یکشنبه 6 تیر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جنبش سبز کوتاه نمی‌آيد، گفت‌وگوی نشريه تلاش با داريوش همايون

داريوش همايون
اکنون زمان حمله به کسانی نيست که پشت سپر خمينی پناه گرفته‌اند و با گروه خامنه‌ای – احمدی‌نژاد در افتاده‌اند. آوردن سخنان خمينی در باره کوتاهی‌اش در شکستن قلم‌ها يا يادآوری اعدام هزاران زندانی (از جمله آزادشدگان) به فرمان او بسيار به‌جا بود. "آزادی‌خواهان" مکتب خمينی نمی‌بايد آبشخورهای انقلاب و جمهوری اسلامی را از يادها ببرند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- تکيه بر حقوق شهروندی و حقوق بشر تحول کمی نيست
- حتا اگر بی فاصله پس از وفاداری به گفتمان انقلاب اسلامی بيايد

تلاش ــ اين روزها شاهد اوج گيری جدال شديدی هستيم بر سر تفسير از آرمانهای انقلاب اسلامی، نظرات و روش حکومتداری آيت الله خمينی و ميراث وی يعنی حکومت اسلامی مبتنی بر ولايت فقيه. بفرمائيد معنا و جايگاه اين جدال در شرايطی که امروز بسر می بريم چيست؟
داريوش همايون ــ
آويختن به نام خمينی برای کسانی که همه چيز خود را از او داشتند طبيعی است. اکنون گروه هائی آمده اند که آنها را سراسر بی بهره می کنند ــ چنانکه در همه انقلاب ها روی داده است. "نسل" اول پيروزمندان انقلاب که در اوضاع و احوال غير عادی به قدرت رسيده است دير يا زود مغلوب اوضاع و احوال عادی جامعه بيمار و ناخويشکاری disfunctional می شود که شاهکارش همان انقلاب بوده است. انقلابيان از برآوردن آرمان های خود، سهل است، از اداره کشور انقلاب زده هم بر نمی آيند و گروه های ديگری که بيش از آرمان به غنيمت می انديشند، و بنا به منطق انحصارجوی انقلابی، جای آنها را می گيرند. خمينی برای هر دو گروه وسيله ای بيش نيست. يکی گفتار های مصلحت آميز او را ريسمان نجات می کند؛ ديگری هسته باور های او را گرفته است و با قدرت بيشتر همه از جمله خانواده و ياران خمينی را کنار می زند. خمينی مدت هاست به هر معنی مرده است. ديگر حتا بهره برداری سياسی از او نيز چندان به کار نمی آيد.

تلاش ــ موضوع اين است که در برابر گروه انحصار گر آيا می بايد از اين گروه پيروان "راستين" خمينی به پيروی دشمن دشمن من، دوست من است پشتيبانی کرد ــ خارج از اينکه واقعيت چيست؟
همايون ــ
البته هميشه دشمن دشمن دوست نيست. چه کسی می تواند از جمهوری اسلامی با مجاهدين خلق دوستی کند؟ ولی دست کم اين است که اکنون زمان حمله به کسانی نيست که پشت سپر خمينی پناه گرفته اند و با گروه خامنه ای - احمدی نژاد در افتاده اند. آوردن سخنان خمينی در باره کوتاهی اش در شکستن قلم ها يا يادآوری اعدام هزاران زندانی (از جمله آزادشدگان) به فرمان او بسيار بجا بود. "آزاديخواهان" مکتب خمينی نمی بايد آبشخور های انقلاب و جمهوری اسلامی را از ياد ها ببرند.

تلاش ــ در مصاحبه ی اخيرتان در راديو صدای ايران، در توصيفی از جنبش سبز ، آن را جنبش رهائی از گفتمان انقلاب اسلامی ـ و اساساً «گفتمان انقلابی به معنای کلاسيک» آن ـ ناميده و در نوشته ای گذر جامعه ايرانی از انقلاب و حکومت اسلامی و نگاه خشم آگين و بيزارش به سه دهه ی آن را مايه ی سرافرازی جنبش سبز خوانده ايد. اما نام آورترين سرآمدان اسلامگرا و سخنگويان پرکار اين جنبش در بيانيه ها و رساله های خود ـ که با بيشترين استقبال و برخورد مواجه می شوند و شما نيز از تشويق ستايشگرانه ی آنها خودداری نکرده ايد ـ به هم آنچه شما با بيزاری می نگريد، آويخته اند. همزمانی و توازی آن گذر و آن بيزاری و اين حمايت و پشتيبانی را در شما و در جامعه ايرانی که از آن سخن می گوئيد، چگونه می توان توضيح داد؟
همايون ــ
هر کس با نگاه به خويشتن نيز می تواند دريابد که بريدن ناگهانی از "هسته باور ها"ی خود چه اندازه دشوار است. ما می بايد در کنار پايبندی ها به گذشته، جدا شدن ها از آن را نيز ببينيم. گذشته از اين بسياری از وابستگان جنبش سبز در دستگاه حاکم يا حاشيه های آن ناگزيرند خود را حفظ کنند و به همان ريسمان نجات که گفتيم بياويزند. اما اين ها فرعی است. اصل، آن دگرگونی ژرفی است که در جامعه ايرانی در جريان است، همان که جانفشانان پيشين خمينی را وا می دارد که اعلام کنند بازگشت به راه خمينی را نمی خواهند.
همه کوشش يک ساله گذشته من در جدا کردن جنبش سبز از راه سبز اميد که بسياری از اصلاح طلبان را نيز به درجات گوناگون در بر می گيرد از همين رو بوده است که کوتاه آمدن های ناگزير يا باورمندانه عناصر نزديک به انقلاب و حکومت اسلامی با جابجائی تاريخی که در جامعه ايرانی زير چشمان نگران اين رژيم روی می دهد اشتباه نشود. در اندرکنش interaction جنبش سبز با راه سبز اميد نکته مهمی که نمی بايد از نظر دور داشت تاثير يک سويه جنبش سبز است. هر چه هست از آن سو به راه سبز اميد است. جنبش سبز هيچ کوتاه نمی آيد.

تلاش ــ با کنار گذاشتن بخش دوم اين گفته ی آقای اشکوری که نوشته اند: «تحولات تاريخی معمولا خوابگردانه رخ می دهند و در بستر جامعه آماده تحول، هم افکار تازه پديد خواهد آمد و هم رهبرانی تازه و هماهنگ با نيازها و خواسته ها به عرصه خواهند آمد.»، رخ دادن «خوابگردانه تحولات تاريخی» چه معنا و ربطی می تواند با تلاشهای دو سويه ی «سران راه سبز اميد» داشته باشد ـ آويختن به گفتمان انقلاب اسلامی و قانون اساسی مبتنی به ولايت فقيه از يک سو تکيه بر حقوق شهروندی، حقوق بشر و... به عنوان هدف های آينده از سوی ديگر؟
همايون ــ
من با بررسی تحولات تاريخی در جهان و به ويژه پس از خواندن نظريه "نقطه جابجائی" tipping point بيشتر به اين گرايش دارم که تحولات تاريخی را بروز ناگهانی فرايندی ببينم که به مدت های دراز و در زمينه های گوناگون، بيشتر با يک ايده آغاز می شود و هنگامی که بنا به آن نظريه، ويروس دگرگونی به نقطه واگيردار رسيد ناگهان همه را فرا می گيرد. " تا آنجا که به راه سبز اميد و اصلاح طلبان پيرامونی مربوط می شود دگرگونی در آنها راه يافته است و دارد کار می کند. تکيه بر حقوق شهروندی و حقوق بشر تحول کمی نيست ــ حتا اگر بی فاصله پس از وفاداری به گفتمان انقلاب اسلامی بيايد. اين را ما در نوشته يک اصلاح طلب می بينيم که نمايش تلويزيونی را نيز بر سرش آوردند. او تا پايان هيچ استدلالی نمی رود ولی به راه افتاده است.
نسب نامه جنبش سبز از بيست و دو خرداد آغاز نمی شود. از همان دو سه سال نخست پيروزی انقلاب، نخستين نشانه های راه يافتن گفتمان دمکراسی ليبرال در نوشته های بيرون پديدار گرديد و در رياست جمهوری رفسنجانی در مجلات سنگين تری که پياپی انتشار يافتند بيرون رفتن از گفتمان انقلاب اسلامی را می شد به طور منظم ديد. پس از دوم خرداد اين گفتمان تازه که هنوز با وزنه سنگين ملی مذهبی به پائين کشيده می شد گسترش يافت و انديشه مندان اسلامی گام هائی به سوی در آمدن به انديشه مندان مسلمان برداشتند. در همان سال ها روشنفکران به شمار فراوان به گفتمان دمکراسی ليبرال که در اجتماع ايرانی بيرون دست بالا می يافت پيوستند. انتخابات بيست و دو خرداد را نيز می بايد دنباله مستقيم گفتمان رفراندم در ۲۰۰۵ و گفتمان مطالبه محور اندکی پيش از رای گيری دانست. هر دو سند نشانه های روشن آن نقطه جابجائی هستند.
اگر ما همه جنبش سبز را انقلاب آگاهی می ناميم که نخستين بار خانم جوانی از ايران در هفته های آغازين پس از تظاهرات ۲۵ خرداد بکار برد از همين روست که در اين فرايند دراز کمتر می توان به خوابگردی اصطلاح شده برخورد. رهبران فراوان جنبش سبز سال ها آگاهانه خود را و اجتماع بزرگ تر را پيش برده اند تا آنجا که امروز جامعه ايرانی با همين حکومت، تنها نقطه اميدواری و بخت رهائی سرتاسر جهان خاور ميانه ای است که ما به شتاب از آن دور می شويم ــ به ويژه پس از آنکه جامعه ترک سرانجام تصميم به بازگشت به اصل گرفته است و با کنار گذاشتن واپسين بقايای جهان بينی آتاترک می خواهد هجرت از اروپائی را که هيچ گاه خانه توده های ترک نبوده به خاور ميانه آغاز کند. مردم ايران با کمال ميل جائی را که جمهوری اسلامی آرزوی‌ش را دارد به مردم ترک پيشکش می کنند.

تلاش ـ با سپاس از شما


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016