چهارشنبه 21 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آستان آزادی؛ به رسميت شناختن صداهای متفاوت است، جمشيد طاهری پور، کارآنلاين

پس از گذشت سی سال از انقلاب، جامعه مدنی ايران، برای عبور از "استبداد دينی" و دست يافتن به آزادی، به پيکاری سترگ برخاسته است. از آن "بهمن عظيم"، رود سبزی براه افتاده، که می خروشد: " هدف انقلاب، آزادی بود و نه بدترين استبداد"! اين خروش؛ نشانه –ای از خود آگاهی نوين تاريخی مردم ايران است. چيزی که در ايران امروز در حال گسترش است؛ ظاهر شدن هر چه نمايان تر يک قانونمندی است: تحول آگاهی؛ مقدم بر تحول اجتماعی است!



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


جنبش سبز، در هر گام پيشروی خود، به دامنه و ژرفای آگاهی های دموکراتيک در جامعه ايران می افزايد. گويا ترين شاهد مثال اين واقعيت، فراخوان هائی است که در عين پذيرش تفاوت ها، با تکيه بر "مطالبات حداقلی جنبش سبز"، ازمردم ايران خواسته اند که در سالروز انقلاب، به خيابان ها بيايند وعليه استبداد ولائی و ديکتاتوری دولت پادگانی ، اعتراض مسالمت آميز و مدنی – سياسی خود را به گسترده ترين شکل نشان دهند. همه –ی فراخوان ها، اتفاق و تفاهم دارند که راه برون رفت بحران، با آزادی زندانيان عقيدتی –سياسی، دستيابی حق انتخاب برای مردم، الغای نظارت استصوابی و آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و اجتماعات، رعايت حقوق شهروندی، استيفای حقوق اساسی مردم و حق حاکميت ملت، گشوده می آيد.

و اما حکومت کنندگان ، همه-ی امکان و توان خود را برای بازداشتن جنبش سبز از پيشروی و خاموش کردن صدای اعتراض مردم، به کار گرفته اند. اعدام و بر پائی دادگاههای نمايشی با اتهام واهی "محاربه" و تهديد به اعدام، با هدف ارعاب جوانان کشور، باز داشت گسترده –ی خبرنگاران و فعالين دانشجوئی ، جنبش زنان برای برابری حقوق، جنبش کارگری، فعالين حقوق بشری و تلاشگران حقوق همبود های قومی – زبانی ، همه بيانگر هراس حکومت کنندگان از مردم است و نشان می دهد که حکومت ولائی – نظامی، برای بقاء و دوام خود ، اساسا" به ماشين سرکوب اتکاء دارد. دولت حتی از گروگان گرفتن خانواده فعالين مدنی – سياسی نيز ابائی ندارد و همسران و فرزندان آنان را به زتدان انداخته و در معرض شکنجه و آزار جسمی و روحی قرار داده است.

استراتژی حکومت کنندگان اين است که در اين روز با وعده و وعيدهای دروغين و سوء استفاده از باور دينی مردم طرفدار خود و تحريک احساسات آنان؛ همه-ی ايران را در بی رنگی يک رنگ و در بی صدائی يک صدا در حبس کنند! در سراسر مسير راهپيمائی های ۲۲ بهمن، بلند گوهای قوی، آن هم در فواصل کوتاه، کار گذاشته-اند! اين را می توان نمادی از حاکميت سرکوبگرانه و اسارتبار "يک صدا" در کشور توصيف کرد! پيروزی جنبش سبز در ۲۲ بهمن ۸۸؛ در اين خواهد بود که بر اين يک صدائی اسارتبار غلبه کند. جنبش با همگرائی صفوف -اش بر پايه موجوديت "چند صدائی" خود، نشان خواهد داد که جنبشی عليه نظام تبعيض است و آزادی و برابر حقوقی شهروندی را برای همه ايرانيان می خواهد. تاريخ دموکراسی های جهان بر ضرورت و درستی چنين رويکردی گواهی می دهد:

در انگلستان سلطنت طلبان و جمهوريخواهان با يکديگر به جنگ برخاسته و يکديگر را کشتار می کردند. در فرانسه کاتوليک ها محله های پروتستان نشين را به آتش می کشيدند و کارزارشان، مهلکه قتل و غارت بود و فرقه های گونا گون سياسی با يکديگر دشمن و به خون هم تشنه بودند. در آلمان ميان حاکم نشين ها منازعه ی خونين جريان داشت. در آمريکا؛ جنوبی ها و شمالی ها با يکديگر می جنگيدند و... تا يک روز! روزی رسيد که سران نحله ها و فرقه ها و دسته ها به تأمل نشستند و ديدند چاره ای ندارند به "عقل" مراجعه کنند! "عقل" به آنها گفت خانم ها وآقايان! اين خونريزی و ويرانگری همه را تباه می کند! شما بايد تفاوت های يکديکر را به رسميت بشناسيد و به آن احترام بگذاريد و اگر ميهن و مردم خود را می خواهيد و دوست می داريد، بايد همبستگی و همرأئی ملی داشته باشيد و اهتمام کنيد برای يک ميثاق ملی!- قانون اساسی-، که حقوق اساسی مردم و حق حاکميت ملت را برسميت بشناسد و ... تعهد کنيد که در موضوع های اساسی مورد اختلاف به حکميت ملت خود گردن بگذاريد و در اين باره که نظام سياسی کشور چه باشد و سهم هريک از شما در قدرت کدام اندازه باشد، اين ها را واگذاريد به رأی و نظر "ملت" و انتخاب ملت هر چيز که بود، همه به آن احترام بگذاريد و... چنين بود که آنها دولت- ملت را متحقق کردند و به دموکراسی رسيدند.

پيداست هر ملتی راه آزادی را در چهارچوب واقعيت های خود ويژه-ای طی می کند که آن را احاطه کرده است. تجربه-ی سی سال حکومت اسلامی با همه-ی جنايات و مصائب خونينی که طی اين ساليان دراز و از جمله در اين ۸ ماه، بر مردم و آزاديخواهان ايران روا داشته است، مايه-ی عبرتی فراهم آورده که راهگشاست. اعتراض يکپارچه-ی سبز های ايران؛ به اعدام جوانان دموکراسی خواهی که به اتهام دروغين شرکت در اعتراضات عليه کودتای انتخاباتی اما در انتساب به طرفداری از پادشاهی پارلمانی، بدار آويخته شدند، يک تجلی از همين عبرت است؛ اکنون همه-ی آزاديخواهان کشور دريافته-ايم که سکوت در برابر اعدام و سرکوب حقوق و آزادی ها ی"غير خود"، استقبال از اعدام و تدارک سرکوب حقوق و آزادی های "خود" است. اهانت و تباهی تجزيه ايرانيان به "خودی" و "غير خودی"، در رنگين کمان دموکراسی خواهان ايران، به پايان خود رسيده است.

جنبش اعتراض مدنی و خيزش نافرمانی مدنی مردم ايران؛ "امکان" عقب راندن استبداد ولائی و ديکتاتوری دولت پادگانی را بسود "تغيير برای ايران" در مسير دستيابی به نظام دموکراتيک مبتنی بر حقوق بشر فراهم آورده است. در ۲۲ بهمن ۸۸، اگر پيکار سبز مردم ايران، بتواند پرجلوه ترين برآمد مدنی – سياسی خود را به ظهور برساند، گامی قاطع عليه اقتدار جبارانه ولائی- نظامی در کشور خواهد بود. چنين برآمدی تناسب نيرو را بنحوی انکار ناپذير بزيان استبداد و بسود آزادی، رقم خواهد زد! و "نطام اسلامی" را در آستان "تغيير" قرار خواهد داد.

ج – ط
۱۷ بهمن ماه ۸۸

منبع: کار آنلاين


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016