سه شنبه 22 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اين راه هم مسدود است، مهدي محمدی، کیهان

چه كسي باور مي كرد؟ پس از 7 ماه از زماني كه فتنه انتخابات دهم در ايران آغاز شده اكنون سران فتنه، كساني كه تا توان داشتند و مقدورشان بود از وارد آوردن هيچ خسارتي به نظام و انقلاب فروگذار نكردند، كساني كه خود را رهبران انقلاب آينده ايران مي خواندند، آنها كه به نظام دروغ بستند و چون در اثبات دروغ خود درماندند و با به خيابان كشاندن عده اي از مردم جان و مال آنها را سپر بلاي خود ساختند، كساني كه دشمنان خوني اين ملك در اين ماه ها حتي يك روز از ابراز ارادت به آنها و اعلام پشتيباني از آنها غافل نشده اند، آري همين ها، اكنون به دنبال راهي آبرومندانه براي فرار مي گردند. چه كسي باور مي كرد؟ چه كسي باور مي كردآخر و عاقبت كساني كه سرويس هاي اطلاعاتي غربي به آنها دل خوش كردند و همه سرمايه رسانه اي و تروريستي خود را به پاي آنها ريختند، چنين باشد؟

در هفته هاي گذشته، زير پوسته آشكار جامعه سياسي در ايران، بازي هايي شكل گرفته كه هدف همه آنها -به رغم تنوعي كه دارند و زبان هاي مختلفي كه به كار مي برند- يك چيز بيشتر نيست و آن هم اين است كه جريان فتنه و خصوصا سران آن را به اصطلاح «قسر» در ببرند. تا امروز، فقط بخش اندكي از اين پروژه علني شده و بخش هاي بسيار مهم و بزرگتر آن به دليل اختلالي كه در گام اول پروژه رخ داد، معطل مانده است.
خلاصه داستان اين است كه سران جريان فتنه اكنون دريافته اند، روند فعلي به 4 دليل ديگر قابل ادامه دادن نيست و بايد هرچه زودتر راهي براي خروج از آن بيابند.

1- مطابق اطلاعات موجود سران فتنه احساس مي كنند سرمايه اجتماعي آنها به طور كامل از دست رفته و توده مردم ديگر هيچ احساسي به آنها از خود نشان نمي دهند. آنچه در سبد اين جريان باقي مانده فقط مشتي ضد انقلاب است كه هم مردم از آنها متنفرند و هم نظام به آساني توان برخورد با آنها را دارد. اين موضوعي است كه در روز عاشورا به آشكارترين وجه ممكن خود را نشان داد.

2- سران فتنه دريافته اند كه نظام هزينه رفتار ضد انقلاب را از آنها مطالبه خواهد كرد چرا كه -به درستي- عقيده دارد زمينه و بستر تحركات ضد انقلابي توسط اين افراد مهيا شده و همين حالا هم با آنها پيوند دارند.

3- سران فتنه اين نكته را دريافته اند كه آرزوهاي آنها در مورد امتيازگيري از نظام توهماتي بيش نبوده و نظام آنقدر قدرتمند هست كه بدون دادن كوچكترين باجي به آنها فتنه را كنترل كند. در نتيجه هيچ دورنماي روشني براي تداوم وضع فعلي نمي بينند. بر اين مبنا اگر وضع فعلي ادامه پيدا كند تنها حاصل آن اين خواهد بود كه با پرونده هايي سنگين تر و در شرايطي بسيار بدتر مجبور مي شوند كوتاه بيايند و عقب بنشينند.

4- و دليل آخر اين است كه مطابق برخي قرائن موجود برخي از محافل مرتبط با فتنه گران احساس مي كنند با تداوم شرايط امنيتي حتي اگر با آنها برخورد نشود مجال هرگونه فعاليت سياسي در آينده از آنها ستانده خواهد شد به همين دليل تصميم گرفته اند براي متوقف نماندن پروژه هاي سياسي شان كه فعلا بر انتخابات شوراها متمركز است، هر طور شده از وضع فعلي خارج شوند.

نكته مهم اما اينجاست كه اين خروج چگونه بايد صورت بگيرد. يك راه - و تنها راه مورد پذيرش نظام- اين است كه تهمت هايي را كه به نظام زده اند پس بگيرند، براي جبران اين همه خسارت كه در ماه هاي گذشته به كشور تحميل كرده اند گام هاي عملي بردارند، با دشمنان اسلام و انقلاب بدون كوچكترين ابهامي مرزبندي كنند و مخصوصا، مجازات ناشي از جرائمي را كه مرتكب شده اند تحمل كنند و آن وقت به آغوش نظام بازگردند. آنطور كه از قرائن مي توان فهميد فتنه گران نمي خواهند در شرايط فعلي باقي بمانند ولي حاضر به پذيرش اين شرايط هم نيستند. دقيقا به همين دليل است كه سران فتنه در چند هفته گذشته چشم اميد خود را به پروژه اي دوخته اند كه هدف آن بيرون كشيدن آنها از مهلكه فعلي بدون هزينه يا با حداقل هزينه ممكن است.

قضيه ظاهرا از اين قرار است كه بنا بوده پروژه با بيانيه شماره 17 موسوي كليد بخورد. در گام اول موسوي در آن بيانيه ضمن خداجو خواندن اهانت كنندگان به سيد الشهدا در روز عاشورا، مطابق يك برنامه از پيش طراحي شده فتيله بحث وقوع تقلب در انتخابات را -يعني همان ادعايي كه آتش فتنه را با تمسك به آن برافروختند- اندكي پايين كشيد. گام دوم بلافاصله بعد از آن و زماني برداشته شد كه دو حزب غير قانوني و عملا منحل شده مشاركت و سازمان مجاهدين در بيانيه هاي جداگانه مسئله تقلب را فرعي و نقد دولت را اصلي ترين دغدغه خود خواندند. گام سوم را هم آقاي رضايي - البته و احتمالا بي آن كه بداند- برداشت كه در نامه اي سرگشاده به رهبري مقصود اصلي از كل پروژه را آشكار كرد و تلويحا از رهبري خواست حالا كه موسوي عقب نشيني كرده (؟!) ايشان هم كوتاه بيايد و كل قصه به خير و خوشي جمع شود انگار نه انگار كه اين جماعت در 7 ماه گذشته دست در دست دشمن چه بلايي بر سر اين كشور آورده اند. برخي اطلاعات موجود نشان مي دهد پروژه گام هاي ديگري هم داشته اما برخورد تند جامعه انقلابي و اصولگرا پروژه را در همين مرحله متوقف كرده و گام هاي بعدي آن را به حال تعليق درآورده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اصل اين داستان نه عجيب است نه جديد. مدت هاست كساني كه در روزهاي اوج فتنه هر چه در توان داشتند عليه انقلاب، نظام و مردم بسيج كردند، با فهم اينكه كاري از پيش نمي توانند برد علم آشتي بلند كرده اند. استشهاد رهبر بزرگوار و حكيم انقلاب اسلامي به ماجراي جنگ صفين كه نكته اصلي در آن -برخلاف جنگ هاي جمل و نهروان- كيد و مكر دشمن براي ايجاد اختلاف درون جبهه انقلاب، دو دسته كردن آن و ايجاد فشار به ولي امر از اين طريق است، نكته اي است كه بايد براي همه آنها كه چشم به كانون نوراني ولايت دوخته اند روشنگر باشد. دشمن ناكام و رنجور، اكنون كه خود را در آستانه اضمحلال مي بيند علم آشتي و حكميت بلند كرده است تا كساني در داخل جبهه خودي به طمع بيفتند و تيرهاي طعن و حمله خود را به جاي دشمن به جانب نظام نشانه بروند و عجبا كه چنين كساني چه آسان پيدا مي شوند و فريب مي خورند؛ و تاريخ -همان كه هميشه خوانده ايم و از سفاهت بازيگران بدعاقبت آن متحير شده ايم- چه راحت تكرار مي شود.

نكته بسيار مهم اما اين است كه به منطق نهفته در پس اين قصه هم نظري بيفكنيم و الا درك اينكه چگونه اين فاز آخر فتنه در حال قرباني گرفتن است، آسان نخواهد بود. اگر به ادبيات مناديان آشتي و وحدت در اين روزها نظري بيفكنيم واضح ترين نكته اين است كه تلاش مي كنند مخالفان خود را -كه در واقع شامل قريب به اتفاق امت انقلابي ايران است- افراطي بخوانند و خود را نماد وحدت و اعتدال جابزنند. بعد هم مي گويند «هر دو طرف» بايد دست از افراطي گري بردارند چرا كه دشمن در حال سوء استفاده از وضعيت داخلي است. چند سوال ساده پيش روي اين تحليل نبوغ آميز (!) وجود دارد: 1- چگونه است كه اصحاب حكميت آن روز كه آبرو و ناموس كشور در آتش فتنه مي سوخت، فكر نقد دروغگويي و افراطي گري، و نمايش اعتدال نيفتادند و بلكه با همراهي و همرايي با فتنه گران و حمايت آشكار و نهان از آنها بر آتش فتنه نفت ريختند، اما حالا كه نظام اقتدار و اصالت خود را نشان داده، مردم فتنه گران را تنها گذاشته اند و تنها مطالبه جدي آنها اين است كه فاعلان جرم و جنايت به سزاي اعمالشان برسند، يكباره آقايان دستجمعي طرفدار اعتدال و ميانه روي شده اند و كساني را كه فقط خواستار بي پاسخ نماندن اين همه فتنه گري هستند، افراطي مي خوانند؟! آيا ما حق نداريم فكر كنيم كه قصه دلسوزي به حال كشور نيست و فقط كساني دوره افتاده اند تا فتنه گران را از مخمصه نجات بدهند و براي استفاده هاي بعدي در پروژه هاي آينده خود حفظ كنند؟ 2- راه صحيح مبارزه با فتنه و جلوگيري از تكرار آن در آينده چيست؟ واقعا اگر نظام اكنون در حالي كه فتنه گران حتي دروغ هاي شاخدار خود عليه نظام را هم صراحتا پس نگرفته اند، نرمش ها و پيغام هاي دروغين و بي ارزش آنها را جدي بگيرد و آنها را بدون مجازات به حال خود رها كند، دشمنان اين كشور با خود چه فكر خواهند كرد؟ آن وقت، آيا حق ندارند با خود فكر كنند كه هزينه آتش افروزي در اين مملكت چقدر پايين است و كساني مي توانند 7 ماه تمام از انواع و اقسام توطئه هر چه در آستين دارند اجرا كنند و آخر كار هم بي آنكه هيچ هزينه اي پرداخته باشند و فقط با مختصري ادا و اطوار همه چيز تمام شود و شتر ديدي نديدي! در اين صورت، دشمن كمين كرده آيا جز به اين نتيجه خواهد رسيد كه نظام قادر به دفاع از خود و مردمش نيست و به اين ترتيب آيا جز زمينه سازي فتنه انگيزي ها و توطئه هاي بيشتر، چيز ديگري حاصل خواهد شد؟ 3- و سوال آخر اين است كه خوب است آقايان اهل حكميت بگويند به نظر آنها ما در چه دوراني زندگي مي كنيم؟ آيا الان دوران حسينقلي خان است كه در آن شعبان بي مخ ها مي ريختند و مي شكستند و مي سوختند، و بعد هم حساب و كتابي كه نبود، آخر كار در بهترين حالت چند ريش سفيد ماله به دست دور هم مي نشستند و ظرف چند ساعت همه چيز صاف و پاك مي شد چنان كه گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است. آيا پذيرش حكمي به نام قانون به اين معنا نيست كه دوران ريش سفيدي و ماله كشي هاي آنچناني گذشته است و كسي اگر جرمي مرتكب شد بايد تا انتها پاي كار مجازات او ايستاد بويژه اگر حق ميليون ها نفر را پايمال نموده، به خون هزاران شهيد خيانت كرده و با مقدس ترين نظام عالم عناد ورزيده باشد؟

اين نظام مظلوم، به حساب خود خوب رسيده است. وقت آن است و مردم اميد دارند كه به حساب خائنان برسد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016