سه شنبه 17 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پشت صحنه مانور دانشجويی! روزدانشجو در دانشگاه تهران، آينده

نزديک ساعت ۱۱ به صحن دانشگاه آمدم ، همه چيز فرق می کرد، چهره هايی ديدم که به هيچ وجه آشنا نبودند..کارت بی نام بود اما مهر خاصی داشت که جعل آن را سخت می کرد و افراد با نشان دادن آن کارت بدون هيچ ممانعتی وارد دانشگاه می شدند و هر لحظه بر جمعيتشان افزوده می شد، ای کاش اينان حداقل دانشجوی دانشگاه های ديگر بودند

در حالی که شب گذشته صداوسيما به انتشار ناشيانه اخبار و تصاوير يکطرفه از مراسم دانشگاه تهران پرداخت، بررسيهای خبرنگار آينده از تلاشهای عجيب برای ايجاد مراسمی مصنوعی در روز دانشجو با کمک افراد خارج از دانشگاه حکايت دارد.

"شعار ماشاءالله حزب الله" در حالی از سيما پخش شد که اين شعار حتی در جمع دانشجويان بسيجی نيز مرسوم نيست و شعار محوری حاج بخشی در سالها قبل است و همين مورد غلظت دانشجويی جمع مذکور را هويدا کرد! همچنين پرچمهای ايران نفيس و پوسترهای چاپی از قبل آماده شده، مصنوعی بودن تجمع را تشديد می کرد.

بنا بر اين گزارش، از روزهای قبل يک مجموعه برای شمار زيادی از تلفنهای همراه دانشجويان- اعم از دانشگاه تهران و ديگر دانشگاه ها- حدود ۲۰ پيامک ارسال شده و با اشاره به فتنه سبز، آنها را به دانشگاه تهران فراخوانده است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


روز گذشته رسانه های حامی دولت جمعيت اين گروه را بين ۴۰۰۰ تا ۷۰۰۰ تن اعلام کردند، اما تعداد آنها امروز ۱۲۰۰ نفر اعلام شد.

در اين حال، در شرايطی که پليس و نيروهای حراست دانشگاه تهران از ورود افراد فاقد کارت دانشجويی به دانشگاه خودداری می گردند، يک شاهد عينی راز تجمع دانشجويی! مذکور را بر ملا کرد.

وی می نويسد:

ساعت ۱۰ صبح روز ۱۶ آذر در محوطه دانشگاه تهران، اطراف مصلای نمازجمعه قدم می زدم و منتظر شروع مراسم روز دانشجو بودم، در آن ساعت خبری نبود. بنابر اين به کتابخانه رفتم و مشغول مطالعه شدم ، نزديک ساعت ۱۱ مطالعه را رها کردم و به صحن دانشگاه آمدم ، همه چيز فرق می کرد، چهره هايی ديدم که به هيچ وجه آشنا نبودند، ديدم به يک باره فضای دانشگاه عوض شد و عده ای با قيافه های مذهبی ( ريش بلند و ...) دانشگاه را قرق کرده اند. آری...

از چند روز قبل به واسطه دوستانم متوجه شده بودم روز ۱۶ آذر قرار است ۲۰۰۰ نفر سازماندهی و با کارت وارد دانشگاه تهران شوند، بعدا پی بردم ورود اينها به بهانه جشن ولايت عشق است که از ساعت ۱۰:۳۰ تا قبل از اذان ( ساعت ۱۲) در مسجد دانشگاه برگزار می شود.

يک نمونه از کارت ورود ويژه

يکی از دوستانم کارت ورود خودش را به من داد ، کارت بی نام بود اما مهر خاصی داشت که جعل آن را سخت می کرد و افراد با نشان دادن آن کارت بدون هيچ ممانعتی وارد دانشگاه می شدند و هر لحظه بر جمعيتشان افزوده می شد، ای کاش اينان حداقل دانشجوی دانشگاه های ديگر بودند ، ظاهرا نتوانسته بودند ۱۰۰۰ دانشجو بياورند و دست به دامن اصناف و بازار و کارمندان شده بودند!

هنوز دقايقی از ساعت ۱۱ نگذشته بود که ديدم سعيد حداديان هم از در قدس آمد و به طرف مسجد رفت ، چند دقيقه بعد صدای الله اکبر و مرگ بر منافق را از سمت دانشکده فنی شنيدم ، ديدم همه به آن سمت روانه شدند و جشن را فراموش کردند ، من بودم و يک مسجد خالی که بنا بود ۱۰۰۰ تن را در خود جای بدهد!

اينان با نام جشن امام علی ( ولايت عشق) آمدند اما به دنبال هدف ديگری رفتند و دريغ از دقيقه ای جشن! سوال من اين است که شما می توانيد با کارت مخصوص وارد دانشگاه شويد چرا اين کار خود را با نام جشن غدير انجام می دهيد و بعد حاضر نيستيد يک دقيقه جشن بگيريد و در تمامی مدتی که برای جشن اعلام کرده ايد مشغول فرياد "مرگ بر منافق" و " موسوی، اسرائيل پيوندتان مبارک" هستيد؟

روبروی دانشکده فنی پر شده بود از کسانی که شعار "مرگ بر منافق" شان قطع نمی شد ، با اين که از قبل برنامه اينان را می دانستم اما مبهوت شده بودم ، صبر کردم ، و آرام آرام به سمت دانشکده پزشکی رفتم ، جمعيتی را ديدم که سبز هستند و شعار مرگ بر ديکتاتور می دهند ، برخی دانشجويان نيز از گوشه و کنار به اين جمعيت پيوستند، برخی شعار ".. دروغ گو کارت دانشجويی ات کو" می دادند، عده ای به دانشجوها فشار می آوردند و چند جا با لگد و افشانه فلفل با دانشجو ها مقابله کردند و مانع از نزديکی سبزها به سر در دانشگاه شدند يک جا ديدم يک مرد حدود ۵۰ ساله با يک دختر دانشجو درگير شد... من بانيان اين غائله را لعنت می کردم که چرا بسيجی ها را با دانشجويان درگير کردند و باعث ايجاد نفرت در برخی از دانشجويان از بسيجيان شدند .

دانشجويان که ديدند ماندن آنها جز درگيری حاصل ديگری ندارد به سمت دانشکده فنی حرکت کردند، دانشجويان اصلاح طلب روبروی دانشکده فنی را پر کرده بودند و شعار می دادند، بالاخره توانستند از سمت راست با فشار وارد شوند و سبز ها را با زور کنار بزنند و از تنه زدن به دختر و پسر ابايی نداشتند، بالاخره پله های روبروی دانشکده را فتح کردند و پرچم ايران را به نشانه پيروزی بر استکبار(!) به احتزاز در آوردند ...مجددا برخی خود را به سردر رساندند و درگيری شروع شد .... اين داستان تا عصر ادامه داشت.

عصر آن روز خبر آوردند که کارت هايی که اينها با آن وارد دانشگاه شده اند سه روز اعتبار دارد. شايد قرار است اينان با ليسانس از دانشگاه بيرون بروند.

به نظر می رسد اين گونه تحرکات حتی به ضرر دانشجويان بسيجی و حامی دولت تمام می شود که فارغ از التهابات چند روزه می خواهند مدتها در کنار همکلاسيهای خود درس بخوانند و اين گونه اقدامات وجهه آنان را تخريب می کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016