چهارشنبه 12 خرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فاطمه الوندی، مادر مهدی محموديان از کهريزک می گويد؛ درخواست عفو نمی کنيم، جرس

مسيح علی نژاد - جرس: بازداشتگاه کهريزک اگرچه پس از افشای تجاوزها و شکنجه ها، به دستور مقام رهبری جمهوری اسلامی تعطيل شده است اما پرونده افشاگران کهريزک همچنان مفتوح است و اين بازداشتگاه همچنان از ميان شهروندان ايرانی، قربانی می گيرد.
پيش از تعطيل شدن کهريزک و گزارش رسمی مجلس شورای اسلامی مبنی بر کشته شدن چهار زندانی در اين بازداشتگاه، روزنامه نگارانی که نسبت به افشای اين خشونت ها و شکنجه ها خبررسانی کرده بودند، خود بازداشت و ماه ها تحت فشار و شکنجه قرار گرفتند تا مجبور شوند وجود شکنجه و تجاوز در کهريزک را انکار کنند.
مهدی محموديان نخستين کسی بود که قبل از دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران، درباره اعمال روش های غيرانسانی و غيرقانونی با متهمان در بازداشتگاه کهريزک اطلاع رسانی و پس از انتخابات نيز وی در رسانه های مختلف در مورد شکنجه و اعمال خشونت در کهريزک افشاگری کرده بود.
اينک نزديک به ده ماه است که اين روزنامه نگار خود در زندان است و تحت شديد ترين فشارها قرار گرفته است تا آنجا که به گفته مادر اين روزنامه نگار دربند؛ « مهدی محموديان را به مدت هشت ساعت و صرفا با يک زيرپيراهنی در دمای بيش از ده درجه زير صفر اوين در فضای باز نگه داشتند و نتيجه اين عمل غيرانسانی اين شد که وی به بيماری عفونت ريه ، مشکلات شديد تنفسی و مشکلات ديگری از قبيل خون دماغ و ناراحتی‌های کليوی مبتلا شده و تا کنون چندين بار در زندان بی هوش شده است.
حداد عادل نماينده تهران در مجلس هشتم به تازگی گفته است: حادثه کهريزک قابل مقايسه با شکنجه‌های قبل از انقلاب نيست. زاکانی نماينده ديگر تهران نيز به زندانيان پيشنهاد داده است تا ضمن نامه به آيت الله خامنه ای و درخواست عفو از رهبری جمهوری اسلامی شرايط آزادی خود را مهيا کنند
با فاطمه الوندی، مادر مهدی محموديان در مورد وضعيت فرزند او که افشاگر اعمال خشونت در کهريزک بوده است در اين زمينه گفتگويی انجام شد که در پی می آيد:

خانم الوندی! برخی از نمايندگان مجلس نسبت به وضعيت زندان ها و بازداشتگاه ها در مقايسه با زندان های پيش از انقلاب ابراز رضايت کرده و از طرفی هم پيشنهاد داده اند اگر زندانيان درخواست عفو از رهبری بکنند، ممکن است نسبت به وضعيت آنان تجديد نظر شود؟ به عنوان مادر يک روزنامه نگار زندانی که فرزند شما طی نه ماه زندان هنوز به يک مرخصی چند روزه هم نيامده است آيا موافق هستيد به اين پيشنهاد عمل کنيد؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ما در خواست عفو نداريم، اجرای قانون و رعايت حقوق انسانی تنها خواسته ماست. فرزند من و بقيه جوانان دلشان برای مملکت و مردم می سوخت و می خواستند آبروی همين کشور را حفظ کنند، حالا برای چه چيزی بايد درخواست عفو بکنند؟ با تذکر امثال فرزندان من، خودشان تصميم گرفتند کهريزک را تعطيل کنند پس چرا فرزندان ما را به جرم حقيقت گويی در مورد اين بازداشتگاه تحت فشار قرار داده اند و می گويند درخواست عفو کنيد؟

به هر حال آقای زاکانی نماينده تهران گفته است، برخی از زندانيان تاکنون ابراز پشيمانی کرده اند و درخواست عفو از رهبری جمهوری اسلامی نوشته اند.
تا جايی که من اطلاع دارم، مادران و همسران و خانوادهای ديگر زندانيانی که من آنها را از نزديک می شناسم، هرگز درخواست عفو نکرده اند، ظاهرا خودشان پيشنهاد عفو می دهند، خودشان هم درخواست عفو درست می کنند و بعد خودشان هم خبرش را می دهند، وگرنه همين گروهی که من می شناسم می گويند اگر فرزندان شان گناهکار هستند و يا جرمی مرتکب شده اند، بايد تاوانش را پس بدهند. ولی اگر افشا کردن حقيقت و نوشتن از ظلمی که به مردم می رود جرم است، اگر اطلاع رسانی از واقعيت ها و حفظ آبروی کشور جرم است، پس چرا آنقدر در تلويزيون شان تبليغ راه امام حسين را می کنند و جوانان را به ايستادگی و مقاومت و دفاع از حقيقت دعوت می کنند؟ خواسته ما همان است که گفتم. ما درخواست عفو نداريم، قانون را اجرا کنند.

آيا ممکن است سخت گيری دستگاه قضايی در مورد مهدی محموديان ربطی به اطلاعات او در مورد کهريزک گذشته داشته باشد؟
خودشان بهتر از همه می دانند که فرزند من و دوستان ديگرش که اين روزها به همين دلايل مشابه در زندان هستند، به جز افشای حقيقت کاری نکرده اند. وقتی مهدی هنوز دستگير نشده بود، خدای ما شاهد است که چه مادرانی به او زنگ زدند و در مورد فاجعه کهريزک به او پناه آوردند. يک بار مادر يک دختر جوان به منزل ما زنگ زد و با گريه التماس می کرد تا کسی به دادشان برسد. می گفت دختر او بعد از آزاد شدن از کهريزک سه بار دست به خودکشی زده است، التماس می کرد که تا يک روزنامه نگار کمک کند و راهی پيش رويش بگذارد. می گفت دخترم می گويد ديگر نمی خواهد زندگی کند. سه جوان ديگر نيز همين وضع را داشتند. بلايی که در کهريزک سرشان آمد، مجبورشان کرده بود که به مرگ فکر کنند. می گفتند نمی توانيم در چشم های خانواده مان نگاه کنيم، نمی توانيم در اين اجتماع راه برويم. مهدی همه زندگی اش را وقف آنها کرده بود تا راهی پيدا کند که يک نفر به دادشان برسد، اينها جوان های همين کشور بودند. تلفن های ما همه کنترل است و رفت و آمدها را هم که زير نظر دارند پس می دانند که فرزند من جز آنکه برای رسوا نشدن نظام و برای حفظ آبروی کشورش زحمت کشيد کاری نکرد. به چه گناهی بايد نه ماه در زندان باشد و هيچ کس هم به داد ما نرسيد.

خانم الوندی، بسياری از خانواده ها با فضای رعب و وحشت ايجاد شده مانع از فعاليت و مشارکت سياسی فرزندان خود می شوند، شما پيش از آنکه مهدی در مورد ماجرای کهريزک خبر رسانی کند در جريان بوده ايد؟
بله در جريان بودم . ولی اين مال چند سال پيش بود که وقتی مهدی می گفت در کهريزک روش های غيرانسانی اعمال می شود و من بايد چيزی بنويسيم، به او گفتم تو ننويس مادر، تو بچه داری، فردا يک بلايی سرت بيايد جواب بچه را چه بدهيم؟ مهدی می گفت: جواب وجدانم را چه بدهم، به او می گفتم، تو وضع خانواده ما را می دانی ، ما با چه بدبختی تو را بزرگ کرده ايم، نمی توانم ببينم زندگی ات ويران شود. مهدی اصرار داشت و می گفت اگر هر کسی فقط به خودش و بچه هايش فکر کند، ديگر کسی برای از بين بردن ظلم کاری نمی کند، می گفت اگر همين استدلال را قبول کنيم که اصلا امام حسين هم می ماند کنار بچه هايش و با يزيد مبارزه نمی کرد.وقتی من می بينم که هم وطنم دارد در يک بازداشتگاه عذاب می کشد، چطور می توانم ساکت باشم و هيچ نگويم. مهدی مرا قانع کرد و حال و روز امروز ما هم همين است که حالا خودش در زندان دارد عذاب می کشد و هيچ کس هم پاسخگو نيست.

شنيديم که شما از جمله مادرانی هستيد که بيش از چهل نامه به دادستان تهران نوشته ايد، درخواست شما چه به بوده است و واکنش های دادستانی تهران چگونه بود؟
من فقط در مورد مريضی، مشکلات درمانی و فراهم شدن امکان ملاقات مهدی با دختر هفت ساله اش سی-چهل نامه برای دادستانی تهران نوشته ام. به هيچ کدام از نامه هايم جواب نداده اند. اصلا نمی شنوند، بعضی ها که می شنوند هم عمل نمی کنند.

ديدار حضوری با دادستان تهران نداشته ايد؟
فقط يک بار که آن هم نتيجه ای نداشت. مهدی هنوز از مشکلات تنفسی رنج می برد. خودش که چيزی به من نمی گويد تا ناراحتم نکند، اما دوستانش می گويند، هشت بار در زندان به دليل مشکلات تنفسی بيهوش شده است. خودشان وقتی وضعيت اضطراری مهدی را ديده اند، تصميم گرفتند که او را به بيمارستان طالقانی منتقل کنند. مهدی را با دستبند و پابند به بيمارستان بردند، جلوی بيمارستان مهدی به آنها گفت؛ پاهايم را باز کنيد، من آدم کش نيستم، فراری هم نيستم، پس فقط با دستبند حاضرم به بيمارستان بروم، وقتی آنها قبول نکردند مهدی هم نپذيرفت که با پابند برای تست آسم به بيمارستان برود و ناگزير او را با همان شرايط برگرداندند به زندان برگرداندند، يک بار هم که در زندان آنقدر او را مورد ضرب و شتم قرار دادند که تصوير صورت خونين او هم در همه سايت ها منتشر شد اما باز هم انگار هيچ کسی نخواست بشنود که در زندان های کشور چه می گذرد.

دختر هفت ساله مهدی در اين نه ماه چند بار موفق به ديدار با پدر شده است؟
چهار پنج بار ملاقات حضوری گرفته ايم و زينب وقتی پدرش را ملاقات کرد، از زندان تا خانه فقط بی قراری می کرد . روزهای اول که بچه دچار افسردگی شديد شده بود و اين روزها هم مدام برای پدرش دلتنگی می کند. نوه هفت ساله مان جلوی چشم مان بال بال می زند و ما هيچ کاری از دست مان بر نمی آيد، پدرش در يکی از ملاقات های حضوری به زينب گفت؛ دوست داری چه اسباب بازی برايت بخرم، زينب فقط با گريه به او جواب داد؛ هيچی، توفقط برگرد خانه من قول می دهم هيچ وقت اسباب بازی نخرم. از زندان تا خانه فقط زار می زند و ما مانده ايم که چگونه در يک کشور اسلامی يک کودک هفت ساله را فقط برای حقيقت گويی پدرش اينچنين عذاب می دهند.

پس با توجه به بسته بودن همه روزنه های پيگيری و پيشنهادی که برخی از نمايندگان مجلس به منظور درخواست عفو و بهبودی وضعيت زندانيان داده اند، به عنوان پرسش آخر می خواهم بدانم به هيچ وجه چنين درخواستی نداريد؟
پدر من يک دهقان بود، من فرزند همان پيرمرد دهقانی هستم که با زحمت نان آور خانه ما بود، پدر مهدی هم با زحمت فرزندش را بزرگ کرده است و تا امروز که به اين سن رسيده ايم، از کسی برای حق مان خواهش و تمنا نکرده ايم، من فقط به مسولين می گويم، شما که می گوييد آزادی بيان در ايران وجود دارد، شما که می گوييد ايران آزادترين کشور جهان است، اگر امروز به داد فرزند من و جوانان ديگر اين مملکت نرسيد، فردا در دادگاه عدل الهی حق مان را از آنها می گيريم اما حاضر نيسيتم برای جرمی که می دانم فرزند ما مرتکب نشده است، عفو بخواهيم. کسانی که بايد درخواست عفو بکنند همان ها هستند که با آبروی کشور بازی کرده اند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016