دوشنبه 20 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اطلاعيه نشريه دانشجويی بذر در مورد اعدام پنج نفر در زندان های جمهوری اسلامی

جنبش دانشجويی به مبارزه خانواده جان باختگان می پيوندد!
درهای دانشگاه را می شکنيم!
در کنار خانواده های تمام جان باختگان ايستاده ايم!

پرنده ديگری از آسمان خلق اعدام شد!

گيرم که می زنيد،
گيرم که می بريد،
گيرم که می کشيد
با رويش ناگزير جوانه ها چه می کنيد؟

امروز صبح شيرين علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حيدريان، فرهاد وکيلی و مهدی اسلاميان اعدام شدند. شيرين را بعد از مدتها شکنجه اسلامی، بخوانيد تجاوز اعدام کردند. اين زن را فقط برای خودش اعدام نکردند، او را بالای دار بردند تا ضربتی ترين نيروی مبارزات يکساله اخير را مرعوب کنند. شيرين اعدام شد تا دختران جسور با صورتهای پوشيده و سنگ در دست حساب کار خود را بکنند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


علی و فرهاد و مهدی را نيز ماهها شکنجه قرون وسطايی کردند تا وادار به همکاری و قبول اتهامات واهی کنند که نشد. اما فرزاد کمانگر به دريا رسيد. همانطور که می خواست و دايم در طول مسير می پرسيد، بالاخره به دريا رسيد. فرزاد در ميان دريای آرام، طوفانی بپا کرد. امواج سهمگينی براه انداخت. امواجی که بغير از کُردستان و محصلانِ فقير وی، به سرتاسر شهرها و روستاهای ايران از خوزستان تا بلوچستان، خراسان و حتی تا کشورهای ديگر نيز طوفان بپا کرد. ماهی سياه کوچولو اينبار فضای ديگری را می ديد. نه از درون برکه و رودخانه و يا حتی دريای بزرگ، فضايی به گستره مبارزات انقلابی مردم را از درون سلول چند متری اش، از پشت ميله های اِوين می ديد. نگاهش به گستره انقلاب و به سرخی خون مردمی بود که برای آزادی و رهايی سينه در برابر گلوله سپر کردند.
راستی چه کرد اين معلم که بايد اعدام می شد؟
تمام سازمانها، نيروهای سياسی و عفو بين الملل و ... دلايل نابجای دستگيری و شکنجه و حبس وی را برشمرده اند ولی نکته ای از قلم افتاده است. نکته را فقط ما دانش آموزان، دانشجويان و مبارزانی می دانيم که فرزاد معلممان بود و رفيقمان. آری! نکته باقی مانده اينجاست؛ فرزاد مسلح بود، مسلح به آگاهی.
رژيم جمهوری اسلامی اينرا فهميد. فرزاد مسلح به پيشرفته ترين سلاح های دنيا بود. سلاح هايی که قلب ارتجاع و سرمايه را نشانه می رفت. وی از انبار مهمات خود ما را نيز مسلح می کرد. ما نه او را ديده بوديم و نه ارتباطی داشتيم ولی هر روز منتظر ايده مبارزاتی جديدی از سوی فرزاد بوديم. ايده هايی که در جريان روزهای پُرخون يکسال گذشته، بارها آنرا بکار برديم. سلاحی که در تجمعاتمان در دانشگاهها دست بدست می شد و گاهاً شليک. اين مسأله رژيم را وادار کرد که او را اعدام کند. اما زهی خيال باطل که فرزاد بيش از تصور آنها نيرو بسيج کرده بود و در روزهای آتی اينرا اثبات خواهيم کرد. در کُردستان و بلوچستان و تمام نقاط ايران، در مدارس و ميان دانش آموزان و معلمان، در دانشگاهها و مراکز آموزشی تا کوهستانهايی که آرزوی رهايی را به دل فرزاد الهام کردند.
او سر خم نکرد. زانو نزد. کم نياورد. به سياه مذهبی و سبز علوی باج نداد. لحظه ای از يادآوری چشمان آبی دختر و پسر کوچولوهای روستاهای ميان کوههای سر به فلک کشيده غافل نشد. او در برابر دشمن مردم ايستاده جنگيد و در برابر آزادی و مبارزه برای رهايی به خاک افتاد.
همزمان با مذاکرات نمايندگان جنايتکار جمهوری اسلامی ايران با اربابان امپرياليستش در اروپا، نيويورک، سازمان ملل و ... و در حاليکه نيروهای سازشکار چشم براه گشايشی ديگر هستند تا بتوانند به ميدان قدرت بازگردند و اسلام خمينی را دوباره احيا کنند، جسمِ فرزاد کمانگر را از ما گرفتند.
امروز ۵ نفر اعدام شدند. اين اعدامها هيچ هدفی نداشت بجز مرعوب کردن مبارزات راديکال مردم، جوانان و جنبش دانشجويی. هنوز چند روزی از اعتصابات دانشگاهها نگذشته است که اين جنايت انجام شد.
نشريه دانشجويی بذر از تمام نيروهای مبارز و انقلابی، دانشجويان و محصلان، اساتيد دانشگاهها و معلمان مدارس، کارگران و زحمتکشان و ... می خواهد تا اين اعدام را به موج مبارزه عادلانه ای تبديل کنند. مبارزه ای که فرزاد می خواست و می خواهد. مبارزه برای رهايی.

نشريه دانشجويی بذر – ۱۹ ارديبهشت ۸۹


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016