سه شنبه 15 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کودتاچيان تب کرده اند! بابک داد

بابک داد
عمر حکومت جمهوری اسلامی به پايان رسيده است؛ اين را رفتار حاکمان و رهبران اين نظام فاش کرده، نه ادعای ديگران. اين را تشرها و نعره های حاکمان اثبات کرده که حکومت فروپاشيده است و عنقريب از هم می پاشد. در حقيقت هيچ کس به اندازه خود سران جمهوری اسلامی کمر به قتل اين نظام نبسته است و هيچکس به اندازه خود آنها، راه را بر مردم نگشوده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


کودتاچيان تعادل روانی خود را به طور کامل از دست داده اند. اين نمونه ای از قدرت خيره کننده اين ملت است که جمعی آدم توّهم زده و قدرت طلب را به جنون کامل رسانده و رسما" ديوانه کرده است. رهبران جمهوری اسلامی اين روزها همگی هذيان می گويند. آنها تب کرده اند و با هر قدم و هر سخنی، اضطراب خسارتبار خود را بيشتر نمايان می سازند. آنها از واقعيتهای جنبش سبز ناآگاهند. بدرستی نمی دانند اين چنبش از کجا اداره می شود؟ رهبرانش چه کسانی هستند؟ ساز و کارش چگونه است؟ و چرا با اين همه دستگيری و سرکوب، هنوز چنين زنده و پوياست؟ آنها نفهميده اند و دارند خسارت همين نشناختن را با سقوطی مرگبار می پردازند.

کودتاچيان بدحال اند. آنها نمی دانند جنبش سبز بر شانه کسانی نمی چرخد که ديوانه وار دستگيرشان می کنند. آنها نمی دانند اين جنبش بر دوش کسانی نيست که اسم و رسمی دارند و همين، کودتاچيان را بيشتر از قبل سردرگم کرده که چرا با اينهمه دستگيری و بازداشت آدمهای سرشناس، صدای غرش رعدآسای اين مردم هنوز در آسمان ايران می پيچد و طنين اين جنبش فرونمی خوابد؟ برای آنها ساده است ميليونها شهروند ناراضی را عوامل قدرتهای خارجی يا منافق يا معاند بنامند و مثل آقای محسنی اژه ای دادستان کل، همگی را به اعدام تهديد کنند. سردرگمی و گيجی درد بدی است و حالا نه تنها محسنی اژه ای و مصلحی و جنتی و احمدی نژاد بلکه آقای خامنه ای هم به همين بلا دچار شده و در تب بی اطلاعی از اين سيل بنيان کن می سوزند و چاره ای نمی يابند.

به عنوان کسی که بيش از صد و ده روز در خاک جمهوری اسلامی مانده و زير پوستين اين هيولای ترسان زندگی کرده ام و حسرت دستگيری ام را بر دلشان نهاده ام، به همه کسانی که هنوز اين هيولا را قدرتمند می پندارند می گويم و شهادت می دهم که غرش اين هيولا را باور نمی کنم. اين زوزه مرگ است که برای ما که اهل زندگی هستيم، شنيدنش دردناک می نمايد. عمر حکومت جمهوری اسلامی به پايان رسيده است؛ اين را رفتار حاکمان و رهبران اين نظام فاش کرده، نه ادعای ديگران. اين را تشرها و نعره های حاکمان اثبات کرده که حکومت فروپاشيده است و عنقريب از هم می پاشد. در حقيقت هيچکس به اندازه خود سران جمهوری اسلامی کمر به قتل اين نظام نبسته است و هيچکس به اندازه خود آنها، راه را بر مردم نگشوده است. آنها نمی خواستند چنين کنند، اما نتيجه عملشان همين است؛ مردم ما به زودی حکومتی مردمی مبتنی بر رأی مردم تشکيل خواهند داد و از اين دوران سقوط سريع جمهری اسلامی خاطره ها خواهند گفت. اين را من گواهی می دهم. استخوان کوچکی که گلوی استکبار را خراشيد و ناتوانی اش را از درون احساس کرد و برای شما بازگو نمود. در اين ترديد نکنيد.

فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
babakdad@hotmail.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016