گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
7 فروردین» ابهامات "سکولاريسم"، "سکولاريسم" نوانديشان دينی، اصلاحطلبان غير دينی و... جدايی دولت و دين (لائيسيته)، شيدان وثيق11 بهمن» در سوگ پدرم غلامرضا وثيق از ياران خليل ملکی، شيدان وثيق 15 آبان» جدايی دولت و دين در ايران؛ توانايی ها، ناتوانی ها و سه شرط امکان پذيری، شيدان وثيق
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! خوانشی بر مزار مريم يوسفی، متن سخنان شيدان وثيقياد و سپاس يک سال از مرگ خود خواسته ی مريم می گذرد. مريم، عزيز، دوست و همراه مان بود. مريم، بانوی عزيز تر از جان من بود. يک سال بعد، بر مزار او جمع می شويم. گردهم می آييم تا با هم، با خود و در خود، ياد کنيم او را، سپاس گوييم او را، گرامی بداريم او را. اکنون، در اين مکان و زمان خاص رفتگان، چه می توان گفت؟ چه ياد بايد کرد و سپاس بايد داشت؟ «ياد» و «سپاس»، اما نه با معناهای رايج در کاربُرد معمول آن ها بلکه در جوهر ذاتی شان و در اصل. با نفی خود، مريم چه چيزی را برای انديشه کردن به ما اهدا می کند؟ در مرگ نابهنگام او چه چيزی است که ما را به تفکر فرا می خواند؟ اين نفی داوطلبانه و آزاد هستی از سوی او، نابيان شده چه به ما می گويد؟ اين رفته، با اين اقدام مطلق خود، اقدامی مطلقن مطلق، چه انديشه انگيزی را در ما بر می انگيزاند که بايد آن را به خاطر سپاريم، ياد کنيم، سپاس داريم، محکم نگهداری کنيم و همواره از محکم نگهداری اش، از محکم نگهبانی اش، نزد خود، در پيشگاه گذشته، حال و آينده، چون عزيرترين چيزها، مواظبت و مراقبت کنيم؟ در برابر اين پرسش های اساسی، فرازهايی از فيلسوف وجود و زمان شايد ما را تا حدودی، تا اندازه ای، به دريافتِ اگر نه پاسخ که ناممکن است بلکه نيمه پاسخ هايی نزديک کند. [...] البته ما می توانيم خود را به همين دريافت های رايج راضی کنيم. اما نه تنها از آن فرا می گذريم بلکه توجه ما به آن چه اين کلمات می خواهند بگويند، پيشاپيش ما را آماده ی دريافت رهنمودی از ناحيه ی آن ها می کند. رهنمودی که ما را به اصل مطلبی نزديک می کند که اين کلمات به زبان می آورند. [...] وقتی سپاس می داريم، چيزی را سپاس می داريم. چيزی را سپاس می داريم بدين طريق که از کسی سپاسگزاری می کنيم که بابت آن چيز بايد از او سپاسگزاری کنيم. آن چه بايد از برای آن شاکر و سپاسگزار باشيم چيزی نيست که از پيش، خودمان دارای آن باشيم. آن چيز به ما داده شده، اهدا شده است... اما آن چيزی که به ما بخشيده می شود، تفکر است... اين چيز اهدا شده، اين آن چه برای فکر کردن داده می شود، انديشه انگيز ترين امر است. همين انديشه انگيز ترين امر است که سپاس داشتن آن، بر ماست. [...] سپاس اصيل هر گز در آن نيست که خودمان با هديه ای سر برسيم و صرفاً هديه را با هديه جبران کنيم. بر عکس، والاترين سپاس آن است که صرفاً فکر کنيم. بی انديشيم به آنی که اصيلاً برای فکر کردن داده می شود. همه ی سپاس از بدو تا ختم به قلمرو ذاتی تفکر تعلق دارد. اما تفکر، فکرش را به آنی می دهد که فی نفسه و از جانب خود خواهان انديشيده شدن است و بنا بر اين از اصل و اساس اش فکر می طلبد. تا آن جا که به انديشه انگيز ترين امر فکر می کنيم، اصيلاً سپاس می داريم. تا آن جا که فکر کنان، جمع خاطر بر انديشه انگيز ترين امر داريم، ساکن ساحتی هستيم که همه ی ذکر و فکر در آن مجتمع می گردد. تجمع انديشه در باره ی آن چه بايد انديشيده شود چيزی است که ما آن را ياد می ناميم. مريم از ميان رفت و با رفتنش چيزی را به ما اهدا می کند که بايد آن را همواره ياد کنيم، سپاس گوييم، نگهدار و نگهبان وفادارش باشيم. اين چيز، انديشه انگيز ترين امری است که ما را فرا می خواند به انديشيدن در اصل و اساس. آنی که به واقع درخورِ انديشيدن است. اين همانا انديشيدن به معنای واقعی به هستی، زندگی، انسان و عمل او در خصوصيت اصلی و جوهرين آن است. در خصوصيتِ نا مطلقی، ناپايداری و نامحتومی. در خصوصيتِ تغيير، دگرديسی و پايان پذيری. از انسان و هستی و باورهايش تا واقعيت زندگی، جامعه، شهر و جهانی که در آن چون هستنده ای موقت و ميراست. و اين ها همه، هر دم، با آمادگی برای رويارويی با آن ها و يا پذيرا شدن آن ها در همزيستی و همستيزی. آمادگی برای دريافتِ امر نابهنگام، نامترقبه و تصميم ناپذير در سير هستی، زندگی و مبارزه ، انديشيدن واقعی به هستی يعنی ايجاد آمادگی ذهنی و عملی در خود، در مبارزه و در مقاومت، برای فراروی به سوی دگرديسی، به سوی گسست از آن جه که واقعاً هست و به سوی نيستی. اين است، در پرتو خوانشی که انجام داديم و به باور من، آن انديشه انگير اساسی و اصلی، آن رهنمودی که مرگ خودخواسته ی مريم، به دريافت آن ما را فرا می خواند. چنين باد، امر ياد مريم! Copyright: gooya.com 2016
|