جمعه 23 بهمن 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قاتلانِ زيبايی، مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
نگاه کن، چه چشم‌هايی دارد اين دختر، شيرين را می‌گويم. چه گردن کشيده و قشنگی داشت آرش، طناب شقاوت و آن خال زيبا. ندا و اشکان و سهراب و امير و حسن هم زيبا بودند، گورزادها سی‌ويک سال است در اين سرزمين به دار آويخته شده، زيبايی بر دار کرده‌اند!

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


داشتم به عکس های اشکان سهرابی نگاه می کردم , عکس های "عزيز دل ايران" که سی ژانويه روز تولدش بود, فيلم مراسم جشن تولدش , که بر مزارش برگزار می شد اما کار خودش را کرد , بغض ترکاندم , سی و يک سال نعش عزيزان کشيدن , حتی بارها در تشيع جنازه خود شرکت کردن برای عادی شدنِ اين مرگ ها کافی نيست ؟ .
" جا کشای بيرحم "
اما نه , نه, چرا توهين به جاکش ها ؟ جاکش ها را نياز و فقر و بيکاری به اين کار کشاندشان و اقلا" در بساط شان لذت تن و همخوابگی پيدا می شود , اينها جز رهب و رعب و نفرت و جنايت چه در بساط دارند ؟ نه ,مقايسه ا ی بی انصافانه بود.
پدر کيک سالگرد تولد بر مزار فرزند گذاشت , و رو سوی آسمان کرد.
کجائيد خدايان يونان , که زيبا ترين و شريف ترين خدايان بوديد, چرا که انسان گونه بودبد. کجائيد تا ببينيد گورزاد های خدای يکتا با زيبا ترين فرزندان شما چه کرده اند؟
و کنارگور زانو زد:
ايکاش می توانستيم پيکرشان به " اولمپ" هديه کنيم تا " زئوس " و " هبه" در کنارشان , تا به دور از چشم و گوش آفريننده شدگان خدای يکتا, فرشتگان شعر و موسيقی برايشان آواز بخوانند و " فوبوس" چنگ بنوازد , کجائيد زيبا ترين و شريف ترين خدايان ؟ زيباترين و شريف ترين فرزندانتان را بر دار کرده اند.
" باز که داری با خودت حرف می زنی پدر"
لای در سبز شد. صورت به سويی ديگر گرداندم .
روبروی ام نشست
" چرا گريه می کنی پدر ؟"
" گريه نمی کنم "
" اما من صدای گريه ت رو شنيدم . و اين اشک ها ؟ "
کنارم نشست .چشم اش به صفحه ی کامپيوتر افتاد:
" اين کيه پدر ؟ "
" اشکان"
" وای ی ی , چقدر خوش تيپ و خوشگله . بازم عکس داره ؟ "
" آره"
به عکس ها خيره شد.
۱۶ساله است اشکان من , پسرم اميد را می گويم , بيشتر امريکايی ست تا ايرانی , اهل ورزش است و موسيقی , از وقتی صحنه ی مرگ ندا را در تلويزيون ديد بيشتر به سياست و ايران فکر می کند و در باره ايران حرف می زند.
" اين عکسش شبيه الويس پريسلی ست , الويس ۲۰ ساله. راستی اشکان چند ساله بود ؟ "
" ۲۰ ساله"
دست های اش را روی شانه ام انداخت و به عکس های اشکان خيره شد.
" چرا حکومت ايران فقط جوان های زيبا و خوش تيپ و خوشگل رو می کشه ؟ ندا خيلی خوشگل و خوش تيپ بود , سهراب وامير هم خوش تيپ بودند , آرش ام که عکسشو نشونم دادی و گفتی دارش زدن خيلی خوش تيپ بود , چه گردن کشيده و قشنگی داشت اين پسر , اون خال روی گردنش محشر بود , همه ی عکسايی که به من نشون دادی همه شون زيبا و خوش تيپ بودن , عکس اون دختر که گفتی اسمش شيرينه ومی خوان اعدامش کنن هم زيبا ست , چه چشم های عجيبی داره اين دختر . می دونم باز به من ميگی زيبايی و خوش تيپی مهم نيس آدم بايد قلب و فکرش زيبا و خوش تيپ باشه, می دونم باز ميگی زيباترين چيز آزاديه و همه ی آزاديخواها زيبا هستن , من حرف تورو قبول دارم پدر , اما اين جواب هميشگی ی تو ربطی به اين سؤال من نداره "
چيزی نگفتم:
" پدر , چرا خيلی ها از زيبايی نفرت دارن , حتی از زيبايی ای که هميشه بداشتن اش نصيحت ام می کنی ؟ "
" نمی دونم , نمی دونم"
بلند شد که برود, چشم ام به گردن اش افتاد , کشيده و قشنگ با خالی بر بلندای آن. فوبوس ( آپولون) را به ذهن ام کشاند.
شاخه ای از درخت زيتون که ميوه داشت بر گردونه اش بستم ,گردونه ای که مرغان غو(قو) آن را می کشيدند . می دانم بهار برخواهد گشت , از سرزمين های بالای شمال که در آنجا آفتاب هميشه می تابد, با آرش وندا و سهراب و امير , و با فوبوس ,خدای آفتاب با سيمای جوانی زورمند و زيبا و نگاهی فروزان, با تاجی از گل و عودی در دست, دختران زئوس و الهگان چشمه سارها , رقصان و هلهله کنان پای خواهند کوبيد و خدای آفتاب با آن ها عود خواهد نواخت .
بهاربر می گردند , از سرزمين های بالای شمال که در آنجا آفتاب هميشه می تابد , با گردونه ای که مرغان غو آنرا می کشند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016