قشری , متعصب , جاهل و نا آگاه اند.
۲- در طی سی سال گذشته بخش های کوچکی از جنبش روشنفکری و روشنگری ميهنمان , که اکثرا" چهره های روشنفکری ِ سياسی , فرهنگی و فلسفی بودند , و نيز برخی از افراد و جريان های سياسی و فرهنگی , با کشتار های سال های ۶۷-۵۷ و به طور کلی اعمال خشونت و اعدام مخالفت کرده اند. کميت اندک اين جمع ابعاد ناباورانه ی فقر و فلاکت مورد اشاره را نشان می دهد.
۳- بخش بزرگی از جنبش روشنفکری , و برخی از جريان های سياسی , فرهنگی و اجتماعی و افراد مستقل در بر خورد با اين کشتارها , و به ويژه کشتار های سا ل های ۵۸-۵۷ و ۶۱-۶۰ را ه خطا رفتند و جنايت های حکومت اسلامی در آن سال ها را مورد تاييد و حمايت قرار دادند . اگر چه بخش هايی ازاين مجموعه اين خطا ی بزرگ را مورد انتقاد قرار داده اند و تلاش می کنند با گفتار و کردار خود , وفاداری به انتقاد شان را اثبات کنند , اما داغ ننگ چنين حمايتی بر پيکر اين نسل جا خوش کرده است , و حق نيز همين است.
اصلاح طلبان و کشتار دگرانديشان در ايران
اصلاح طلبان حکومتی , که برخی از رهبران روحانی , فکری و سياسی شان در چهار کشتار از کشتارهای ششگانه نقش آمريت نيز داشتند, به نقش خويش در اين کشتار ها اشاره نکرده اند و اين کشتار ها را مورد بررسی و نقد قرار نداده اند. حتی کسانی که امروز در جنبش سبز در داخل کشور محوريت يافته اند تلاش می کنند تا هر آنچه تا پيش از مرگ خمينی در جامعه ی ما رخ داد ه است , يعنی " راه امام راحل " را موجه جلوه دهند , و به همين دليل نيز دست به توجيه جنايت های " امام" زده اند.
انگشت شمارند رهبران سابق حکومتی و اصلاح طلبان حکومتی که اين کشتارها را خطا دانسته و مورد انتقاد قرار داد ه باشند , که برای نمونه به آيت الله منتظری و اکبر گنجی می توان اشاره کرد. اصلاح طلبان حکومتی هنگامی که سهمی از قدرت سياسی نصيب شان شد , و يا بر سر اين سهم با قدرت حاکم در افتادند دو کشتار از مجموعه اين کشتار ها , يعنی قتل های زنجيره ای و کشتار" جنبش سبز" را بر نتابيدند و واکنش نشان دادند , اين بر نتابيدن به هر علتی که باشد گامی پر اهميت و ارزشمند بوده و هست , کاری که می بايد به کشتارهای ديگر حکومت اسلامی تسری يابد.
جوانان شکل دهنده ی جنبش سبز در داخل کشور بارها محوريت اين جنبش , به ويژه آقای موسوی را در باره کشتارها يی که حکومت اسلامی , يعنی "امام راحل" و رهبران حکومت اسلامی مرتکب شده اند, مورد سؤال قرار داده اند , اما هر بار با کشکولی از توجيه های تکراری به عقب رانده شده اند.
عليرغم توجيه گری اصلاح طلبان پيرامون اين کشتار ها اخيرا",در خارج از کشور آقای عطاالله مهاجرانی اعلام کردند که سکوت خود و همفکران اش را در رابطه با کشتار بزرگ سال ۶۷ خطا دانسته و مورد انتقاد قرار داده است. اين حد از شجاعت آقای مهاجرانی , آن هم در مهاجرت, هنوزبه روزنامه نگاران و اهل قلم و سياست و فلسفه ای که دور و بر آقای مهاجرانی به کار " اصلاحات " در خارج از کشور مشغولند و هنوز از نام و پست و مقام سابق ايشان بهره مند می شوند , سرايت نکرده است , اصلاح طلبانی که ساليانی ست در خارج کشور با سکوت و توجيه با جنايت های خمينی و حکومت اش ور رفته و می روند.
در اين ميانه تعجب آور نيست که رهبری جريان های" چپ" اصلاح طلب , همچون رهبری حزب توده و برخی ازرهبران سازمان اکثريت , به ويژه آنان که در جناح " اتحاد جمهوری اسلامی خواهان ايران " در" اتحاد جمهوری خواهان ايران "سنگر گرفته اند , کشتار دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی حکومت اسلامی را " حساب پس انداز " سياست بازی های خود بپندارند و سکوت در برابر جنايت های حکومت اسلامی را توصيه کنند. اين عناصر حتی به فعالان جنبش سبز در ايران اندرزمی دهند که زمان سخن گفتن از کشتارها نيست و طرح کشتار ها به جنبش سبز و رهبران آن درداخل کشورلطمه خواهد زد !. روشن نيست اين دست از محللان با اين نوع ارزيابی ها با " حقوق بشر"ی که مدعی اند به آن باور دارند , چه خواهند کرد.
و اين همه در حالی ست که در داخل کشور حکومتی يان هم از خط قرمز جنايت های حکومت اسلامی شان عبور کرده اند,با اين هدف که کشتارهای سی ساله وهولناک دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی در حکومت شان را لوث کنند. عبور از خط قرمز جنايت های حکومت اسلامی در داخل کشور , لاشخورهای حکومتی را به قتلگاه دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی کشانده است. آن ها به اميد توجيه و لوث کردن اين کشتارها ی هولناک, و کم اهميت نشان دادن جنايت ها به کشتار گاه قربانيان امام و ولی فقيه شان آمده اند.
يک نمونه اش محمد جواد لاريجانی ,دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه است. او در نمايشگاه مطبوعات تهران گفته است :
"..... البته آقای موسوی بايد ژستی بگيرد که به او بيايد, شاهد بوديم در پی پخش اعترافاتی از تلويزيون وی به اين موضوع اعتراض کرد اما بايد پرسيد که در زمان نخست وزيری آقای موسوی چند اعتراف پخش شد و او در اعتراض به آن اين چنين جيغ بنفش سر نداد........ من قبول دارم کشته شدن عدهای در زندان بسيار بد است و اين يک جنايتی است که بايد پيگيری شود اما بايد بپرسيم که در زمان نخست وزيری آقای موسوی چند نفر در زندان کشته شدند و چرا وی اصلاً جيغ نکشيد....." ( گويا نيوز , آبانماه ۱۳۸۸)
اين دست اشارت ها و بر خوردها به جنايت های حکومت اسلامی نشان دهنده ی اين واقعيت اند که عليرغم تلاش های اصولگرايان و اصلاح طلبان حکومتی در داخل و خارج کشور, جنايت هايی که خمينی و خامنه ای و مشابهين مرتکب شده اند " تاريخ مصرف " ندارند ومشمول مرور زمان نمی شوند. تنها شرکای اين جنايت ها راه توجيه و لوث کردن رفته و می روند.
بر امثال لاريجانی ها حرجی نيست اما شايسته نيست اصلاح طلبانی که خود را سينه چاک " حقوق بشر " نشان می دهند چشم بر خواست رهبران خود , يعنی جوانان و فعالين جنبش سبز در داخل ايران ببندند, کسانی که شجاعانه و فارغ از مصلحت طلبی ها ی سياست بازانه به دنبال بيان ِ شفاف خطا ها , و نقد و بررسی آن ها هستند , چرا که می دانند بی نقد و بررسی ,خطاها يی تکرار شدنی و فاجعه بار تر در راه خواهند بود . بدون نقد و بازنگری ی فرهنگ و اخلاق و دين و مذهبی دگرانديش کش , حصار شکنجه گاه ها و کشتارگاه های دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی ی حکومت اسلامی فرو نخواهد ريخت .
توجيه هايی که اصلاح طلبان حکومتی در داخل و خارج از کشور برای کشتار های سال های ۶۷-۵۷ رديف کرده و می کنند را می توان در توجيه کشتار جنبش سبز نيز به کار گرفت . توجيه جنايت ِ کشتار دگر انديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی، و وجه المصالحه قرار دادن آن در بازی ِ سياست و قدرت, نقض آشکار حقوق بشر است.