جمعه 15 آبان 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گام های صلح، شال های سبز و روياهای گاندی، مژگان کاهن

امروز بالاخره گروه راهپيمايی جهانی صلح به بروکسل رسيد. از مدت ها پيش در انتظارشان بودم. می خواستم از نزديک ببينم شان. می خواستم ببينم اين ها کيست اند که تمام زندگی شان را برای زمانی نه چندان کوتاه رها کرده اند و در جستجوی تحقق روياهای جهانی شان زمين و هوا را در می نوردند. روياهايی دور ولی روشن. رويای دنيايی که در آن خشونت را جايی نيست و سران دولت ها به جای پيام های تهديدآميز برای هم آرزوهايی زيبا و دلنشين می فرستند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در "هتل دو ويل" بروکسل به آن ها می پيوندم. روبروی ام ايستاده اند. با شانه هايی در هم گره خورده. گويی آشنايی شان با هم زمانی به درازای عمر زمين است. هر چند که از سرزمين هايی دور به هم رسيده ا ند و تنها چند ماهی است که يکديگر را می شناسند، اما گويی عشقی که به رويای مشترکشان داشته اند، قلب آن ها را چنان به هم پيوند داده است که ارتعاش اين پيوند در نگاه شان درخششی شفاف را آفريده است.

نگاهی به اطراف ام می اندازم. در سالن زيبای "هتل دو ويل" فضا، فضای اميد است و وقتی به چهره ها می نگری، باور اين که روزی می توانيم به جهانی بی خشونت برسيم برايت آسان تر می شود.

لحظه ای به ياد ضربه ی باتومی که زن هموطن ات را بر زمين فرو غلطانيد می افتی زياد دور نيست. همين ديشب بود که فيلم آن را ديدی. اشک چشمان ات را فرا می گيرد و برای لحظه ای حس می کنی چه فاصله ی بی پايانی اين نگاه های پر اميد را از آن ضربه ی هولناک جدا می کند. از تصور آن ضربه سردرد می گيری و بی آن که بخواهی، اشک از چشمان ات سرازير می شود. بعد يادت می آيد که اين جايی که در آن ايستاده ای "مکان روياهاست". دل ات می خواهد باور کنی که اين نگاه های پر اميد اين قدرت جادويی را دارند که تمام باتوم های دنيا را از پستوها بدرآورند و آن ها را در نقطه ای دور دفن کنند تا ديگر هيچ دختری، هيچ انسانی را نتوانند بر خاک افکنند.

نگاهی ديگر به اطراف می اندازی و حضور شال های سبز بر گردن ها، تو را کمی آرام می کند. اين که روياهای سبز ملت ات در جايی بسيار دور از آن جا، به روياهای جهانی می پيوندند، اميد را در دل ات بيدار می کند. صدايی در بلندگو می شنوی که از مردم ايران می گويد. نگاه ها به سوی صدا روانه شده است. در آن ها ناباوری موج می زند. صدای مرجان است که از سبزهای ايران می گويد. می گويد که چگونه در فضای خشن حاکم بر ايران، به ارزش های خود که آن ها را به "مبارزه ای بی خشونت" می خواند، پايبند مانده اند.

لحظه ای بعد، ناباوری نگاه ها جای خود را به "ايمان به انسان" می دهد. گويی، نگاه های "جستجوگران صلح"، تجلی انسانی را که گاندی ترسيم کرده بود را در دياری دور يافته اند. دياری که ايران نام دارد.

در انتها از تشکل های ايرانی بلژيک (کانون مدافعان حقوق بشر در ايران - بلژيک، ندای مادران و کانون دفاع از حقوق بشر در ايران - بلژيک) که ندای مردم ما را با صدای صلح جهانی پيوند دادند از صميم قلب تشکر می کنم.

مژگان کاهن


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016