پنجشنبه 30 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قوانينی که جامعه را فرادست و فرودست می‌کنند باعث تعميق خشونت می‌شوند، گفت‌وگوی کمپين بين‌المللی حقوق بشر با شيوا دولت‌آبادی

شيوا دولت آبادی عضو هيات علمی دانشگاه علامه طباطبايی و مديرن عامل انجمن حمايت از حقوق کودک درگفت وگويی با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت که وقتی فرادستی و فرودستی ها از طريق قوانين، حمايت شوند، هيچ برآيندی جز تعميق خشونت های فروخورده و تلخی های روزگاران به بار نمی آورند. او با اشاره به قوانين حوزه زنان گفت که در اين نگاه، زن يا مرد بودن، سياه و سفيد بودن قربانيان، مد نظر نيست: « اگر قوانين، همه به نفع زن ها بودند هم، همين عقيده را داشتم؛ مثلا در بعضی کشورها حق حضانت، به صورت بديهی به مادر داده می شود که در آن جا نيز بايد به صلاحيت مادر توجه شود و نه صرفا به جنسيت او.» اين روانشناس وپژوهشگر اجتماعی در اين گفت وگو به قانونمند کردن تعدد زوجات که به اعتقاد وی بهداشت روانی خانواده ها را تهديد می کند پرداخته است. لايحه يادشده مخالفت بسياری را درميان فعالان سازمان های مرتبط با زنان وديگر گروه های اجتماعی در ايران ايجاد کرده است. کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران با توجه به طرح مبحث يادشده درحوزه عمومی و درميان فعالان حقوق زنان به انتشار اين مصاحبه می پردازد. اين گفت وگو که توسط صبا واصفی انجام شده است درزير می آيد:

قوانينی که در آن نوع بشر به دو گروه فرادست و فرودست تقسيم می شوند، چه تاثيراتی بر بهداشت روانی جامعه و مردم آن جامعه می گذارد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دولت آبادی – به عنوان يک شهروند، مايلم بگويم که هر گاه قوانين به نابرابری ها دامن می زنند، با تاسفی عميق به اين پديده می نگرم. مهم نيست که اين نابرابری شامل زنان يا مردان شود. قوانين هر جامعه؛ مانند چتری فرهنگی به صورتی نامحسوس و زيرکانه، خودآگاهی انسان ها و روابط انسانی آن ها را سخت، تحت تاثير قرار می دهند. اين نکته را صميمانه می گويم که وقتی فرادستی و فرودستی ها از طريق قوانين، حمايت شوند، هيچ برآيندی جز تعميق خشونت های فروخورده و تلخی های روزگاران به بار نمی آورند و باز هم می گويم که در اين نگاه، زن يا مرد بودن، سياه و سفيد بودن قربانيان، مد نظرم نيست؛ اگر قوانين، همه به نفع زن ها بودند هم، همين عقيده را داشتم؛ مثلا در بعضی کشورها حق حضانت، به صورت بديهی به مادر داده می شود که در آن جا نيز بايد به صلاحيت مادر توجه شود و نه صرفا به جنسيت او.

چه عاملی معيارهای همسر گزينی ميان مرد و زن را متفاوت می کند ؟
دولت آبادی –
در اکثر مطالعات در زمينهی محورهای حاکم بر گزينش همسر، مردها بيش تر از زن ها برای انتخاب همسر به جذابيت همسر بها می دهند و زنها بيش تر از مردان به توانايی همسر؛ برای اداره مالی زندگی و کمتر به ظاهر او، ولی هر چه شرايط نابرابری ميان زن ومرد در جامعه کمتر باشد، اين جنبه ها رنگ می بازد و سليقه ها به هم نزديک تر می شوند؛ علی رغم عموميت نسبی اين تمايز در گزينش همسر، در پی گيری های پژوهشی آشکار می شود که عوامل تعيين کننده نه بيولوژيکی، در نهايت، محصولی اجتماعی هستند و به درجهی استقلال ذهنی و موقعيت های اجتماعی زن يا مرد برمی گردد.

داشتن تعدد شرکای جنسی مرد، از چه راهی آثار مخربی بر بهداشت روانی زن می گذارد؟
دولت آبادی –
خويشتن هر فرد به تدريج و طی سالها تجربه با مادر، پدر، خانواده، مدرسه، شغل ، جامعه و البته روح حاکم بر زمان شکل ميگيرد. اين همان پديده ای است که با آن ما تدوام شخصيتی و هويت خود را شکل می دهيم و در آن با شناخت و باورهايی از خود واقعی، خود آرمانی و خود اجباری به تعادل هايی می رسيم که به آن مفهوم “خود” می گوييم. يکی از ويژگی های اساسی مفهوم “خود”، اين است که ما با همه ی کاستی هايی که ممکن است در مقايسه با ديگران داشته باشيم خود را يگانه می بينم. همه ی ما در درون مفهوم “خود”، يک ستون اتکا داريم که آن “عزت نفس” ما است. جالب است که انسان حتی به اشيايی که به آن تعلق دارد نيز با هيجانهای مربوط به “خود” به آن می نگرد. همين عزت نفس است که در ما انتظارهايی از جامعه ايجاد ميکند که فروپاشی آن ها به عزت نفس زن، سخت آسيب می زند.
انسان با برقراری ارتباط از نوع ازدواج در اين آزروست که خويشتن خود را گسترش دهد و برای خود، توان بيشتری کسب کند.آرزو دارد با ديگری مقايسه نشود، کم نياورد و در همين راستا خودخواهی يا زياده خواهی هر يک از طرفين به رابطه، لطمه می زند و سلامت روان خود و خانواده را به مخاطره می اندازد. زنی که شاهد حضور زنی ديگر در شراکت زندگی خصوصی و يگانهی خود با همسرش است، خود را طرد شده می بيند. زن، با فروپاشی عزت نفس يا پرخاش گر يا از شدت اضطراب و خشم فروخورده مسخ می شود و در کنار اين همه تحميل های روانی، تمکين اجباری هم اين بار را بر زن مضاعف ميکند.

کودکان در خانواده هايی که زن رفتاری پرخاش گر يا مسخ شده پيدا می کند و يا با تمکين اجباری دست و پنجه نرم ميکند در معرض چه نوع خطرها يا بحران هايی هستند؟
دولت آبادی-
بزرگ ترين معضل در مورد اين کودکان، الگوبرداری بد است. آن ها از پايه و اساس با اضطراب های مادر تحقير شده و با پرخاشگری های آشکار يا پنهان او شکل می گيرند و در نتيجه همه ی آن چه به عنوان تحکيم خانواده در قانون گذاری مد نظر است، به ضد خود تبديل می شود و چنين فضايی انسانهای آشفته ای را تحويل جامعه می دهد.

چگونه شخصيتهايی نسبت به ورود فرد ديگری به رابطه ی خصوصی و عاطفی شان می توانند، بی تفاوت باشند؟
دولت آبادی –
شايد فقط انسانی به راحتی بتواند جايگزين خود را بپذيرد که عميقا از همسرش متنفر باشد.

قوانين مربوط به حوزه ی خانوداه در چه شرايطی به طور واقعی می توانند، مدافع بنياد خانواده و سبب استحکام روابط بين فردی در آن باشند؟
دولت آبادی-
قوانينی می تواند به استحکام بنيان خانواده بينجامد که در آنها به صميمت، تعهد و عشق ورزيدن به ساختار يک خانواده و يک زوج بها داده شود؛ يعنی به مبانی که بنا به تعريف مفهوم بنيانی يک خانواده است و نه تجاوز قانونی به اين حريم!

در يک رابطه عاطفی، عشق چه جايگاهی دارد، آيا ايجاد رابطه، فارغ از عشق، رابطه ای انسانی و مطلوب به شمار می آيد؟
دولت آبادی –
مفهوم عشق از دو ديدگاه؛ عشق شهوانی و عشق همدمانه يا همدلانه به تفصيل مورد پژوهش های روان شناختی قرار گرفته است؛ اولی پر از انگيختگی عاطفی است و از شعف وصال تا سوز دل فراق را در برمی گيرد، در حالی که دومی عواطفی را درگير ميکند که با آن احساس مراقبت عميق ايجاد شرايط راحتی و دلخوشی ديگری و نوعی تعهد به حضور برای ديگری را مطرح می کند. نظريه پردازان، عشق را حاوی سه محور ديده اند :
صميميت (نزديکی ،مشارکت و ارزش دهی به شريک زندگی)
تعهد (تصميم برای ماندن و باقی ماندن در رابطه)
و شهوت (احساس عشق، جاذبه عاشقانه، احساس تمايل جسمانی و جنسی)
تحقيقات نشان داده که بنا به ميزان آميختن درهر يک از اين ابعاد با يکديگر می توان از انواع ارتباط عاطفی، ميان همسران، نتيجه گرفت که بدترين آن ها وقتی است که نه صميميت، نه تعهد و نه شهوت وجود داشته باشد.

با توجه به اين که اين روزها عمل کرد لايحه نويسان در ارتباط با تدوين لايحه ی حمايت از خانواده، سبب اعتراض طيف گستردهای از فعالان مدنی شده، چه راه کاری برای ايجاد روابط انسانی در خانواده به آن ها توصيه می‌کنيد؟
دولت آبادی –
به آنها که به تسهيل غيرضروری نابرابريهای قانونی دامن می زنند، پيشنهاد ميکنم؛ اندکی هم به عواقب ملال آور آن چه تدوين کردهاند، بينديشند؛ چرا که در تدوين مادهی ۲۳ عقب گردی سنتی و بدون هيچ ضرورت اجتماعی و قابل تعميم به نفع عموم ديده می شود؛ در حالی که در مادهی ۲۵ ناگهان، لايحه نويسان کاملا به روز به مسائل و موانع اقتصادی امروز جامعه، عنايت می کنند و دست، روی مهريه ی زن می گذارند. حداقل بد نبود در مورد ماده ی ۲۳ هم کمی روز آمدتر به ضرورتهای جامعه می انديشيدند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016