چهارشنبه 18 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اعدام، بازتوليد خشونت آگاهانه‌ در کردستان، متن سخنرانی رحيم رشيدی، روزنامه‌ نگار کُرد، در کنفرانس انجمن پژوهشگران ايران در باره اعدام

"تزلزل رژيم جمهوری اسلامی و گسترش خشونت و اعدام"، عنوان کنفرانسی بود که‌ "انجمن پژوهشگران ايران" در روزهای شنبه و يکشنبه ۱۴ و ۱۵ آذر ماه‌ ۸۸ برابر با ۵ و ۶ دسامبر ۲۰۰۹، در شهر کلن کشور آلمان برگز ر نمود، آنچه‌ در زير می خوانيد متن کامل سنخرانی رحيم رشيدی نويسنده و روزنامه‌ نگار و نيز عضو فدراسيون بين المللی روزنامه نگاران (IFJ) می‌ باشد.

جمهوری اسلامی ايران در طول ۳۰ سال حاکميت‌ خشونت بار خود، به‌ طرز سيستماتيک و هدفمندانه‌ قتل های سياسی را در کردستان به‌ اجرا در اورده‌ آست. پيش از هر چيز اين سوائل مطرح است که‌ چرا قتل سياسی؟
شکی نيست که‌ بی دادگاهای رژيم ولايت فقيه‌ در تماميت خويش نتيجه‌ نظامی غير دمکراتيک است که‌ پايه‌های حقيقی و حقوقی آن بر مبنای خشونت و باز توليد خشونت در بطن جامعه‌ به‌ وجود آمده‌ و پايه‌ ريزی شده‌ آست. همگان بر اين امر واقفند که‌ بيشتر دادگاها غير علنی و بدون هيئت منصفه‌ و وکيل برگذار می شود، هيچگاه‌ سندی برای اثبات جرايم افراد محکوم شده‌ اراه‌ داده‌ نمی شود، و مسئولين مربوطه‌ در اين رابطه‌ هيچ سخنی به‌ ميان نمی آورند و بيشتر تصميمات در سکوت و به‌ طور مخفيانه‌ صورت می پذيرد؛ از سوی ديگر دادگاهای انقلاب رژيم با دخالت مستقيم و غيره‌ مستقيم مسئولين نهادهای امنيتی و اطاعاتی بلافاصله‌ تغير رای می دهند. پس پروسه دادرسی در کردستان که‌ با اعدام پايان می پذيرد کاملاء نظامی و امنيتی است، نه‌ قانونی و حقوقی.
خالخالی در ده‌هه‌های ۶۰ خورشيدی به‌ عنوان حاکم شرع و نماينده‌ رسمی خمينی عازم کردستان شد، وی در يک پروسه‌ وسيع ولی کم زمان و در حقيقت در دادگاهای چند دقيقه‌‌ای صدها تن از فرزندان کرد را به‌ جوغه‌های اعدام سپرد، شعار خالخالی اين بود: "اگر بی گناه‌ است به‌ بهشت می رود، اگر گناهکار است به‌ اعمال سزای خويش رسيده‌ است". ايشان مدتی قبل از مرگ خود در يک مصاحبه‌ با بخش فارسی بی‌سی‌سی اضهار داشت که‌ اگر باری ديگر عازم کردستان شود همان عملکردها را به‌ اجرا درخواهد آورد.
محمد رضا جلايی پور فرماندار وقت مهاباد و رفرميست کنونی حکومتی، در جواب يکی از دانشخويان کرد در دانشگاه‌ تهران در مورد اعدام گروهی ۵۹ جوان مهاباد گفته‌ بود که‌ اگر باری ديگر به‌ سمت فرمانداری مهاباد گماشته‌ شود باز عملکردهای خود را اجرا خواهد نمود. لازم به‌ ذکر است که‌ قتل عام ۵۹ نفر جوان مهابادی که‌ همگی آنان مدنی و غيره‌ نظامی بودند يک شبه‌ و به‌ فرمان جلايی پور و ديگر مسئولين رژيم جهت مسلط کردن جوء مملو از دلهره‌ در مهاباد و منطقه‌ در سال ۶۳ به‌ وقوع پيوست.
وقتی بر در و ديوار کردستان شعارهايی چون ما با کفر می جنگيم نه‌ با کورد، مسئله‌ ملی در اسلام چيز بدی است، نشانگر اين حقيقت بوده‌ و هست که‌ تمام عملکردها جهت بازتوليد خشونت در کردستان بوده‌ و هست. رژيم با بکار گرفتن تئوری چون "برای از بين بردن کفار ويران کردن و سوزاندن مال موئمنين نيز واجب است" ده‌ها روستای کردستان را به‌ خاک‌ و خون کشيد، شهرها را زير آتش گرفتند و بر سر انان بمب فرود آوردند، اعدام جوانان زير ۱۸ سال ر اگسترش دادند، اعدام های گروهی را توسعه‌ بخشيدند و در اين راه‌ با تکيه‌ زدن بر فرمان جهاد خمينی که‌ در ۲۸ مرداد ماه‌ سالی ۵۸ بر عليه‌ مردم کرد صادر کرده‌ بود از هيچ جناياتی باز نگشتند. ليکن اين روند تاکنون کماکان ادامه‌ دارد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بر کسی پوشيده‌ نيست که‌ خشونت در کردستان جهت دستيابی به‌ يک هدف کلی است که‌ ان هم ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم کرد و به‌ زانو در آوردن آنان صورت گرفته‌ و می گيرد. قابل توجه‌ است که‌ ماشين‌ کشتار و اعدام مردم کرد در کردستان ايران از همان اغاز استقرار حاکميت جمهوری اسلامی بی وقفه‌ تا به‌ امروز در راه‌ است و گويی نقطه‌ پايان آن شکستن شيشه‌ عمر رژيم اسلامی در کشورمان آست، همين چند روز گذشته‌ خبر تاييد حکم اعدام زن فعال کرد زينب جلاليان در ديوان عالی کشور منتشر شده‌ است، اين مسئله‌ با اعدام احسان فتاحيان آخرين زندانی سياسی کرد رابطه‌ مستقيم دارد، چرا چون اين دختر ۲۷ ساله با اتهاماتی مشابه "محاربه و همکاری با گروه های کرد مخالف جمهوری اسلامی ايران" روبروست. همين حالا ۱۳ زندانی سياسی ديگر کرد نيز در انتظار اجرای ناعادلانه‌ تصميم اعدام هستند.
برای انکه‌ به‌ عمق نتايج اعدام و بازتوليد خشونت آگاهانه‌ و آين پديده‌ غم آنگيز در کردستان‌ پی ببريم به‌ نمونه‌ های بارزی از قتل های سياسی و کشتار جمعی در کردستان توسط نيروهای رژيم اشاره‌ می کنيم.
در تاريخ ۱۱ شهريور ماه سال ۵۸ در ساعت ۱ بعد از ظهر، لشکری مسلح به روستای قارنا حمله بردند و مردم اين روستا را قتل عام کردند. بر اساس آماری که‌ با ذکر نام منتشر شده است، ۶۸ نفر در اين حمله به قتل رسيدند. روزنامه اطلاعات در تاريخ ۱۶ آذر ماه سال ۵۸ گزارشی در مورد قتل عام روستای قارنا تهيه‌ و چاپ کرد که‌ در گوشهايی از اين گزارش می خوانيم:
" حمزه می گويد: "روز ۱۱ شهريور، تمام اطراف ده را با تانک و توپ محاصره کرده بودند، و ساعت يک بعد از ظهر عده ای حدود صد نفر بهمراه شخصی با اسم قادری، بشکل مجاهدين پاسدار، به‌ خانه ها ريختند و هر کسی را دم دستشان ديدند، کشتند و سر بريدند. روحانی ده، با يک جلد قران، نزد آنها رفت و قسم خورد که مردم اين ده هيچ تقصير و گناهی ندارند. مهاجمين روحانی ده را فوراً کشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحانی ده پيدا نشده است. زنی که دو فرزند ۱۵و ۱۸ ساله اش را در اين کشتار از دست داده است می گويد: " آن ها به هيچ کس رحم نکردند. اين همه بيرحمی را ما هيچ جا نشنيده بوديم آن ها که حالا زنده اند در آن ساعت يا در ده در خانه شان نبودند يا توانستند به طريقی خود را مخفی کنند.
پير مردی بنام سيد احمد می‌گويد: "بعضی ها را با تفنگ کشتند، بعضی ها را با چاقو و کارد سر بريدند، بعضی ها را هم مخصوصاً کودکان را زير لگد و پوتين خفه کردند. سيد احمد که ۹ نفر از اعضای خانواده اش را از دست داده است درباره چگونگی زنده ماندن خود می گويد، من آن روز در نقده بودم و غروب، وقتی وارد قارنا شدم، جهنم را جلوی چشم خود ديدم.
مردم زجر کشيده اين روستا علاوه بر از دست دادن عزيزان خود از درد بزرگ ديگری هم رنج می بردند آنها می گويند: "درد ما اينست که در طول اين مدت، هيچکس به فرياد ما نرسيده است. هيچکس نيامده تا وضع ما را ببيند؛ ما قاتلين عزيزان خود را می بينيم که خونسردانه و فاتحانه از مقابل ما می گذرند. بعضی هايشان بخاطر اين جنايت پاداش هم گرفته اند! ما می دانيم طراح اين جنايت، يک امير ارتش بوده است".
گروهی از اهالی ده "قارنا" با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به کردستان از "قارنا" به مهاباد امدند. انها با حرفهايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر کرده بودند. وقتی فروهر به زنی که شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بکار شما رسيدگی می شود، با فرياد و بغض گفت: " در ده ما جنايت شده، ما پول نمی خواهيم، ما فقط می خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاکمه کنيد و مزدشان را کف دستشان بگذاريد. ما می خواهيم آن گروهی که وارد خانه های ما شدند و عده ای طفل معصوم و بی گناه را کشتند و حالا با خيال راحت و خيلی خونسرد، از مقابل ما می گذرند دستگير و محاکمه شوند. ما چيزی نمی خواهيم، جز عدالت. ما می خواهيم کسی به فرياد ما برسد. کسی بيايد اينجا و به کار ما رسيدگی کند. ديروز عده ای آمدند و گفتند: "خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد، اما به‌ خدا، به دين، به پيغمبر، اينجا جنگ نبود، اينجا يک مشت مردم بی گناه را سلاخی کردند. بچه چهار ساله چطور می توانست در قيام شرکت داشته باشد.
فروهر به آنها قول داد: حرفهايشان را به امام منتقل کند. بازماندگان قتل ها در حالی که لحظه ای از گريستن و ناليدن آرام نداشتند، خود که هنوز نشانه های عزاداری را بر تن دارند بازگشتند.
روز سيزده آبان سال ۱۳۵۹ افرادی تحت عنوان کميته اروميه و بسيج، که تحت رهبری ملا حسنی و عظيم معبودی اداره می شدند، برای پاکسازی روستاهای مهاباد ـ منطقه شارويران ـ وارد ده ايندرقاش شدند. ده ايندرقاش و ده ديگری به نام يوسف کند، در ده کيلومتری شمال خاوری مهاباد قرار دارند. هنگامی که حسنی و اعضای کميته بسيج به سرپرستی معبودی به ده می رسند، به نام پاکسازی و خلع سلاح از مردم طلب اسلحه می کنند؛ و مردم می گويند که ۱۰ روز قبل سپاه به منطقه آمده و سلاح ها را تحويل گرفته است. افراد حسنی بدون توجه به حرف های مردم و سندی که بيانگر تحويل اسلحه به سپاه بود، در کمتر از دو ساعت ۳۵ نفر از روستائيان را به قتل رساندند و هر کسی را که ديدند به رگبار بستند.
در هفدهم آبان و چهار روز پس از کشتار در ايندرقاش افراد بسيج اروميه و نقده باز هم با رهبری ملا حسنی و عظيم معبودی، به قصد پاکسازی روستاهای منطقه عازم صوفيان اشنويه شدند و بدون مقدمه شروع به تيراندازی کردند. در اين حمله روحانی ده و معلم آن و جمعاً ۱۳ نفر کشته و ۲۰ نفر زخمی شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قلاتان از توابع شهرستان نقده‌ در تاريخ ۶/۱/۵۹، صورت گرفت که‌ روی هم رفته‌ ۱۳ نفر جان باختند.
کشتار دسته جمعی روستای صوفيان از توابع پيرانشهر در تاريخ ۲۷/۸/۵۹ که طی آن ۱۲ نفر از اهالی اين روستا در حالی که‌ به‌ طور کامل غير نظامی بودند به قتل رسيدند.
قتل عام روستای باييزآباد نقده در تاريخ ۱۸/۸/۶۲ که طی آن ۱۲ نفر به قتل رسيدند.
کشتار دسته جمعی کارگران کوره خانه ی آجر پزی ساروقاميش در تاريخ ۲۳/۶/۶۰ که در اين فاجعه ۱۸نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی مردم روستای قره گول مهاباد در تاريخ ۶/۱۱/۶۱ که در اين کشتار نيز ۱۸ نفر جان خود را از دست دادند که‌ در ميان کشته‌ شدگان افرادی با سنين ۷۰ و ۹۵ سال ديده می شودند.
کشتار ۹ نفر از اهالی روستای سوزی از توابع مهاباد.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای ديلان چرخ، حلبی، کويکان، کهريزهی شکاکان و يونسليان در منطقه نقده؛ در اين کشتار ها مجموعا بيش از ۴۰ نفر کشته شدند.
کشتار دسته جمعی در روستاهای ديمه سور، جعفر آباد، مرجان آباد از توابع مهاباد. در اين حملات که در تاريخ ۲۵/۱۲/۶۱ انجام گرفت عده ای از مردم غير نظامی کشته شدند که تنها اسامی ۹ نفر شناسايی و ثبت شده است.
کشتار دسته جمعی مردم روستاهای هه لقوش و گيجه، در منطقه سومای اروميه در تاريخ ۳/۱ /۶۲، که اسامی ۱۳ نفر شناسايی و به ثبت رسيده است.
کشتار دسته جمعی روستاهای چقل مصطفی، خليفه ليان و گورخانه نقده‌ در تاريخ ۵/۱/۶۲، که منجر به کشته شدن ۲۱ نفر شد.
کشتار دسته جمعی روستاهای جبرييل آباد و گونده ويله و دو آب اشنويه، ۲۳/۶/۶۲، ۶نفر در اين حملات جان خود را از دست دادند.
به جز اسامی کشته شدگان روستای قارنا در سال ۵۸ که از ۶۸ نفر آن ها تنها اسامی ۴۹ نفر قابل شناسايی بوده و ۱۲ نفر از اهالی روستای قلاتان، ۳۵ نفر از اهالی روستاهای ايندرقاش و وسوکند و ۱۲ نفر از اهالی صوفيان، در سال ۱۳۵۸، حدود ۲۷ نفر ديگر از شهروندان غير نظامی در ديگر مناطق کردستان کشته‌ شده‌اند.
در فاصله سال های ۵۸ تا۷۰، ۸۳۲ نفر در کردستان تيرباران شدند. ۵۹ نفر از جوانان مهابادی در تاريخ ۱۲/۳/۶۳ بازداشت و همگی به طور هم زمان اعدام شدند. بيشترين تعداد اعدام ها در سال های ۱۳۶۰، ۶۱، ۶۲، ۶۳ و ۱۳۶۷ روی داده است. در ۲۸و ۲۹ مرداد ۵۸، ۱۸ نفر هم زمان در زندان ديزل آباد کرمانشاه اعدام شدند. فردای آن روز يعنی ۲۹مرداد ماه نيز ۷ نفر اعدام شدند و همچنين ۳ شهريور ماه ۷ نفر ديگر اعدام شدند. ۴ شهريورماه ۱۳۵۸ يازده نفر در شهر سنندج تيرباران شدند. ۵ شهريور۵۸، يعنی فردای آن روز ۲۰ نفر در پادگان شهر سقز اعدام شدند.
در تاريخ ۲/۲/۱۳۵۸ اسماعيل مولود نژاد جوان ۲۱ ساله در زندان اشنويه اعدام شد تا ۹/۱۱/۱۳۵۸ که به اعدام محمد پروری انجاميد مجموعا ۲۶ نفر اعدام شدند. در سال ۱۳۵۹ مجموعا ۵۲ نفر اعدام شدند. در سال ۱۳۶۰، صد و شصت و سه نفر در زندان های مهاباد، سنندج، کامياران، بانه، ديواندره، قروه، و ديگر شهرهای کردستان اعدام شدند. سال ۱۳۶۱ اسامی ۸۸ نفر که حکم اعدام با تيرباران در مورد آن ها اجرا شده به ثبت رسيده است. ۱۳۶۳ آمار به ثبت رسيده حاکی از اين است که ۴۵ نفر اعدام شده اند. سال۱۳۶۴ اسامی ۳۷ نفر فعال سياسی کرد که‌ اعدام شدند پخش شده‌ است. سال ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶، ۲۰ نفر اعدام شدند. در اعدام های دسته جمعی که در سال های ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ در کل زندان های ايران انجام گرفت ۵۹نفر از اعضا و هواداران احزاب سياسی فعال در کردستان و برخی فعالان سياسی مستقل نيز اعدام شدند.
در سال ۶۹، هشت مورد اعدام به ثبت رسيده است. سال ۷۰، آمار ها حکايت از ان دارد که‌ ۲۵ نفر اعدام شده‌اند. در سال ۷۰ تنها اسم ۱۳ نفر که‌ اعدام شده‌اند ذکر شده‌ است، در حالی که‌ اين امار به‌ هيچ وجه‌ تکميل نيست و اعدام ها بيش از اينهاست. سال ۱۳۸۳، شش نفر در شهر سقز اعدام شدند. اسماعيل محمدی اهل بوکان، به اتهام همکاری با احزاب مخالف رژيم در سال ۱۳۸۲ دستگير و در ۱۳ شهريور ۱۳۸۴ در زندان اروميه به اتهام محاربه به دار آويخته شد. محمد پنجوينی به اتهام عضويت در يک گروه‌ کرد مخالف رژيم در سال ۱۳۸۱ دستگير و زندانی و در ۱۳ شهريور ۱۳۸۴ به دار آويخته شد. حسن حکمت دمير در سال ۱۳۸۶ به اتهام عضويت در يک حزب کردی در زندان خوی اعدام شد. از سال ۱۳۸۶ تا ۲۰ آبان ماه‌ ۸۸، که احسان فتاحيان اعدام شد، اعدام ديگری گزارش نشده است، اما آنچه مشخص است اکنون ۱۴ نفر از فعالان سياسی کرد به اعدام محکوم شده اند و هم چنان در انتظار اجرای اين تصميم سياسی هستند که‌ اسامی اين افراد به‌ اين قرار است:
۱. زينب جلاليان
۲. شيرکو معارفی
۳. حبيب الله لطيفی
۴. سيد سامی حسينی
۵. سيد جمال محمدی
۶. رستم ارکيا
۷. فسيح ياسمنی
۸. رشيد آخکندی
۹. حسين خضری
۱۰. فرزاد کمانگر
۱۱. علی حيدريان
۱۲. فرهاد وکيلی
۱۳. مصطفی سليمی
۱۴. انور رستمی
لازم به ذکر است بنا به گزارش سال ۱۹۹۱ عفو بين الملل از سال ۷۹ تا ۹۱، پنچاه‌ هزار کرد کشته و از سال ۸۷ تا ۹۱، ۱۰۵ نفر از کردها در ايران اعدام شده اند. در گزارش ماه مارس سال ۹۴ همين سازمان در ژوئن سال ۹۳، ۵ نفر در کرمانشاه بعد از دو سال زندان اعدام شده اند.
بر اساس گزارش کميسيون مبارزه با تبعيض نژادی و حمايت از اقليت های وابسته به سازمان ملل در تاريج ۱۰ ۰۸ ۹۴ بر اساس گزارش نماينده فرانس ليبرتی در ۸ سپتامبر ۹۳، ۷۰ نفر به اتهام پوشيدن لباس کردی بازداشت و ۱۰ نفر آنها بی نام و نشان مانده اند.
اين تراژدی در حالی در کردستان و از سوی جانيان رژيم صورت می گيرد که‌ بيش از نيمی از کشورهای جهان حکم اعدام را يا در قوانين خود لغو کرده اند يا عملاً اجرا نمی کنند، ۸۹ کشور حکم اعدام را برای کليه جنايت ها لغو کرده اند، ۱۰ کشور حکم اعدام را برای کليه جنايت ها به جز جنايت های استثنايی مانند جنايت های زمان جنگ، لغو کرده اند، ۲۹ کشور را نيز می توان لغو کننده عملی حکم اعدام دانست به اين معنا که اگر چه اعدام در قوانين شان پيش بينی شده است، ولی به‌ مدت ده سال است اين حکم را هيج وقت اجرا نکرده اند. بدين ترتيب، ۱۲۹ کشور و سرزمين، حکم اعدام را لغو کرده اند. ۶۹ کشور حکم اعدام را حفظ کرده اند و آن را اعمال می کنند، اما تعداد کشورهايی که آن را اجرا کنند، به شکل محسوسی کمتر است.
از زمان انتخاب محمود احمدی نژاد به رياست جمهوری در سال ۱۳۸۴، اعدام در ايران افزايش داشته است. طبق آمار عفو بين الملل، در اين دوره‌ حکومت ايران۹۰ تاکنون ۴۲ نوجوان را اعدام کرده است. رژيم ايران تنها کشوری است که نوجوانان را در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ ميلادی اعدام کرده است.
قابل توجه‌ است رژيم جمهوری اسلامی برای اينکه‌ بعد جامعه‌ فعال مدنی در کردستان ايران را مورد ارزيابی و چگونگی پيوند اين نهادهای مدنی با جامعه‌ جهانی به‌ ويژه‌ سازمان ها و نهادهای بين المللی مدافع حقوق بشر بسنجد، در تاريخ ٥ بهمن ۸۵ عدنان حسن پور روزنامه‌ نگار جوان هفته‌ نامه‌ آسو، و هيوا بوتيمار ٢۹ ساله همکار نشريه انجمن زيست محيطی سبز چيا را در تاريخ ٥ دی ماه ١٣٨٥ دستگير نمود. در تاريخ ٢٢ خرداد انها را در دادگاهی غير علنی به اتهام "اقدام عليه امنيت ملی"، "جاسوسی" و "محاربه" محاکمه و به اعدام محکوم کرد، همه‌ بر اين امر آگاه‌ هستيم که‌ کمپين همه‌ جانبه‌ بين ا‌لمللی و پشتيبانی چشمگير نهادهای مدافع حقوق بشر باعث گشت که‌ جمهوری اسلامی عقب نشينی کند و از اعدام اين فعالين مدنی که‌ قصد داشت برای تنگتر نمودن فضای سياسی جامعه از آن استفاده‌ کند به‌ ناچار منصرف شد.
در شرايط کنونی فضای کردستان از سوی حکومت هر چه‌ بيشتر امنيتی می شود، رژيم با اضافه‌ نمودن فهرست اعدام ها بر ان است که‌ رعب و وحشت بيشتری به‌ جامعه‌ تزريق نمايد و از اين طريق بر آن آست‌ بلکه‌ بتواند بی پرواتر جنبش اعتراضی مرکز را به‌ حاشيه‌ براند و استين را برای به‌ خشونت کشاندن وسيعتر ان بالا زند. به‌ همين دليل مديريت کنونی رژيم در کردستان‌ قصد دارد فضا را هر چه‌ بيشتر و سريعتر از جنبه‌ی سياسی و اجتماعی به‌ دايره‌ امنيتی انتقال دهد. پس ترور شماری از افراد مذهبی و حکومتی که اخيراً در سنندج و در يکی دو شهر ديگر کردستان به‌ وقوع پيوست، بايد در همين راستا ارزيابی کرد. بنا به‌ شناختی که‌ از فضای پويای امروز کردستان هست، ترديدی وجود ندارد که‌ فعاليت های مدنی و صلح طلبانه‌ مردم کرد رو به‌ گسترش خواهد بود، پس بايد نتيجه‌ گرفت که‌ رژيم باری ديگر ماشين کشتار خود را با سرعتی بيشتر در کردستان به‌ راه‌ خواهد انداخت، در چنين مرحله‌ ای حساس تنها راه‌ چاره‌ ايجاد کمپين ها و پشتيبانی بی دريغ از افرادی است که‌ امروز به‌ ناروا در بند رژيم قرون وسطايی جمهوری اسلامی گرفتار امده‌اند، تجربه‌ به‌ ما اموخته‌ است که‌ با اتحاد، همکاری و کار مشترک خواهيم توانست ابرهای تيره‌ رنگ کنونی را کنار نهيم و نگذاريم که‌ به‌ خاطر مسئله‌ ساخت بمب اتمی از سوی رژيم ايران، موضوع دفاع و حفظ جان عزيزانمان در سياه‌ چالهای رژيم آخوندی به‌ حاشيه‌ رانده‌ شود.
تلاش برای تحقق آين امر مهم وظيفه‌ يکايک ماست.

پيروز باشيد.
http://rehim.blogspot.com
rahim.rashidi@gmail.com

در پايان بيان اين موضوع را ضروری قلمداد می کنم که‌ برای تهيه‌ اين مقاله‌ از شبکه‌ جهانی انترنت، و نيز يک مقاله‌ شهاب الدين شيخی تحت عنوان " ۳۰ سال اعدام سياسی در کردستان" برای تکميل‌ آمارهای اعدام در کردستان استفاده‌ نموده‌ام.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016