شنبه 8 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه سرگشاده ژيلا بنی‌يعقوب به محمدجواد لاريجانی

ژيلا بنی‌يعقوب
مصاحبه خانم کريستين امانپور، خبرنگار سی. ان. ان با شما را ديدم و خواندم. بخش‌هايی را که مربوط به نظرات شما در باره روزنامه‌نگاران زندانی بود، بارها و بارها خواندم و هر بار بيش‌تر از بار قبل متعجب شدم... آقای لازيجانی! ثابت کنيد که به خاطر خشونت و تخريب در زندان بودم همه عمرم را در اوين خواهم گذراند... کدام يک از اين روزنامه‌نگاران زندانی خشونت کرده‌اند، يا دست به تخريب اموال عمومی زده‌اند؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آقای محمد جواد لاريجانی
رييس ستاد حقوق بشر قوه قضاييه

مصاحبه خانم کريستين امانپور ،خبرنگار" سی. ان. ان" را با شما را ديدم و خواندم.بخش هايی را که مربوط به نظرات شما در باره روزنامه نگاران زندانی بود ،بارها و بارها خواندم و هربار بيشتر از بارقبل متعجب شدم.شايد شما از پرونده های روزنامه نگاران زندانی کاملا بی خبريد و شايد هم خبر داريد اما ترجيح می دهيد که واقعيت را آنطور که خودتان لازم می دانيد بيان کنيد.

خانم امانپور در اين مصاحبه به شما می گويد که در ايران هم اکنون بيش از ۹۰ روزنامه نگار و خبرنگار که بالاترين آمار خبرنگاران زندانی در جهان هستند ،در زندان اند. بعد هم می پرسد چرا اين اتفاق در حال رخ دادن است؟ و شما می گوييد : دليل زندانی شدن آنها اعتراض نبوده بلکه خشونت آنها و وارد کردن خسارت به اموال مردم بوده است.

دوباره امانپور می پرسد:"خيلی ها از جمله روزنامه نگاران فقط به خاطر حضور در خيابانها و برخی نيز فقط به خاطر آمدن به خيابانها و نظاره کردن اوضاع زندانی شدند. "

و شما اين بار پاسخ می دهيد :

خير! هيچ خبرنگار يا روزنامه نگاری به خاطر روزنامه نگاری زندانی نشده اما اگر روزنامه نگاری تحريک به خشونت کرده توسط دستگاه قضايی تحت پيگرد قانونی قرار گرفته اند.

اين نامه را برای شما می نويسم که آدرس پرونده خودم ،همسرم و تعدادی از همکاران روزنامه نگارم را به شما بدهم .برويد به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در خيابان شريعتی ،سری هم به شعبه ۱۵ در همين دادگاه بزنيد.شما رييس ستاد حقوق بشر قوه قضاييه هستد و حتما قاضی های محترم اين شعبه ها پرونده های من و همکارانم را در اختيارتان می گذارند.

پرونده همسرم بهمن احمدی امويی را در شعبه ۲۶ ورقی بزنيد .ببينيد کی و کجا دست به تخريب اموال عمومی زده است؟نگاهی هم به پرونده مسعود باستانی در شعبه ۱۵ بيندازيد.پرونده هنگامه شهيدی ،بدرالسادات مفيدی ، لی لی فرهادپور ،سعيد ليلاز و احمد زيد آبادی را هم فراموش نکنيد .سری هم به شعبه سه بازپرسی اوين بزنيد و پرونده شيوا نظر آهاری را درخواست کنيد.کداميک از اينها خشونت کرده اند يا دست به تخريب اموال عمومی زده اند؟ روزنامه نگارانی که فقط به خاطر فعاليت حرفه ای شان در زندان اند محدود به اين چند نام نمی شود.

اگر وقت داشتيد نگاهی هم به پرونده خودم که در حوادث پس از انتخابات ،شصت روز در زندان بودم و اکنون منتظر برگزاری دادگاه هستم ،بيندازيد. پرونده ای که نمی دانم درکدام شعبه است اما پيدا کردنش نبايد کار سختی باشد. اگر حتی يک نشانه کوچک بياوريد که دست به تخريب و خشونت زده ام و يا حتی تحريک به خشونت کرده ام ،داوطلبانه همه باقيمانده عمرم را در زندان اوين خواهم گذراند.

يکی از بازجوهای پرونده روزی در مذمت تخريب هايی که در خيابان ها صورت گرفته با من سخن می گفت که گفتم من هم اين تخريب ها را محکوم می کنم اما نکند منظورتان اين است که من و يا همسرم دست به تخريب زده ايم که حالا در زندان هستيم؟

بازجويی که خوشبختانه برخلاف بسياری از بازجوهای بند ۲۰۹ هميشه خوشرو بود وخنده رو و در مقايسه با برخی از همکارنش تا حد زيادی مودب ،با خنده ای گفت :

"نه بابا !منظورم اين نبود .تو و همسرت عرضه آتش زدن و تخريب نداری "

و من گفتم :"خدا را شکر می کنم که عرضه چنين کارهايی را نداريم ."

همه اتهاماتی که در پرونده بهمن احمدی امويی هست ،همه و همه مربوط به حرفه روزنامه نگاری اش است .شما گفته ايد که هيچ روزنامه نگاری به خاطر حضور در تجمع به زندان نيفتاده است .يکی از مهم ترين اتهام های من و همسرم حضور در يکی –دو تجمع بوده است ،آن هم حضور به عنوان خبرنگار ،آن هم با دردست داشتن کارت خبرنگاری و حکم ماموريت از روزنامه هايی که برايش کار می کرديم.

اکنون بهمن به خاطر حضور در تجمع و به قول خانم امانپور نظاره کردن تجمع ها به زندان محکوم شده است .اتهام ديگر همسرم تبانی عليه امنيت ملی است و مصداق اين اتهام مسووليت وی در يک سايت اينترنتی-خرداد نو - است که فردای انتخابات تعطيل شده است .

می بينيد !هر صفحه ای از پرونده اش را که ورق بزنيد به شغل روزنامه نگاری اش باز می گردد ،به فعاليت های يک روزنامه نگار که منتقد و مستقل بوده است.

من از حقوق قضايی به اندازه شما سر در نمی آورم اما در همين مدت فهميده ام که تبانی يعنی اقدام مخفيانه و من نمی فهمم چگونه از طريق فعاليت روزنامه نگاری و يا انتشار مطالب در يک سايت اينترنتی می توان کار مخفی کرد .هيچ چيز به اندازه کار روزنامه نگاری علنی هست ؟چگونه کار علنی رسانه ای تعبير به تبانی و مخفی کاری عليه امنيت ملی می شود؟

باز هم اگر حوصله داشتيد پرونده همسرم را ورق بزنيد :لازم بوده که دليل معنوی برای تبانی عليه امنيت ملی برايش ذکر شود .می دانيد چه دليلی به عنوان انگيزه معنوی جرم او مورد استناد قرار گرفته است :همکاری متهم با روزنامه های تندرويی همچون نوروز و ياس نو و خرداد .اين ها نيز فعاليت های مطبوعاتی است .نه؟اما نمی فهمم چگونه همکاری با روزنامه هايی که ده –دوازده سال قبل با مجوز دولت منتشر می شده است ،اکنون مستند وقوع جرم همسرم در سال ۸۸ می شود.

حوصله کنيد و پرونده اش را باز هم ورق بزنيد .دليل ديگری هم به عنوان رکن معنوی اتهام تبانی برای بهمن احمدی امويی ذکر شده است :او در تيرماه ۱۳۷۸ لحظاتی در تجمع دانشجويان در کوی داشنگاه به عنوان خبرنگار حضور داشته است و گزارش هايش نيز همان موقع در روزنامه ای که برايش کار می کرده ،به چاپ رسيده است .اين می شود رکن معنوی تبانی بر ضد امنيت ملی در خرداد سال ۱۳۸۸؟

اتهامات ديگری نيز دارد ،مقالات انتقادی که در چارچوب قانون اساسی در باره دولت نهم نوشته است ،مصداق توهين به رييس جمهوری است و به خاطرش به حبس و شلاق محکوم شده است.

آقای لاريجانی !اکنون نزديک به هفتاد روزنامه نگار در زندان های جمهوری اسلامی هستند و بسياری از روزنامه نگاران چون من نيز با قرار وثيقه و در ناامنی کامل به سر می بريم .چون می ترسيم هر مقاله ای از ما دليلی برای تبليغ عليه نظام و يا تبانی بر ضد امنيت ملی قرار بگيردمن و اغلب همکارانم ترجيح می دهيم کمتر مقاله و يا گزارشی بنويسيم. در احساس ناامنی ما روزنامه نگاران همين قدر بس که اين نامه سرگشاده را قبل از انتشار در اختيار چند نفر از همکارانم قرار دادم .همگی مرا از انتشار اين نامه برحذر داشتند گفتند:"ممکن است به خاطر انتشار اين نامه تحت تعقيب قرار بگيری و دوباره به زندان بروی .ممکن است پرونده ای که در دادگاه داری با نوشتن اين نامه سنگين تر شود و به زندان طولانی تر محکوم شوی."

آقای لاريجانی !من اما با وجود همه اين توصيه ها اين نامه را منتشر می کنم جون هنوز هم اميدوارم شايد با رسيدن صدای من به شما لحظه ای، فقط لحظه ای درنگ کنيد و به عنوان رييس ستاد حقوق بشر قوه قضاييه به فکر احقاق حق همکاران روزنامه نگارم بيفتيد .من هنوز اندکی اميد دارم .اميد دارم که شما اندوهگين باشيد که رکورد روزنامه نگاران زندانی را در جهان شکسته ايم و از چين يک ميليارد و اندی جمعيت پيشی گرفته ايم.من هنوز احتمال می دهم شايد شما واقعا از پرونده های روزنامه نگاران زندانی خبر نداشته باشيد.

برگرفته از [ما روزنامه نگاريم، وبلاگ ژيلا بنی‌يعقوب]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016