دوشنبه 11 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خوش بينی و اميدواری، ابراهيم يزدی

بنام خدا

۱- در اخبار منتشر شده آمده است که در روزچهار شنبه ۶آبان ماه نخبگان و بر گزيدگان علمی دانشجوبرای ديدار مقام رهبری دعوت شده بودند. در اين مراسم پس از اتمام سخنرانی های رسمی از حاضرين دعوت می شود تا اگر کسی سخنی دارد آن را بيان کند. يکی از دانشجويان برجسته حاضر در اين مراسم، آقای وحيد نيا، دانشجوی دانشگاه صنعتی شريف و برنده مدال طلای المپيای رياضی جهان از ميان حاضرين فرصت پيدا می کند و مطالبی را خطاب به مقام رهبری با صراحت و شفافيت ، که نقد وضعيت کنونی و نيز نصيحت وتذکراتی به مقام رهبری بود بيان می کند که جای تامل و تشکر دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


۲- اين رويداد خاطره ای را در ذهن من زنده کردوآن سخنان يک دختر ۱۶- ۱۷ ساله سياه پوست آمريکائی به رئيس جمهور آمريکا، ريچارد نيکسون در اوايل دهه ۱۹۷۰، قبل از پايان جنگ ويتنام است. داستان از اين قرار است. در آمريکا رسم است که هر ساله از ميان دانش آموزان بر تر سال های آخر دبيرستان افرادی را بر حسب وضعيت بر تر درسی، اخلاقی و انضباط انتخاب می کنند. اين جوانان در روز معين در سراسر آمريکا به جای شهرداران، فرمانداران واستانداران منطقه خود منصوب می شوندو برای يک روز تمام اختيارات قانونی شهر دار ، فرماندار و استاندار را دارند، تصميم می گيرند و به اجرا می گذارند. پس از آن عملکرد اين جوانان را در آن يکروز ارزيابی می کنند و از ميان آن ها به کسانی که بهترين کار را انجام داده اند جايزه می دهند. علاوه بر اين برندگان اين برنامه را به واشنگتن برای بازديد از کاخ سفيد و ديدار با رئيس جمهور و کنگره آمريکا و گفتگو با سناتور ها و نمايندگان می برند.
در اوايل دهه ۱۳۷۰، در زمان رياست جمهوری نيکسون، آمريکا به شدت در گير جنگ ويتنام بود. جنبش ضد جنگ سرتاسر آمريکا را در خود گرفته بود. برای اولين بار در تاريخ آمريکا بيش از ۷۰۰هزار نفر در اعتراض به جنگ در واشنگتن گرد هم آمدند. در چنين فضا و جوی برندگان برنامه ياد شده را به باز ديد از کاخ سفيد و ديدار با رئيس جمهور نيکسون بردند. تلويزيون های سراسری اين ديدار را در بهترين ساعت اخبار شب، بطور زنده پخش کردند. در اين برنامه دانش آموزان ، دختر و پسر به رديف ايستاده بودند. نيکسون با آ نها يک به يک دست می داد و سلام و عليک می کرد تا رسيد به يک دختر سياه پوست ۱۶- ۱۷ ساله که در آن روز به عنوان شهردار شهر شيکاگو يا استاندار ايالت ايلينويی منصوب و برنده شده بود. هنگامی که نيکسون دستش را دراز کرد تا با او دست بدهد اين دختر نه تنها دست نداد بلکه گفت من با کسی که دستی به خون مردم بی گناه ويتنام آغشته است دست نمی دهم. نيکسون برای يک لحظه رنگ به رنگ شد و کمی مکث کرد و سپس به راه خود ادامه دادودقايقی بعد برنامه پايان پذيرفت. هيچ يک از مامورين امنيتی و انتظامی مزاحمتی برای اين دختر و خانواده اش فراهم نکردند. مديران اين برنامه او را از شرکت در ساير برنامه ها محروم نساختند. يک حادثه ای بودو تمام شد. اما پخش خبر آن از تلويزيون های سراسری مثل يک بمب در آمريکا منفجر شد. برای چندين هفته اين رويداد موضوع بحث در روزنامه ها و ميز گرد ها ی تلويزيونی شد. عده ای به سختی به اين دختر جوان اعتراض و او را ملامت می کردند که چرا اينگونه با رييس جمهمور کشورشان سخن گفته است. بعضی ها از اين که يک دختر سياه پوست چنين جسارتی کرده است ناراحت شده بودند.اين رويداد در زمانی رخ داد که فضای جامعه آمريکا آکنده از تبعيضات نژادی بود. شايد امروز فهم اين مسئله برای بعضی مشکل باشد زيرا آن فضا ديگر وجود ندارد و بسيار کمرنگ شده است. بطوری که امروز يک آمريکايی آفريقايی – مسلمان تبار به رياست جمهوری انتخاب شده است. آما در آن دوران فضا به گونه ديگری بود. منتقدين و مخالفين می گفتند اين دختر نمی بايستی با رئيس جمهور کشورشان اينگونه سخن می گفت. اما بسياری ازرويداد استقبال کردند. اگر چه بعضی از آن ها در اصل مسئله حرف داشتند اما استدلال می کردند که بايد از اين که در کشورشان تا اين حد آزادی وجود دارد که يک دختر جوان سياه پوست می تواند بدون لکنت زبان و با صراحت رئيس جمهور قدرتمند ترين کشور جهان را مور خطاب قرار بدهد و از سياست وعملکردوی انتقاد کند مباهات کنند. می گفتند اين يک ارزش است و بايد اين نوع ارزش ها راحفظ کرد. تماشای آن روی دا د و مناظره های بعد از آن برای ما که در يک کشور استبدادی زندگی کرده بوديم و رفتار های مبتنی بر فرهنگ استبدادی رويه غالب در جامعه می باشد بسيار جالب و آموزنده بود. علی(ع) در فرمايشات خود معياری را برای آزادی در جامعه تعين کرده و می فرمايند مردم بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را از امير مطالبه کنند. اين رويداد مصداق اين فرمايش مولايمان را در ذهن ما تداعی کرد.

۳- بسياری از کسانی که سخنان و يا نوشته های مر ا پيگيری می کنند، از خوش بينی من به آينده و اميدواريم تعجب و انتقاد می کنند. خوش بينی و اميد به آينده از دو منظر قابل بررسی است. از يک منظر، بر اساس آموزه های قرآنی هرگز نبايد مايوس و نا اميد بود. اگر چه احساس ياس و نا اميدی حتی برای مومنين هم گاهی طبيعی است. خداوند می فرمايد:" آيا هنوز سر گذشت کسانی را که پيش از شما بوده اندنشنيده ايد؟ به ايشان سختی و رنج بسيار رسيدو متزلزل شدند، تا آن جا که پيامبر و مومنانی که با او بودندگفتند پس ياری خداکی خواهد رسيد؟ بدان که ياری خدا نزديک است.( بقره۲۱۴). فهم من ازآموزه های قرآنی اين است که ياس و نا اميدی کفر است. از منظر ديگر توجه به آنچه در عمق جا معه ما شکل گرفته است و آنچه ما در نسل جديد و جوان ، بخصوص در اين ماه های اخير،می بينيم مارا بيش از گذشته به آنيده بسی اميدوار می سازد.

شرکت و سخنان اين جوانان در مراسم ياد شده نشان می دهد که اين نسل تا چه ميزان واقع گراست. دعوت را می پذيرند و برای بيان نقطه نظر های خود از فرصت ها بهره می برد. آنچه در ديدار نخبگان با مقام رهبری رخ داد و سخنان صادقانه و سنجيده اين جوان ، که بدون لکنت زبان ادا شد، موجب اميد واری ها ست. من بر اين جوان آفرين می گويم. شير مادرش براو حلال باد.
۴- من از مقام رهبری انتظار دارم دستور دهند که اولا صدا و سيما ی جمهوری اسلامی ايران
متن کامل سخنان اين جوان را پخش نمايد. ثانيا اعلام شود کسی حق ندارد به بهانه توهين به
مقام هبری ويا بهر بهانه ديگری او را مورد آزار و اذيت قرار بدهند. من بر اين باورم که پخش بدون سانسور سخنان اين دانشجوی برجسته کشور در راستای آرمان انقلاب و به نفع جمهوری اسلامی و منافع ملی است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016