شنبه 5 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نکاتی بر جمعه‌گردی ۴ دی‌ماه اسماعيل نوری‌علا، محمد ايرانی

سعی و تلاش شما در تحليل جامعه سکولار و لزوم دولت سکولار برای رسيدن به آزادی و دموکراسی از طريق جنبش سبز شايان تقدير است و تلاش بيشتر شما و همفکرانتان در توضيح ساده جامعه سکولار و تفاوتش با ديکتاتوريهای مذهبی،ناسيوناليستی ،سوسياليستی و انواع ديگر ان که امروزه بر کشورهای عقب مانده مانند ايران حاکم است برای جنبش سبز ضروريست.انچه نوشتن نکات زير را بر نوشته شما با وجود بيان مثبت ان لازم ميگرداند ،نحوه نگاه شما به تاريخ حداقل ايران درين مقاله ميباشد که سعی شده بصورت نکات زير جمعبندی گردد :
۱-تحليل شما همه جنبشهای ۱۰۰ سال اخير را قابل استنباط است که اين نگاه شما شامل کل تاريخ ايران نيز ميگردد ،شکست نخورده پنداشته و بقولی کفه سودها بر ضررها در طول ۱۰۰ سال ؛ به اعتباری هزارها سال تاريخ ايران ، ميچربد صحيح نبوده و سير تاريخ اجتماعی بمثابه يک علم همچون علوم ديگر ميبايست در هر مقطعی سنجيده شده ،وگرنه تاريخ هر مقطع قابل تشخيص با مقاطع ديگر نميباشد.جنبش مشروطه بدليل ايجاد نهادهای اجتماعی و بخصوص مجلس توانست بر دوره کودتای محمد عليشاه غلبه کرده و بعنوان جنبشی پيروز نقش تاريخی در ادامه آزادی کشور ايران بازی کند. درصورتيکه جنبشی که توسط مصدق ايجاد شد توسط شاه و نيروهای خارجی ،جنبشی شکست خورده محسوب ميگردد ،هرچند نتايج مثبت داشته ولی کفه ضررها هم در ان مقطع و هم در طول تاريخ ۱۰۰ ساله بيشترميباشد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


۲-اينکه ايران در ۱۰۰ سال گذشته در جاده ای که بسوی جهان تمدن ميرود ،فرسنگها از همسايگان پيشی گرفته غير واقعی است . اگر حرف شما در مورد پيشرفت ايران در دوره "استبداد نوگرا و ملی گرای رضا شاهی "را صحيح بدانيم حداقل ۳۱ سال گذشته که نابودی بسياری از پيشرفتهای گذشته را موجب شده را بايد شکستی برای جنبش سال ۱۳۵۷ دانست.چطور چشمتان را بر ترکيه که حداقل تحت پروسه وارد شدن به اتحاديه اروپا را طی ميکند بسته ايد و دولتی با افکار مذهبی را موجب عقب ماندگييش حتی از ايران با ۳۱ سال حکومت ولايتی ميدانيد!؟مگر در اين ۳۱ سال رشد کشورهای خاورميانه و آسيای جنوب شرقی را نميبينيد که چه پيشرفتهايی در زمينه صنعت و چه در زمينه اجتماعی نسبت به ايران انجام داده اند؟ اگر رضا شاه به روشنفکران اجازه ميداد که نقش خود را برای رشد اجتماعی انجام دهند ،مردم هيچوقت دنبال مدرس ها جمع نشده و خواهان حکومت مذهبی نميگشتند.
۳ -ترديدی نيست که رضا شاه با وجود محدوديتهای زمانش خدمات ارزشمندی را انجام داد ولی با محدود کردن آزاديهای فردی و تبديل مجلس مردمی به مجلس تحت سلطه خود ،موجب عدم رشد آگاهيهای جامعه گرديد .چنانچه قبول داريد" استبداد راه تحقق حکومت پارلمانی و دموکراتيک را ميبندد"بايد جنبه ضررهای وارد شده به جنبش مردمی را بدليل ديکتاتوری ايشان نيز قبول داشته باشيد. اگر گسترش صنايع" مدرنيزه کردن مستبدانه محمد رضا شاهی" که تقليد ضعيفی از رضا شاه بود را پيشرفت بدانيد ،بايد کشورهای عربستان ،کويت ،امارات و ..را که حداقل در صنعت نفت در ۳۱ سال گذشته بی اندازه گسترش داشتند ، را پيشرفته تر از ايران بدانيد! اگر محمد رضا شاه وطن دوستی را فقط برای ايران انتزاعی ندانسته و شامل مردم ان نيز ميگرداندو با مصدق و تحت قوانين اساسی همکاری ميکرد ،ايران بسرعت به کشوری دموکراتيک و پيشرفته تبديل ميگشت .اگر ايشان فقط ۱ سال و حتی ۶ ماه زودتر بختيار ملی گرا را به صدارت منصوب ! ميکرد ،شايد جمهوری اسلامی بقدرت نميرسيد و نيازی نبود که حتما"پديده ديکتاتوری از پديده دينداری عبور کند"!چه ميشود کرد که ديکتاتور ،هميشه حفظ قدرت خود را حتی فدای پيشرفت کشور ميکند و اين داستان برای بيوطنانی مثل خامنه ای و سپاهش بيشتر صادق است.
۴-از پيچيدگی تاريخ ايران است که هنوز بسياری از اسناد دخالت امريکا و انگليس در کودتای ضد مصدق و جنبش ۱۳۵۷ با وجود قانون حفظ ۳۰ ساله اسرار ،برای مطالعه آزاد نشده است تا معلوم گردد که اين کشورها چگونه موجب عقب ماندگی مردم ايران شده اند! طبعا شما دخالت خارجی را در حذف مصدق و قدرت يابی جمهوری اسلامی را سودهای بيشتر نسبت به ضررهای جبران ناپذير نميدانيد .اگر روابط علت و معلول را در روابط اجتماعی قبول داريد ،بدانيد که نتيجه ديکتاتوری شاه منتج به جمهوری اسلامی گرديد ولی اگر نکات مثبتتر ان ديکتاتوری از نکات منفيش بيشتر بود نبايد به جمهوری اسلامی منتهی ميگرديد ! بقول شما "ديکتاتوری ضد حقوق بشريست واگر فرهنگ حقوق بشر واعتقاد به کرامت فرد فرد انسانها در جامعه ملتی جا نيافتاده باشد ديکتاتوری ادامه مييابد"پس بايد قبول داشت که ضرر ديکتاتوری بيشتربوده و موجب عقب ماندگی ميگردد.جالب است که وقتی جنبشهای مردمی خود از امکانات و تسهيلات و تکنولوژی غربی مثل ماهواره،اينترنت و.. استفاده ميکنند ، رشد جنبش را در پيداشته و وقتی دولت ديکتاتور خود و يا حاميان خارجيش مثل روسها از تکنولوژی پيشرفته استفاده ميکند به ضرر جنبش تمام ميشود.
جنبش ميبايد بر اساس تاکتيکهای مبارزاتی که با توجه به استراتژی دولت آزاد و سکولار؛ اتخاذ ميکند از جمله مشروعيت زدايی ،اعتراضات پراکنده و انبوه خيابانی ،شعار نويسی، تحريم کالاهای سپاه ،کمکاری ،گسترش جنبش بهمه شهرها و اقشار و اقوام ،فلج سازی و اعتصابات و عملکردهايی که در پايان مقاله خود آورديد و چه خوبميشد بطور دقيق از تاکتيکها و استراتژی که معتقديد تشريح ميکرديد، ،گامهائيست که جنبش ميبايست بکمک انها کودتاگران را از قدرت بزير کشند .
باميد پيروزی جنبش سبز که روزهای تاسوعا و عاشورا را نيز مانند مراسم ترحيم منتظری بسود خود پيش خواهد برد.

در همين زمطنه:
[جنبش اجتماعی مدرن نمی‌تواند شکست بخورد، جمعه‌گردی‌های اسماعيل نوری‌علا]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016