چهارشنبه 7 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

زن نــــامـــریــــی، طنزنوشته ای از "عنکبوت گويا"

امروز بيش از هميشه به ياد فريدون فرخزاد و حرف هايش افتادم . پس از کودتا بيش از هر زمان ديگری جايش را خالی کردم . اگر زنده بود برای اين لوگو کنده شده چه ها که نمی گفت . می توانم او را با قهقه های مشهورش تجسم کنم که می گويد : آخر کدام يک از خانم های خوشگل ما اين طوری قوز می کنند و می رقصند؟ مگر اين که درشب نشينی های آخوندها اين حالت رقص مد باشد. ولاکن ... و يا شايد هم حرف «ز» به اضافه «ن» تهران را سر هم زده ايد و زن ديده ايد؟ و مسلمأ نقش زنی است که قبل از شروع به رقص، دچار مشکل آرتروز کمر شده است و چون پای راستش بلندتر از چپ اوست رقصيدن را برای اين بنده خدا مشکل ساخته است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


برای اين که حرف های مرا متوجه شويد، بايستی موفق به ديدن باسن و پای چپ اين خانم، در حرف «م» با ساق کشيده شويد. که حتمأ تصوير کسی جز يک بالرين لخت هم نيست... ؟ وای وای .... گناه داره والله ...
اين بانوی بدبخت مجبور شده برای ارضای ديد آقايان تا می تواند روی ران راست بايستد تا باسن اش در سر«ميم» به خوبی مشخص شود. البته اگر سر خانم، که همان نقطۀ «ز» است، روسری می کردند ديگر کسی زر نمی زد. ولاکن در اين ولايت يک نخ موست که ضعيفه را راهی جنهم می کند. و اما از حروف بی وجدان و هرزه «و» که وای چه وابی... سينه ها را در خود کشيده ... آخ نگو ... کردی کبابم... آمد...
آره بيائيد به من بپيونديد و اين همه زيبايی را در حروف فارسی ببينيد. بيهوده نيست که اين همه خبرنگار و روزنامه نگار در زندان اسيرند. چون نشانگر چيزهای برجسته اند؟! به ايشان حق دهيد. اگر از حروف عربی استفاده شود که زير و زبر دارد و مردانه است، مشکلی پيش نمی آيد. دلم برای اين بينوايان می سوزد . خدا می داند وقتی اين لوگو را جمع کرده کجا برده است؟ و با آن چه ها که نکرده است؟ مطمنأ صدها بار او را مورد تجاوز و فحش و ناسزا قرار داده است. شايد هم سر راه بعد از حال کردن او را تحويل مقامات امنيتی و ارشاد داده اند. بگرديد و اين زن بيچاره را تا قنبلش را نشکانده اند نجات دهيد. گمان می کنيد برای چه منظور اين ها چادر به سرزن کرده اند؟ ميی بايست خودشان را علاج کنند. يا روبنده می زدند و يا هر روز قبل از خروج از خانه... آره ديگه... حدس می زنيد... هر چند فکر خراب را هيچ چاره نيست. خدا را شکر که اسم تهران زير باسن او قرار دارد، نه نام امام يا خامنه ای ... يا مصباح يزدی؟! هر چند بدش نمی آمد.

با چه چيزهايی اين آقايان بلند می شوند؟ و اعتراض می کنند؟ تصور کنيد از صبح که بر می خيزند چه زجر و شکنجه ای متوجه چشمان نافذ آن هاست. حال می فهمم که چرا برادران اسلامی هميشه سرشان زير است. در سفرهای خارج چه می کنند؟ شايد به همين دليل است که به ترياک پناه می آورند بلکه کمی حرارت چشمان شان سرد شود ... و آرام گيرند.

منبعد مواظب نوشته ها و پلاک کاردهای خود در بيست و دو بهمن باشيد مبادا کسی آن بالا برقصد؟ جرمتان صد برابر خواهد شد. بر تمام نوشته ها حجاب بگذاريد تا کسی تحريک نشود سعی نمائيد از حروفی که تحريک جنسی می آورد پرهيز کنيد و يا مجوز برای بلند قدی حروف الفبای فارسی بگيريد و يا بهتر است کلا اقدام به بريدن هر حرفی که می تواند قسمتی از آن بلند شود بکنيد. مگر اين که لوگوها را به شکل آيه بنويسيد تا پسند افتند.

ای کاش نشريه «پرتو» سخن در قم، سر تحليل ژرف انديشانه اش را کمی آن طرف تر از لوگو بياورد و تجاوزهای هم کيشان خود را در زندان ببيند. مگر اين که اين «پرتو» فقط مشغول آن چه ظريف و نازک است می شود... اگر بدين گونه پيش بروند که وای بر ما... دنيا کجاست و عده ای کجا هستند؟ می ترسم جايی برسيم که برای رفتن به قم مجبور به اخذ ويزای گنبدی شويم. مصاحبه شويم تا درجه عفت و عصمت امان اندازه گيری شود... اگر قرار باشد که هر چيز باريک و تيزی را به سکس تعبير کنند که کار ما زار است.
هر اتفاقی در دنيا بيافتد اين ها همان طور در هاله مذهبی خود گير مانده اند. ای وای...

عنکبوت گويا


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016