گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
26 آبان» در دفاع از دکتر کديور، پاسخی به آقای نوری علا، امير بيگلری21 آبان» تساهل و تسامح يا ديکتاتوری؟ نامه به دکتر مهاجرانی، امير بيگلری
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! برنامه ريزی، تاکتيک، مدارا و دموکراسی، پاسخ به دوستم جناب پيمان، در حاشيه سخنان دکتر کديور و آقای نوری علا، امير بيگلریدوست عزيز، جناب پيمان، نمی دانم طبق کدام جمله مقاله من نتيجه گرفته ايد که در "بند حکومت دينی" و مخالف سکولاريسم هستم؟ در مقاله ام به صراحت اشاره کرده بودم که "هدف اين نوشته ورود به بحث حکومت سکولار يا دينی و يا بحث روشنفکری عرفی يا دينی نيست". ولی شما در پاسختان، بحث حکومت سکولار و دينی را پيش کشيده ايد و از اولی دفاع و دومی را نقد کرده ايد. واقعاً من هم مانند دکتر کديور فکر می کنم که " دعوای امروز ايران، دعوای اين مرحله، دعوای دين و بیدينی نيست". بحث من بر سر اين بود که آقای نوری علا حمله ای نا جوانمردانه و غيرمنطقی را عليه دکتر کديور ترتيب داده بودند و من خواستم از صحبتهای سنجيده و راه گشای ايشان دفاع کنم. باور بفرماييد که اگر آقای نوری علا نيز اين سخنان را فرموده بودند، از آن دفاع می کردم. من در آن مقاله نقدی به سکولاريسم نداشتم، امّا نقدی جدّی به نحوه مبارزه برخی معتقدين به سکولاريسم داشتم. مبارزه به غير از هدف، استراتژی می خواهد، تاکتيک می خواهد، برنامه ريزی و زمان سنجی می خواهد. خوشحالم که کم نيستند دوستان مدافع سکولاريسم که منطقی و متحد در برابر استبداد فعلی مبارزه می کنند.
احتمالاً چون از دکتر کديور دفا ع کرده ام، برداشت کرده ايد که مخالف سکولاريسم هستم. پس قاعدتاً اگر مقاله من خطاب به دکتر مهاجرانی را خوانده باشيد (http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۰۹/۱۱/۰۹۶۰۹۸.php)، نتيجه می گيريد که سکولار هستم و مخالف هر نوع حکومت دينی! تأکيد می کنم که بحث الان به اين موضوع مربوط نيست. فکر و دغدغه من مردمانی هستند که در خيابان های ايران کتک می خورند، آسيب می بينند و دستگير می شوند...دغدغه من شريف ترين انسان های سرزمين من هستند که مظلومانه در زندان ها گرفتارند... دغدغه من کرامت پايمال شده مردمان يک سرزمين است...کنار گود نشستن و شعارهای حد اکثری دادن که مشکلی را حل نمی کند. بايد واقع بين بود، با برنامه ريزی، مرحله بندی و بدون افراط کارها را پيش برد، نه اين که از ترس به قدرت رسيدن فلان گروه که صداقتش را بارها آزموده ايم و امروز در صف اول مبارزه حضور دارد، با بحث های انحرافی توان جنبش را کم کنيم. به نکته ديگری که به آن اشاره کرده بوديد، می پردازم. من آماری در مورد مذهبی هايی که همچنان پشت حکومت هستند يا آنها که در جامعه پس از استبداد طرفدار اسلام دمکراتيک هستند، ارائه نکرده ام. سخن من تنها بر سر اين بود که به هر حال افرادی هستندکه اين گونه می انديشند. پس از استقرار نظام جديد، همان گروه - فرض کنيم بسيار اندک- که پشت حکومت فعلی هستند، نبايد آزادانه - البته با احترام به قانون جديد- به زندگی خود ادامه دهند؟ قرار نيست که همه را مثل خود کنيم. قرار است جامعه ای بسازيم که همه گرايش های فکری آزادی بيان داشته باشند، چه آنها که موافق هر يک از ما می انديشند، چه آنها که مخالف تفکر ما هستند. هر انسان مادامی که به آزادی ديگری آسيبی نرساند، آزاد خواهد بود. دوست خوبم، جامعه ايران جامعه ای است بسيار پيچيده و ارائه آمار از دور غير ممکن. آيا بهتر نيست که همه با هم با دکتر کديور به اين اصل پايبند بمانيم : " هروقت که انشاالله جنبش به پيروزی رسيد، رفراندوم برگزار میشود، چندين گزينه هم خواهد بود. همهی گزينههايی که الان مطرح میشود ذکر خواهد شد و به رأی عمومی گذاشته خواهد شد. همه هم تبليغات خود را خواهند کرد. و آنوقت معلوم خواهد شد که جمهوریاسلامی منهای ولايتفقيه، جمهوری منهای اسلامی يا هر شکل ديگری کداميک مورد نظر مردم ايران خواهد بود. همهی اينها قابل احترام است ". آنچه من تأسف بار می پندارم، اين است که برخی از فعالين سياسی، چنين ايده دموکراتيکی را بر نمی تابند و می گويند سخن من درست است، در نتيجه همه بايد بپذيرند. اولا که حقيقت هيچگاه در يک نقطه متمرکز نمی شود، حقيقت در جاهای مختلف پراکنده است و اين که فکر کنيم حتماً آن گونه که ما می پنداريم صحيح است، اصل مدارا که لازمه هر دموکراسی است را از ياد برده ايم. دوم اين که فرض کنيم که عين حقيقت هستيم و آن چه می گوييم صحيح است. آيا در اين صورت نبايد آن را به رأی مردم بگذاريم و در برابر خواست اکثريت فروتنانه تسليم شويم؟ (البته اين به معنای عدم پيگيری در اشاعه تفکرمان نيست.) آنچه در برخی از دوستان مبارز نمی بينم، شخصيت دموکراتيک و مدارا جو است. داشتن شخصيت و منش دموکراتيک يکی از دلايل مهم حمايت من از شخصيت ارزنده دکتر کديور است. هر شخص ديگری نيز که روحيه دموکراتيک و مدارا جو داشته باشد را می ستايم، فارغ از آن که چه نوع جهان بينی را برای خود برگزيده است. Copyright: gooya.com 2016
|