جمعه 7 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ضرورت بديل، ابوالحسن بنی‌صدر در باره بحث آزاد در کلن

ابوالحسن بنی‌صدر
وقتی استقلال و آزادی هدف شدهاست، محل سياسی عمل، در بيرون قدرت حاکم و قدرت خارجی قرار گرفتهاست. اين محل سياسی عمل، درون ايران و جامعه ملی گشتهاست. جبهههائی با هدف استقلال و آزادی وقتی توسط خود مردم در جريان جنبش آنها به‌وجود آمده‌اند توانسته‌اند به‌طور خودجوش، به خود سازمان بدهند و به هدف دست يابند. در دوران معاصر، جنبش ۳۰ تير در دهه ۳۰ و جنبش مردم ايران در انقلاب ۵۷، پيروز شدند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ (۱۳ فوريه ۲۰۱۰)، در آلمان، در شهر کلن، در اجتماع ايرانيان، بحث آزادی انجام گرفت. در اين بحث، غير از اين جانب، خانم مينا محبوبه خانی و آقايان مجيد زربخش و پرويز نويدی در آن شرکت کردند. تفصيل مباحثات از راه انترنت انتشار يافته است. در اين جا، متن پيشنهادم را در باره جبهه، می آورم. پيش از آن، خاطر نشان می کنم که جلسه، جلسه ای که بتوان آن را جلسه بحث آزاد خواند، نبود. زيرا يک موضوع، موضوع نقد و نقد نقد تا رسيدن به نتيجه نشد. اما راه و روش، راه و روش بحث آزاد بود و بر سر شش امر اساسی اجماع بعمل آمد :

*دست آوردهای بحث آزاد کلن:
۱ – محل عمل سياسی می بايد بيرون از رژيم و درون ايران باشد. استقلال از رژيم و قدرتهای خارجی، سبب می شود که مبارزان استقلال و آزادی عمل را بدست آورند. اين محل ترجمان دو اصل استقلال و آزادی است.
۲ – هدف مبارزه می بايد استقرار حاکميت جمهور مردم باشد.
۳ – خشونت را رژيم بکار می برد وگرنه؛ مردم وقتی به جنبش همگانی بر می خيزند، نياز به خشونت ندارند. روش جنبش همگانی خشونت زدائی است.
۴ – تعادل ميان دو حق، يکی حق اشتراک و اتحاد و ديگری حق اختلاف، بدين ترتيب برقرار می شود که اصول راهنمای اتحاد، قلمرو حق اشتراک و همه آنچه جز آنها هستند (باورها و نظرها در اين و آن موضوع و...)، بنا بر اصل کثرت گرائی در قلمرو حق اختلاف قرار می گيرند.
۵– جدائی دين و مرامها از دولت، خنثی بودن دولت و آزاد شدن دين ها و مرامها از دولت و تعلقشان به انسان برخوردار از استقلال در تصميم و آزادی در انتخاب نوع تصميم و حقوق، در آنچه به بنای دولت حقوق مدار مربوط می شود، ضرورت تمام دارد.
۶ – گرايشها و مبارزان که محل عمل خويش را بيرون از رژيم و درون ايران می دانند، می توانند با يکديگر اتحاد کنند. آنهائی هم که محل عمل سياسيشان يا محدوده رژيم و يا محدوده قدرتهای خارجی است، فراخوانده می شوند خويشتن را آزاد و خويشتن را با آنهائی که در اين فراخنا مبارزه می کنند، همسو کنند.
هدفها و روشهای بالا، از جمله ولايت جمهور مردم، بسط نيافتند. زيرا اين کار به زمان بيشتر نياز داشت.

* راه کار پيشنهادی برای رسيدن به اتحاد عمل و تشکيل جبهه ای با هدف استقرار ولايت جمهور مردم:
پيش از انقلاب، وضعيت ايران را در چهار بعد سياسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی توضيح و راه حل ها را برای تحقق استقلال و آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی پيشنهاد کردم. اين برنامه عمل را در شهرهای مختلف اروپا، به بحث گذاشتم. بمحض ورود به ايران، در دانشگاه صنعتی شريف، در جمع ۳۰ تا ۴۰ هزار دانشجو و استاد و ... هم واقعيت اجتماعی در ۴ بعد و هم راه حل ها را تشريح کردم. کتاب شد و انتشار يافت. کتاب را در اختيار اعضای حکومت موقت و شورای انقلاب قرار دادم. اما بنا بر خود و يکديگر سانسور کردن بود و مسئولان زحمت خواندن آن را نيز به خود ندادند. چون به رياست جمهوری انتخاب شدم و پيش از آن، در مقام وزير دارائی، بکار اقتصاد توليد محور و برداشتن ستون پايه های قدرت مشغول شدم. حاصل اجرای تدابير، در ايران، آقای خمينی و ملاتاريا را نگران کرد (گفت اقتصاد مال خر است) و در امريکا کيسينجر را (گفت امريکا تحمل دو ژاپن را در آسيا نمی آورد). حکومت رجائی و کودتای خرداد ۶۰، از جمله، برای آن بود که اقتصاد مصرف محور سازگار با استبداد وابسته باز سازی شود.
و پيش از اين، در باب لائيسيته( از کلمه يونانی LAICOS بمعنای «از مردم» در مخالفت با CLERICOS بمعنای «از روحانيت» يا آری به جمهوری و نه به حاکميت روحانيت) و تدابيری که با اجرا شدنشان، دولت بی طرف تحقق پيدا می کند و ديکتاتوری بنام لائيسيته پديد نمی آيد، را توضيح داده ام. در پاسخ به پرسش آقای فريد نيز ۱۲ اصل پيشنهاد شده است که با اجرا شدن آنها، ولايت جمهور مردم تحقق پيدا می کند. از آنجا که تحقق مواردی که بر سرشان توافق پديد آمد، اجرای اين ۱۲ اصل را ايجاب می کند و، از راه فايده تکرار، يکبار ديگر می آورم:
۱ – هرکس خود خويشتن را هدايت می کند: پس هر انسان استقلال در تصميم و آزادی در انتخاب نوع تصميم دارد.
۲ – حقوق انسان ذاتی حيات او هستند.
۳ – هر جامعه حقوق ملی دارد و بعنوان عضو جامعه جهانی، حقوق جهانی دارد.
۴ – جانداران و طبيعت صاحب حقوق هستند.
۵ – اصل لااکراه، مقرر می کند: هم آزادی گزينش دين (دين شما، شما را و دين من مرا) را و هم ضرورت استقلال دين از قدرت (که دولت يکی از اشکال آنست )را و هم خشونت زدائی را. و هم، بخصوص، بکار تعريف انسان بمثابه موجودی معنوی = مدار باز مادی ↔ معنوی، می آيد.
۶– جريان آزاد انديشه ها و اطلاعات و فراخواندن انسانها به شنيدن قولها و پيروی از بهترين آنها.
۷ – اصل هيچ کس بر ديگری ولايت ندارد و در جامعه ها، نزديک ترين اصل به اين اصل، ولايت بر يکديگر بر ميزان حقوق و برادری و برابری: جامعه ارزياب و منتقد.
۸ – اصل شورا.
۹ – اصل تصدی اجرا ( مردم سالاری شورائی ) و يا انتخاب مجری.
۱۰ – اصول راهنمای قضاوت برای آزاد نگاه داشتنش از قدرت و برای احقاق حق.
۱۱ – اصل دين برای انسان است و نه انسان برای دين و بنا بر اين، تغيير رابطه ميان انسان و بنياد دينی و ديگر بنيادهای جامعه. توضيح اين که در جامعه های ديروز و امروز، بنيادهای حاکم و انسانها وسيله و قدرت هدف بود. ولايت فقيه همين رابطه را با انسان جبری می کند. چنانکه کرده است. بنا بر اين،
بنياد← انسان ← قدرت می بايد جای خود را به رابطه انسان ↔ بنياد ↔ رشد در استقلال و آزادی بدهد.
۱۲ – مکارم اخلاق سازگار با استقلال و آزادی و کرامت و حقوق انسان و حقوق جانداران و طبيعت.

و اما طرحی که برای اتحاد پيشنهاد کردم و اميدوارم در اجتماع ديگری در پاريس، آن را بسط دهم :

* ادامه جنبش همگانی تا پيروزی، نياز به بديل و بديل، نياز به اتحاد نيروهائی دارد که در گستره بيرون رژيم و درون ايران، مبارزه می کنند:
طی سه دهه جبهه هايی که پديد آمده اند، از ميان رفته اند و يکچند از کوششها برای ايجاد جبهه، بی ثمر شده اند. از دلايل عمده، يکی روشن نشدن هدف و بنا بر اين، محل سياسی عمل بوده است:
۱- برای آنها که قدرت را هدف می شناخته اند و می شناسند، دو محل سياسی عمل وجود داشته اند: يکی درون رژيم و ديگری بيرون از ايران و در وابستگی به قدرت خارجی.
- هم اکنون سخن از تشکيل جبهه ای بميان است که محل سياسی عمل را «درون «نظام» قرار می دهد. هدف چنين جبهه ای غير از قدرت نمی تواند باشد. بر فرض که چنين جبهه ای بوجود آيد و پيروز نيز بگردد، قدرت از جبهه شکست خورده (خامنه ای – مافياهای نظامی – مالی) به جبهه پيروز منتقل می شود. با توجه به ساخت رژيم، احتمال موفقيت چنين جبهه ای بسيار ناچيز است. تنها کاری که از چنين جبهه ای بر می آيد، آنهم برای مدتی کوتاه، ايجاد مزاحمت برای جبهه ايست که استقلال و آزادی را هدف می کند.
- تشکيل جبهه ای وابسته به قدرت خارجی نيز تا اين زمان ناکام شده است. از جمله به اين علت که آنها که استقلال و آزادی را هدف دانسته اند، بسان سدی سديد، مانع از آن شده اند که قدرت خارجی چنين جبهه ای را بوجود بياورد.
۲ – وقتی استقلال و آزادی هدف شده است، محل سياسی عمل، در بيرون قدرت حاکم و قدرت خارجی قرار گرفته است. اين محل سياسی عمل، درون ايران و جامعه ملی گشته است. جبهه هائی با هدف استقلال و آزادی وقتی توسط خود مردم در جريان جنبش آنها بوجود آمده اند توانسته اند بطور خودجوش، به خود سازمان بدهند و به هدف دست يابند. در دوران معاصر، جنبش ۳۰ تيردر دهه ۳۰ و جنبش مردم ايران در انقلاب ۵۷، پيروز شدند.
درس اين دو جنبش اينست که جنبش وقتی پيروزی کامل بدست می آورد که ستون پايه های استبداد تاريخی را از ميان بردارد و استقرار دولت حقوقمدار را ميسر کند. به سخن ديگر، ادامه يافتن جنبش تا پيروزی، نيازمند بديلی است که نه هدف را که استقلال و آزادی است رها کند و نه محل سياسی عمل را که درون جامعه ملی و عمل کردن از راه مردم و با مشارکت مردم است، ترک گويد. بنا بر اين، شرکت کنندگان در اين جبهه، به ضرورت، می بايد خود را از قيد دو محل سياسی عمل، يکی قلمرو قدرت خارجی و ديگری محدوده رژيم حاکم آزاد و هدف خويشتن را استقلال و آزادی کرده باشند.
اينک که مردم ايران در جنبش هستند، بر همه آنها که با طرز فکرهای مختلف، در طول زمان، به اصول استقلال و آزادی وفادار مانده اند و محل عمل سياسی خود را گستره جامعه ملی دانسته اند، فرض است که در جبهه ای تشکل جويند که استقرار حاکميت مردم و تغيير ساختار تاريخی دولت استبدادی به دولت مردم سالار را هدف خود بشناسد.
اين جبهه می تواند به روش تجربی تشکيل شود. يعنی به تدريج از راه بسط همکاری ميان شرکت کنندگان در آن، قوام و دوام و پهنا بگيرد:
● تشکيل گروه تدارک از شخصيتها و نمايندگان سازمانهائی که آمادگی شرکت در اين گروه را دارند. اين گروه، می تواند کار را با بحث آزاد و انتشار مرتب حاصل مباحثات شروع کند. موضوع های بحث ها می توانند ويژگی های بديل دموکراتيک و اخلاق سياسی در خور استقلال و آزادی ملت و نيز هر ايرانی و اصول راهنمای حاکميت جمهور مردم و ويژگی های دولت حقوق مدار و مشخص کردن سياست خارجی کشور بر وفق اصول راهنمای حاکميت جمهور مردم و نيز نظام اجتماعی باز و تحول پذير و کار برد نيروهای محرکه در جامعه باز برخوردار از فرهنگ آزادی و اقتصاد توليد محور باشند. اين مباحث، توافق همگانی را نسبت به اصول قانون اساسی که ترجمان حاکميت جمهور مردم باشند، فراهم می آورند.
● بر وفق الگوئی که گروهی با ترکيب بالا است، در داخل کشور، در سطح هر جماعت (دانشجويان و دانشگاهيان و معلمان و کارگران و کشاورزان و کارکنان دولت، از زن و مرد و...) گروه های کار می توانند تشکيل شوند. اين گروهها می توانند بسيار فراوان باشند. برای مثال، در هر يک از دانشکده ها، گروه های کار بسيار می توانند تشکيل شوند. با توجه به حضور مأموران واواک و چند واواک موازی، گروه هائی که بدين سان تشکيل می شوند، از استقلال نسبی بر خوردار و رازداری، در آنچه به هويت اعضاء مربوط می شود، و روش کار را، رعايت می کنند.
● در بيرون از ايران، در شهرهای هريک از کشورهای محل اقامت، ايرانيان می توانند گروه های کار تشکيل دهند.
● گروه هائی که در بيرون از کشور و درون کشور تشکيل می شوند، در اصول راهنما و روشها همسوئی می جويند. بديهی است که در بازداشتن رژيم در سرکوب جنبش، گروههای همسو در بيرون از کشور، نقش تعيين کننده ای می توانند برعهده بگيرند هرگاه گروه های متشکل در درون کشور، اطلاعات ضرور را در اختيار اين گروهها بگذارند.
۳ - اين گروهها قابليت تشکيل و کار دارند هرگاه کارشان پيشنهاد باشد و نه دستور!. در حقيقت،
- از اين واقعيت که در طول سه دهه جبهه هايی که بوجود آمده اند، از ميان رفته اند و يا برغم کوششهای انجام گرفته نتوانسته اند تشکيل شوند، درس بايد گرفت. از جمله اين درس را که درک درستی از نقشی که جبهه می بايد بر عهده بگيرد، وجود نداشته است. در حقيقت، همواره گروه های سياسی خواسته اند «دولت در سايه» باشند و در سطح جامعه ولايت مطلقه اعمال کنند. ترک اين مقام و موضع ضرور است. جبهه برای تعيين تکليف برای مردم و احدی از آحاد مردم نيست.
- با توجه به اين امر که جنبش همگانی، از زمانی که هدف و بنا براين محل عمل سياسی را بطور روشن و قاطع تعيين می کند، نيازمند نيروی محرکه سياسی و نيز سخنگو می شود، نوعی همآهنگی در عين رعايت اصل کثرت آراء و اظهار شدن اين آراء، ضرورت پيدا می کند. بنا براين، تصدی جريان آزاد انديشه ها و جريان آزاد اطلاعات در حوزه مسئوليت جبهه متشکل از گروه های فوق قرار می گيرند.
- مراقبت از محل سياسی عمل و نيز اصول راهنمای استقلال و آزادی، کار اين گروه ها بايد باشد. هم بلحاظ اين که ابتکار عمل از دست مردم بيرون نرود و هم بخاطر اين که زورمدارهائی که محدوده رژيم و يا قلمرو قدرت خارجی را ميدان عمل می کنند، با آمدن به ميدان عملی که بيرون رژيم و درون ايران است، جنبش همگانی را محکوم به توقف و پايان نکنند.
۴ – با توجه به وجود ترديدها و سوءظن ها و کم اميدی ها و... نمی بايد منتظر شد که همه مصمم شوند و نخست در گروه ها و سپس در جبهه شرکت کنند. پس آنها که آمادگی کامل دارند، می بايد در مرحله جنبش همگانی، در موقع و موضع جبهه قرارگيرند و بسان يک جبهه عمل کنند. يعنی:
- اصولی را هدف شناسند و جهت ياب فعاليتهای خود کنند که بيانگر حقوق جمهور مردم و انسان هستند.
- روشی را برگزينند که امکان در پيش گرفتنش برای همگان موجود باشد.
- در هر عمل سياسی، بنا را بر مشارکت دادن تمامی گرايشها و کسانی بگذارند که به اصول راهنمای بيانگر حقوق جمعی و حقوق انسان باور دارند.
۵– از آنجا که بر اصول استقلال و آزادی، ميدان عمل در بيرون از قلمروهای استبداد حاکم و قدرتهای خارجی قرار می گيرد و ابتکار عمل از آن مردم می شود، همواره می بايد به روی کسانی که از آن محدوده ها خويشتن را رها و به اين فراخنا در می آيند، آغوش گشوده باشد. درس تجربه می گويد:
- مرحله اول، مرحله بهترين شيوه، همسوئی بدون تعهد سازمانی است.
- مرحله دوم، مرحله آزمون توان همکاری است. به ترتيبی که اطمينان حاصل شود که هم اصول راهنما بمثابه هدف مشترک از سوی همگان پذيرفته شده اند و هم قدرت بمثابه هدف و روش فعاليت سياسی رها شده است.
- مرحله پايانی، مرحله اتحاد در جبهه است.
۶- اما رابطه با آنها که در دو محدوده رژيم و يا وابستگی به قدرت خارجی می مانند:
- از سه محل عمل، يکی قلمرو قدرت خارجی است. اين محل بالمره می بايد ترک گفته شود. زيرا امکان تعامل با آنها که در اين محدوده در پی رسيدن به قدرت در ايران هستند، نيست. اما در باره دو محل عمل ديگر:
- زمانی می رسد که عمل در درون رژيم همان هدف را پيدا می کند که عمل در بيرون رژيم دارد: تغيير رژيم استبدادی به رژيم مردم سالار.
- و عمل در بيرون از رژيم که همواره بقصد تحميل تغيير به رژيم انجام می گيرد.
اين دو عمل، همسو می شوند و يک عمل می گردند وقتی جنبش همگانی ابتکار عمل را از استبداديان می ستاند. در حقيقت همگرائی، موکول به يکسانی در هدف و روش و شرکت در جنبش همگانی است. به سخن روشن، محل عملی که بيرون از رژيم است می بايد جهت ياب باشد و نه بعکس. زيرا وقتی محل عمل محدوده رژيم می شود، حرکت عمومی وسيله نزاع بر سر قدرت ميان گروه بنديهای موجود در رژيم حاکم می شود. در همه جامعه ها، هر بار محل عمل درون رژيم استبدادی شده، جنبش همگانی هدر رفته است. از اين رو، محل عملی که آن را آزادی بمثابه هدف و روش معين می کند، همواره می بايد از سوی کسانی تصدی شود که استقلال و آزادی را هدف ميکنند، تا حرکت همگانی سمت و سوئی را بجويد که به حاکميت جمهور مردم می انجامد.
بديهی است که مرحله انتقالی را نيز می بايد تدارک ديد. وقتی با وجود سه جنبش همگانی در يک قرن، هنوز دولت مردم سالار بنا نجسته است، اسباب بنای آن را می بايد تدارک ديد. شرح کارهايی که در مرحله انتقالی بايد انجام پذيرند و چند و چون اسباب بنای دولت مردم سالار، فرصتی ديگر می طلبد.

* پرسشهای خانم شهلا بهار دوست.

۱ - نظرشما در مورد ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ و آنچه که در اين روز گذشت،
۲ - نقاط ضعف و قدرت جنبش سبز در مرحله کنونی،
۳ - ادامه و حرکت جنبش سبز در روزها و هفته های آينده،
۴ - راهکارهای پيشنهادی شما،
۵ - همکاری اپوزيسيون چه تاثيری در روند پيشبرد جنبش و همبستگی مردم با هم خواهد داشت؟.

اين پرسشها، موضوع بحث دراجتماع کلن نيزبودند.پرسش کننده گرامی پاسخ های پرسشهای خود را در گفت و شنودهای انتشار يافته و نيز قسمت اول اين نوشته می يابد. با وجود اين، به اختصار به اين پرسشها پاسخ می دهم:
۱ - بنا بر قاعده ای که حاصل تجربه بشر است، تجربه ای که در جامعه ها، - در جامعه ايرانی احتمالا  بيشتر- تکرار شده است، جنبش نمی بايد خود را در حصاری محصور کند که استبداديان می سازند. اگر زندانی کرد، می ميرد. بنا بر اين قاعده، نمی بايد از مردم خواسته می شد که در محلی حاضر شوند که رژيم آن را به حصار بدل کرده بود. اين هوشياری مردم بود که سبب شد فريب رژيم کارگر نشود و ميدان آزادی خالی بماند و جهان از بی کس و کاری رژيم مافياهای نظامی – مالی آگاه بگردد.
اما چرا اين روش اتخاذ و به مردم پيشنهاد شد؟ پاسخ به اين پرسش، که پاسخ به پرسش دوم نيز هست، اينست: اصل راهنما و هدف هستند که روش را به عقل می آورند. تا کسی هدفی را تصور و تصديق نکند، روش به عقل او نمی آيد. پس وقتی اصل بر اين باشد که در محدوده رژيم عمل بشود و هدف نيز تصدی دولت و حتی اجرای اصولی از قانون اساسی بگرددکه گويا بيانگر حقوق انسان و حقوق مردم هستند – که نيستند -، روشی که می تواند به ذهن آيد، همان می شود که در داخل و خارج از کشور از سوی کسانی به مردم پيشنهاد شد که محل عمل سياسی را درون رژيم و هدف را اصلاح آن گمان می برند. تغيير روش موکول به تغيير اصل راهنما و هدف، در نتيجه، محل عمل است. هرگاه اصل راهنما ولايت جمهور مردم بگردد، فراخنای عمل بيرون از رژيم و درون ايران می شود و هدف هر حرکت را اين اصل، متناسب با اين فراخنا، معين می کند و روش را نيز هدف مشخص می گرداند.
وقتی هدف، ولايت فقيه را تابع «قانون اساسی » کردن است و ميدان عمل، محدوده رژيم است، روش پيشنهادی نمی تواند جز اين باشد که مردم در همان مسير به حرکت درآئيد که رژيم معين می کند و در همان محل گرد آئيد که باز رژيم معين می کند. نتيجه اين روش پيشنهادی، يک پيروزی و دو شکست می شود:
● رژيم شکست خورد زيرا بيشتر از ۵۰ هزار تن را نتوانست در ميدان آزادی گرد آورد. بنا بر يک ارزيابی دقيق، بسا رژيم می توانست ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تن را در ميدان آزادی گرد آورد اما چون نمی خواست در ميدان شعاری بر ضد رژيم داده شود، ميدان را محصور کرد و جز به گروههائی که مطمئن بود طرفدار هستند، اجازه ورود نداد. با وجود اين، در ميدان آزادی، کم شماری بر ضد رژيم و احمدی نژاد شعار نيز دادند. آنها هم که رفته بودند تا مخالفت خويش را با رژيم ابراز کنند، ميدان را ترک کردند. ورشکست رژيم کامل شد وقتی روز ۲۲ بهمن را روز جنگ با مردم کرد و ميدان آزادی شهادت داد که رژيم در ايران بی کس است. مطبوعات معتبر جهان نيز، اين روز را روز جنگ دولت با ملت ارزيابی کردند. اگر بعد از چند سال، تازه وزير خارجه امريکا متوجه شده است که رژيم ايران درحال تبديل شدن به يک ديکتاتوری نظامی است، - واقعيتی که از اواخر حکومت خاتمی بطور مرتب اظهار می شود و موضوع تحليل است - نظر او حاصل مشاهده انزوای رژيم در سطح جامعه ملی و تقابل سپاه و ديگر ارگانهای سرکوب رژيم با مردم ايران، در شکل اشغال شهر با نيروی ۸۰ تا ۱۰۰ هزار نفری، در روز ۲۲ بهمن بود.
● «رهبران» تمايلهائی که هدف را پای بند قانون کردن «ولی فقيه» و ميدان عمل را محدوده رژيم می دانند، نيز شکست خوردند. بنا بر برآورد بازهم دقيق، شمار کسانی که به مخالفت بيرون آمده بودند و به خانه های خود بازنگشتند، بيشتر از کسانی بوده اند که رژيم توانسته بود گرد آورد. اين جمعيت شعارهای «ساختار شکن» نيز داده اند. جمعيتی بيرون آمده اند و به خانه های خود بازگشته اند و جمعيت بسيار بزرگتر نيز بيرون نيامده اند. بدين قرار، در اين روز، خطری که جنبش را تهديد می کند، آشکار شد: مردم ايران حاضر نيستند وجه المصالحه شوند. يعنی وسيله «فشار از پائين و معامله در بالا» بگردند. اين مردم تغيير می خواهند.
در پاسخ به انتقادهای فراوان به کسانی که روش پيشنهادی گردهمايی مردم در مسيری که رژيم تعيين کرده بود را ارائه داده بودند، آنها دليل انتقاد انتقاد کننده ها را اين دانسته اند که قصد انتقاد کنندگان «عبور از موسوی» است. اما هرگاه بجای پرداختن به موقعيت شخص موسوی و شخص کروبی و ... ، به جنبش و ادامه آن تا پيروزی پرداخته شود، مشاهده خواهد شد که زمان زمان پيشی گرفتن از يکديگر و عبور کردن از اين و آن نيست، زمان زمان آنست که حق دار صاحب حق خود شود: مردم ولايت خويش را باز يابند. هيچ انسان آزاده نمی خواهد از ديگری عبور کند. هر انسان آزاده ای می داند که در کنار يکديگر بودن، برخورداری از استقلال و آزادی است و اين برخورداری را بخاطر سقوط در رقابت بر سر قدرت از دست نمی دهد.
● پيروزی بزرگ از آن ملت شد زيرا توانست ماهيت رژيم مافياهای نظامی – مالی و تمامی قوای سرکوبش را در روز ۲۲ بهمن، در برابر ديد جهانيان قرار دهد. در اين روز، از روحانيان نيز خبری نبود. تقابل تقابل قوای سرکوب و مردم بود. چنانکه ترديدی برای کسی در جهان باقی نماند که دين و روحانيت ديگر حتی نقش پوشش را نيز بازی نمی کند. مردم ايران رژيم مافياهای نظامی – مالی را عريان کردند و در معرض ديد جهانيان قرار دادند. در همان حال، توانستند اراده قاطع خود را به تغيير اظهار کنند. رفتار جامعه می گويد که او دارد آنچه را ممکن تصور می کرد (اصلاح رژيم ) نا ممکن می يايد. از اين پس، نه «به ولايت فقيه و آری به ولايت جمهور مردم»، در دستور کار مردم قرار می گيرد.
۲ – در پاسخ به پرسش اول، نقاط ضعف جنبش نمايانده شدند. رژيم نمی تواند از راه تشديد فشار و ايجاد ترس و وحشت، پيروزی بدست آورد. زيرا خود نيروی محرکه ضد خويش را می سازد. اما هرگاه جنبش ميدان عمل را فراخنای بيرون از رژيم و درون ايران نکند و زمينه را برای بديلی توانا به استقرار ولايت جمهور مردم بوجود نياورد، آن وقت، بخاطر انفعال مردم، برای مدتی، فرو می خوابد. کثرت گرائی از قوت های جنبش است اما بشرط آنکه گرايشها بر سر هدف روشنی متحد بگردند. گوناگونی هدفها از ضعف های بزرگ جنبش است. بکار بردن دستآورد بحث آزاد کلن، می تواند ضعف را به قوت برگرداند. زيرا کثرت گرائی را با اتحاد بر سر اصولی که هدف می شوند، همراه می کند و شرکت عموم مردم کشور را در جنبش ممکن می سازد.
از ضعفهای جنبش يکی اينست که هنوز، جامعه ملی در تمامت خود، در آن شرکت نجسته است. مبارزه با ترسها و ترديد ها و ابهامها ضرور است تا که استقلال و آزادی جامعه ملی و حقوق همگانيش و استقلال و آزادی انسان و حقوق او هدف مشترک همگان بگردند و جنبش همگانی بشود و پيروزيش تضمين بگردد.
و باز، از ضعفهای جنبش يکی اينست که هنوز بطور کامل ابتکار عمل نيست. به اندازه نگران کننده ای، عکس العمل است. چرا که شعارها بيشتر بر ضد رژيم و کمتر برای هدف يا هدفهای مطلوب جنبش هستند.
و بالاخره، جنبش نه بطور کامل خودجوش است و نه بطور کامل سازمان يافته به ترتيبی است که رهبری قيم مآبی آن را رهبری کند. قوت آن به اينست که خودجوش بماند و خود به خويشتن سازمان بدهد و از اهل انديشه پيشنهاد دهندگان داشته باشد. بدين ترتيب که پس از تعيين هدف يا هدفها و فراخنای عمل و روش، در بسط دادن هدف يا هدفها و در تصحيح روش و در ايجاد بديل، اهل تجربه و انديشه به مردم پيشنهاد ها کنند و به يمن جريان آزاد انديشه ها، هدف و راه و روش و بديل بر مردم، بدون ابهام، معلوم بگردند. هرگاه بديل واقعيت بجويد، کار سخنگوئی جنبش و ارائه پيشنهادها سامان در خور می يابد.
۳ - هرگاه درس ۲۲ بهمن را همگان آويزه گوش کرده باشند و عزم بر ادامه جنبش تا پيروزی، جزم شده باشد، جنبش ادامه می يابد. اگر هم اين درس را نگرفته باشند، جنبش ممکن است در روزها و هفته های آينده، بخاطر ضعفهايی که بر شمردم، انگيزه ادامه را بدين لحاظ که آنچه را ممکن می پنداشت و ديد ممکن نيست، از دست بدهد. اما درجا، انگيزه ديگری را که نا ممکن گمان می برد، ممکن می يابد و نيز، بدين خاطر که رژيم نيروی محرکه ضد خود را از راه بيکار کردن جامعه در عرصه های سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، پديد می آورد و بزرگ می کند، جنبش کارمايه ای افزون تر می يابد و با قوتی به تمام تر، ايران را فرا می گيرد. با توجه به تقابل رژيم مافياهای نظامی – مالی با مردم ايران که يک تقابل نظامی است، رژيم بيش از پيش به مرگ نزديک شده است. از اين رو، خسران بسيار کمتر می شود هرگاه مردم ايران راه حل را در هرچه گسترده تر کردن جنبش و زود هنگام و کم خطر کردن مرگ رژيم، بدانند و جنبش را همه روزه و تا ممکن است گسترده کنند.
۴ - از پيش از جنبش تا امروز، همواره در باره جنبش همگانی و هدف و روش آن اگر بخواهد تا پيروزی ادامه يابد، گفته و نوشته ام. بحث آزاد، پاسخ شرکت کنندگان در بحث آزاد به اين پرسش است. تفصيل اين بحث، بشکل فيلم انتشار يافته است. افزون بر حاصل بحث، يعنی موضوع هائی که بر سرشان توافق پديد آمد و روشهايی که موضوع بحث و توافق شدند، در پاسخ به اين پرسشها نيز راه کاری را پيشنهاد می کنم که در خور می يابم. خاطر نشان می کنم که برای پايان دادن به گمانه زنی های عقيم و توجيه های کدورت و کسالت آور، شرکت در بحثهای آزاد، بهترين روش است. برای رفع ابهام ها و شفاف کردن شفاف کردنی ها و از ميان برداشتن موانع همسوئی و بسا همکاری گرايشهای سياسی و عبور از منطق تضاد و دشمنی به روش توحيد و دوستی، به بحث آزاد می بايد روی آورد. و
۵ - طرح پيشنهادی برای همکاری و اتحاد عمل سازمان ها و گرايشهای سياسی که می توانند با يکديگر اتحاد کنند، پاسخ به اين پرسش است. از آنجا که اتحاد نياز به حداکثر شفافيت دارد، هم اصل راهنما و هدف يا هدفها و هم محل عمل و هم روش و هم بسط دادن اصل راهنما و هدفها ضرور هستند. به ترتيبی که برنامه ای بدست آيد که اجرايش تحقق اصل راهنما و هدفها را ميسر می کند.
در باره اين پرسشها، در نوبتی ديگر باز خواهم گفت و خواهم نوشت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016