گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
8 اسفند» نامه سرگشاده ژيلا بنیيعقوب به محمدجواد لاريجانی30 بهمن» درخواست هزاران زن و مرد رسانههای سراسر دنيا برای آزادی بهمن احمدی امويی 27 بهمن» اعتراض سازمان عفو بين الملل نسبت به محکوميت بهمن احمدی امويی ،سعيد ليلاز و کيوان صميمی، سه روزنامه نگار در بند ايرانی 16 بهمن» برای بهمن (احمدیامويی) و ايستادگی های سبزش، فريده غائب، کانون زنان ايرانی 30 دی» يکی از اتهامات بهمن احمدی امويی: انتشار شعر حماسی از فردوسی در سايت خرداد نو! ما روزنامه نگاريم
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ژيلا و بهمن، نامههای عاشقانه برای اوين، روزنامه ايتاليايی "آرتيکولو"، کلمهوب سايت کلمه به نقل از روزنامه ايتاليايی "آرتيکولو" زندانی شدن يک زوج روزنامه نگار (بهمن احمدی امويی و ژيلا بنی يعقوب) را در حوادث پس از انتخابات دستمايه ی گزارشی از وضعيت آزادی بيان و حقوق زندانيان در ايران قرار داده است. نويسنده اين مقاله مارکو کوراتلو روزنامه نگار ايتاليايی روزنامه "آرتيکولو" است. مقاله اين روزنامه نگار ايتاليايی را در ادامه می بينيد: نيمه های شب ۲۰ ژوئن گذشته آنها را دستگير کردند. شش نفرمامور امنيتی با لباس شخصی در خانه شان حاضر شده بودند. هيچيک از آنها خود را معرفی نکرده بود. سه نفر از آنها بيرون مانده، و سه نفر ديگر وارد آپارتمان شدند و برای دو ساعت آپارتمان را زير و رو کردند. بهمن و ژيلا همسر او را درباره فعاليت های حرفه ای و عقايد سياسی يک يکشان بازجويی کردند. سی دی ها، کتاب ها، نوشته ها، و حتا آلبوم های عکس خانوادگی را ضبط کردند. سپس حکم بازداشتی رانشان دادند که امضای دادستان وقت تهران سعيد مرتضوی را داشت. بهمن احمدی امويی ديگر از اوين خارج نشد. امروز ۲۳۴ روز است. هفت ماه و نيم. ژيلا بنی يعقوب را پس از ۶۰ روز در تاريخ ۱۹ آگوست با ضمانت ۹۰ هزار يورويی رها کردند. از آن روز نبرد ژيلا، اين زن کوچک اندام بی باک اين شده است که بهمن اش و ديگر دوستانی را که در اوين باقی مانده اند ، به خانه باز گرداند. در اين نبرد نابرابر حريف او کسانی هستند که به هيچ قانونی پايبند نيست. وفعلا آنها برنده شده و بهمن در ۱۱ دسامبر گذشته از طرف شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شد. حکم بسيار سنگين او ۷ سال و ۴ ماه زندان و ۳۴ ضربه شلاق است ژيلا و بهمن هر دو روزنامه نگارند. ژيلا سر دبير سايت کانون زنان ايرانی است، و سالهاست که در حوزه زنان و برای آزادی و برابری آنها - که در جمهوری اسلامی مانند ميدان مين است - فعاليت می کند. او پيشتر در سال ۲۰۰۶ و سپس در ۲۰۰۷ زندانی شده بود، او را به انفرادی فرستاده، در تاريکی بازجويی اش کرده، و حتا مجبور به نوشيدن آب آشاميدنی غيرسالم شده بود که مسموميت او را در پی داشت. ژيلا از آغاز کنندگان کمپين يک مليون امضاء برای برابری و تغيير قوانين جنسيتی تبيعيض آميز ايران است. بنياد المللی رسانه های زنان در سال ۲۰۰۹ جايزه شجاعت در روزنامه نگاری را به او اهدا کرد. اما در ماه اکتبر هنگامی که جشن اهدای جوايز در نيويورک و واشنگتون دی سی برگزار شد، ژيلا آنجا حضور نداشت. گيريم که به او اجازه خروج از کشورنيز داده بودند، چگونه ميتوانست از بهمن اش دور شود؟ بهمن به امور متفاوتی می پردازد. او خبرنگار اقتصادی است و برای روزنامه های اصلاح طلب متعددی، از جمله سرمايه که چند ماه پيش به دليل سانسور بسته شد، کار ميکند. او از ايل بختياری است که با دامداری گذران زندگی ميکنند و در ميان دامنه های زاگرس و استان خوزستان کوچ و به ييلاق و قشلاق می روند. بهمن تحصيلات ابتداييش را در خوزستان و پس از آن دوره اقتصاد را در دانشگاه بابلسر، بر ساحل دريای خزر، سپری کرد. حرفه او از همانجا آغاز شد. بهمن مرتکب جرم بسيار سنگينی شده. او در مقاله هايش، قاطعانه و به دفعات، سياست های اقتصادی دولت احمدی نژاد را مورد انتقاد قرار داده ، وسعت فساد اقتصادی حاضر در کشور را عريان کرده، و حتا دليل کسر بودجه سنگين کشور و تورم در حال رشد را ادامه سلطه دولت بر تمامی جوانب زندگی اقتصادی مطرح کرده است. علاوه بر همه اينها، او و همسرش ژيلا در انتخابات رياست جمهوری ماه ژوئن از حاميان مير حسين موسوی بودند. دادستان مرتضوی ديگر به دليلی بيش از اين ها نياز نداشت تا بهمن را مورد پذيرايی خاص قرار دهد. بهمن را بيش از دو ماه در سلول انفرادی در بند ۲۰۹ اوين نگه داشته و به ندرت به خانواده اش اجازه ملاقات دادند (تنها يک بار در طول ۶۵ روز بازداشت). به وکيل او، فريده غيرت، به دروغ گفتند که پرونده بهمن وجود نداشته و يا پيدا نمی شده است و به اين ترتيب نه تنها امکان شناخت اتهامات عليه او را از وکيلش گرفتند، بلکه وکيل او حتا نميدانست برای به جا آوردن مراتب آزادی با ضمانت او به کدام شعبه دادگاه مراجعه کند. در ماه نوامبر، برای تنبيه بهمن که به خود اجازه اعتراض به شرايط نامناسب بهداشتی اوين را داده بود، او را بار ديگر روانه انفرادی کردند، اينبار در بند ۳۰۵. و ژيلا؟ ژيلا به نبرد خود در بيرون ادامه داده است. مصاحبه ها کرده، در برابر دادگستری بست نشسته، بيانيه داده، و نامه های عاشقانه به بهمن نوشته است. روز اول سپتامبر: " عزيزم، ديروز به زندان اوين آمدم. حدس ميزدم که اجازه ديدارت را به من ندهند، ولی به هر حال آمدم چون در ميان ديوار های اوين، نزديکتر به تو و ديگر دوستان عزيزم، احساس بهتری دارم. نه تنها دوشنبه که روز ملاقات زندانيان است، بلکه ديگر روزها هم آمدم برای اينکه به تو و ديگر دوستان زندانيم احساس نزديکی بيشتر کنم." ۸نوامبر:" امروز، بعد از ده سال که از زندگی مشترکمان می گذرد، تو را بيشتر از هميشه ميشناسم و بيش از هميشه به تو افتخار ميکنم. افتخار، چون هر وقت تو را می بينم، هرگز هيچ سوالی درباره پرونده خودت نمی پرسی. هرگز نمی پرسی کی آزاد خواهی شد. و هر وقت می خواهم درباره اش صحبت کنم، بلا فاصله موضوع صحبت را عوض می کنی." ۱۸نوامبر، سالروز ازدواج:امروز درست يازده سال از با تو بودن برای من می گذرد.درست در همين روز بود که زندگی مشترک را آغاز کرديم .آن روز در مراسمی ساده و کوچک اين شروع را جشن گرفتيم .تو مثل هميشه ساده بودی .حتی کت و شلوار هم نپوشيده بودی .همان شلوار جين با پيراهنی را که دوست داشتم و دوست داشتی پوشيده بودی .به اصرار دوستان و فاميل فقط موقع عکس انداختن يک کت هم پوشيدی در آخر :" يادت هست که هميشه آن ضرب المثل آسيايی را تکرار می کردی که رنج را به قدرت بدل کنيم؟ به تو قول می دهم که تمامی رنج و سختی های پيش رويم را به قدرت تبديل خواهم کرد. اميدوارم تو نيز به نوبه خود آن ضرب المثل را فراموش نکرده باشی و بتوانی درد و رنج زندان را به قدرت تبديل کنی. يقين دارم که خواهی توانست آدرس مقاله در نشريه ايتاليايی: نوزدهم فوريه ۲۰۱۰ Copyright: gooya.com 2016
|