پنجشنبه 17 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

من یک محارب هستم، مژگان کاهن

"موج همراهی با زندانیان و معترضین جنبش سبز، که افراطیون رژیم آن ها را محارب نامیده اند، وبلاگ های فارسی را فرا گرفته است. در این موج وبلاگی، وبلاگ نویسان با طرح این که من هم محارب هستم، سعی دارند نقشه تندروهای کودتاچی را در زمینه سازی برای اعدام و سرکوب فعالین دستگیر شده را خنثی نمیایند." (به نقل از سايت بالاترين)

من محاربم زیرا که در قفس تو نمی گنجم. محاربم زیرا دوست دارم ذهنم را به هر کجا که میخواهد پرواز دهم و مثل کودکی که دنیا را در حال کاویدن است در جستجوی کشف کردن برآیم. محاربم زیرا چیزهایی که تو بعنوان واقعیت از سیمای دروغینت می خواهی در حلقوم بریزی روی صورتت تف می کنم. محاربم زیرا در قالب های دروغ نمی گنجم و می خواهم با نیروی صدایم با دنیای دروغین و زشتی که تو می خواهی برایم بیافرینی بستیزم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


محاربم چرا که با وسواسی عجیب دوست دارم تمام چیزهایی که تو می خواهی از تخته سیاه پاک کنی بخوانم. محاربم زیرا تخته سیاه را از تو می دزدم و نوشته های روی آن را چنان حک می کنم که با هیچ نیرویی نتوانی پاکشان کنی. محاربم چرا که می خواهم این تابلوی دزديده شده از تو را برای فرزندانم به میراث بگذارم. تابلویی که بر رویش همه ی چیزهایی که تو نمی خواهی آدم ها بدانند حک شده است. محاربم زیرا دنیا را وسیع تر از ذهن مرتجع و تنگ تو می دانم. محاربم زیرا که می خواهم تو را با این ذهن کوچک و حقیر به کناری زنم و جای تو را دانش و آزادی بگذارم تا که بچه هایمان را در دنیای زیبای اندیشه رها کنم. محاربم زیرا که می خواهم صدایم را از این قفس تنگی که تو برایم درست کرده ای به آن سوی مرزها پرواز دهم. محاربم چرا که با تصویرهایی که از لحظه های وحشتم ثبت کرده ام اشک را در چشمان پیرزن بیماری که در آنسوی دنیا چشمش را به تصویر جعبه ی جادوییش دوخته سرازیر کرده ام. محاربم چرا که جهانیان را از دنیای سریال های تلویزیونی شان خارج کرده ام و معنی رنج راستین را به آن ها چشانده ام . محاربم چون دیگر، از در دنیای دروغ زندگی کردن جان به لب شده ام. محاربم زیرا می خواهم بگذاری حرف های دیگران را بشنوم. محاربم چرا که می خواهم دیگرانی که در فرسنگ ها دور از من می زیند را به دنیای خود راه دهم. محاربم برای اینکه تو مرا بدون مغز و بدون گوش و بدون چشم می خواهی. محاربم زیراکه نمی توانم تو را باور کنم. محاربم بخاطر اینکه نمی خواهم دنیای خودم و فرزندانم به روضه های دروغین تو خلاصه شود. محاربم چرا که می خواهم همه ی این ها را روی کاغذی بنویسم و آن را توی خیابان با همه ی آدم ها تقسیم کنم. ( نمی دانم ولی می گویند که در آن دورها تو می توانی افکارت را روی کاغذی بنویسی و آن را با دیگرانی که نمی شناسی بدهی. و هیچ وقت هم محارب نشوی.) محاربم چرا که می خواهم درد مشترکم را بردارم و در خیابان های شهرم در کنار همدردهایم ساعت ها با آن راه بروم. تا به دنیا و به تو بگویم از فریب بیزارم. محاربم تنها بخاطر اینکه می خواهم زنده بمانم.

مژگان کاهن
http://mojgankahen.blogspot.com/


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016