پنجشنبه 14 مرداد 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نقشه ميدان مين را می‌خواهيم، گفت‌وگو با ماشاالله شمس‌الواعظين، بازانتشار به مناسبت روز خبرنگار

شمس‌الواعظين
تفاوت بين دموکراسی در غرب و دموکراسی در کشورهايی مثل ايران، تفاوت بين داشتن نقشه‌ی ميدان مين و نداشتن آن است. يعنی در غرب افکار عمومی و روزنامه‌نگاران نقشه‌ی ميدان مين را در اختيار دارند و می‌دانند کجا مين‌گذاری شده‌است و خطوط قرمز کجاست و آن‌ها را رعايت می‌کنند ولی در کشوری نظير ايران نقشه اين ميدان مين در اختيار حکومت‌هاست

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


نقشه ميدان مين را می‌خواهيم

اشاره: شمس تازه از مصاحبه با خبرنگار رويترز فارغ شده بود که با او به گفت‌وگو نشستم. هر چند می‌گفت که خيلی خسته است و از همين رو خواست که پس از استراحت ۱۰ دقيقه‌ای گفت‌و گو را شروع کنيم و اينچنين کرديم. روزنامه نگاری و تحولات فراروی آن فضای گفت‌وگو با ماشاالله شمس الواعظين،عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در ايران، است که در ادامه می‌آيد.( اين مصاحبه مرداد ۱۳۸۵ در روزنامه محلی افسانه شيراز چاپ شده است که در آستانه ۱۷ مرداد روز خبرنگار در ايران، مجددا منتشر می‌شود.)

محمدرضا نسب عبداللهی
روزنامه‌نگار در شيراز

برای وارد شدن به گفت وگو تعريف‌تان از روزنامه نگار و روزنامه نگاری چيست؟
"روزنامه نگار" کسی است که از راه نوشتن، خبرنگاری و گزارش نويسی امرار معاش می‌کند. اين تعريف استاندارد جهانی يک روزنامه نگار است.
"روزنامه نگاری" هم شغل و حرفه‌ای است که منعکس کننده مجموعه جغرافيای فرهنگی و سياسی و اجتماعی و دينی يک جامعه خطاب به حکومت و از آن سو به آن بخش‌هايی از جامعه است که منتظر شنيدن اخبار هستند. به عبارت ديگر روزنامه نگاری اشباع کننده ذهن جست‌وجوگر افکار عمومی برای فهم بيشتر از وقايع پيرامون و جهان امروز است.

آيا در ايران هم می‌توان به روزنامه نگاری به عنوان يک حرفه نگاه کرد؟
بله در ايران هم به صورت يک حرفه است ولی اين حرفه مورد تعرض حکومت قرار گرفته و هنوز متاسفانه در هيچ کجا به رسميت شناخته نشده است.

وضعيت روزنامه نگاری کنونی ايران را نسبت به گذشته و البته نسبت به استانداردهای جهانی چگونه ارزيابی می‌کنيد؟
ژورناليسم ايران به طور بالقوه قدرت برابری و رقابت با استانداردهای جهانی ژورناليسم را دارد اما به صورت بالفعل به سبب محدوديت‌هايی که با آنها مواجه است قادر به برابری و رقابت با استانداردهای جهانی نيست. روزنامه نگاری ايران طی يکصد سال اخير شاهد ۴ دوره شکوفايی کوتاه مدت و همزمان با آن شاهد بحران‌های طولانی مدت بوده است. دوره‌های شکوفايی کوتاه مدت شامل دوره بعد از انقلاب مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان، شهريور ۱۳۲۰ و در زمانی که رضاخان برکنار می‌شود و محمدرضا پهلوی قدرت را در دست می‌گيرد تا سال ۱۳۳۲ ما شاهد شکوفايی هستيم و اين تا سال ۱۳۵۷ ادامه دارد. در سال‌های ۵۷ تا ۶۰ ما سه سال شاهد شکوفايی مطبوعات ايران بوديم. در چهارمين دوره نيز از دوم خرداد ۷۶ تا ارديبهشت ۷۹ شکوفه‌های آزادی و نسيم دموکراسی و آزادی مطبوعات را شاهد بوديم. اين دوره اگر چه کوتاه مدت است ولی مطبوعات ايران را به يک سطح قابل قبولی از ژورناليسم علمی و حرفه‌ای سوق داد و به سمت برابر کردن آن با استانداردهای جهانی برد. لازم است يادآور شوم که دوره آزادی مطبوعات همواره با بحران‌های سياسی همراه بوده است. يعنی همزمان با بحران سياسی ما شاهد دوره‌های شکوفايی مطبوعات ايران بوده‌ايم ولی در حوزه سياسی شاهد بحران بوده‌ايم. برعکس هرگاه حوزه سياسی شاهد ثبات، آرامش و استقلال سياسی بوده است مطبوعات دچار محدوديت، رکود، توقيف و به زندان افتادن روزنامه نگاران بوده‌اند.
اين، رابطه معکوس بين معرفت و قدرت را نشان می‌دهد. هرگاه قدرت در بحران به سر می‌برده، معرفت، آگاهی بخشی، دموکراسی و آزادی مطبوعات قوی بوده و هرگاه حوزه سياسی شاهد ثبات بوده، توانسته است با استفاده از ثباتش برای سرکوب و محدود کردن مطبوعات تازيانه‌ای فراهم کند. اين ۴ دوره و روزنامه نگاری کنونی ايران، ثبات سياسی حوزه قدرت سياسی و بحران رسانه‌ای حوزه مطبوعات را به نمايش می‌گذارد.

روزنامه نگاری ايران برای رهايی از اين وضعيت نيازمند چگونه تحولی است؟
ما آنچه را که تحول در مطبوعات می‌دانيم برابر کردن مطبوعات و رسانه‌های ملی ايران با نيازها و مقتضيات زمانه و استانداردهای بين المللی است. من هميشه اشاره کرده‌ام که کار مطبوعاتی در ايران مثل حرکت در ميدان مين است که نقشه اين ميدان مين در اختيار مطبوعات و روزنامه نگاران نيست بلکه در اختيار مين گذاران يعنی حکومت‌ها است. ما مايليم نقشه ميدان مين را در اختيار داشته باشيم تا برابر با آن حرکت کنيم. من به دليل تجربه‌ام و به علت زندگی و کار کردن در کشورهای مختلف در عرصه ژورناليسم می‌دانم که دموکراسی در همه جای دنيا يک ميدان مين است. تفاوت بين دموکراسی در غرب و دموکراسی در کشورهايی مثل ايران، تفاوت بين داشتن نقشه ميدان مين و نداشتن آن است. يعنی در غرب افکار عمومی و روزنامه نگاران نقشه ميدان مين را در اختيار دارند و می‌دانند کجا مين‌گذاری شده است و خطوط قرمز کجاست و آنها را رعايت می‌کنند ولی در کشوری نظير ايران نقشه اين ميدان مين در اختيار حکومت‌هاست. بنابراين اين تحول يک تحول کيفی است. حکومت بايد به اين نتيجه برسد که نقشه ميدان مين را در اختيار روزنامه نگاران بگذارد تا آنها بتوانند با فهمی که از نيازها و مقتضيات مربوط به منافع ملی پيدا می‌کنند هم شکاف ميان خود و نخبگان را بين حکومت‌ها کاهش دهند و هم بتوانند از حواشی نسبی ايمن ساز آزادی مطبوعات برخوردار شوند.

انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ايران در فراهم آوردن بستر اين تحولات تا چه ميزان توانسته گام بردارد؟
انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران را بايد در محدوده آيين نامه ها و اساسنامه‌های خودش ارزيابی کرد. اگر انجمن را در محدوده اساسنامه‌اش ارزيابی کنيم در کارش موفق بوده است. با وجود اينکه انجمن نهاد نوپايی است ولی موفق شده است اولاً تعداد اعضا را گسترش دهد، دوم استانداردهای حرفه‌ای را مطرح سازد ، سوم از آزادی مطبوعات و خانواده‌های زندانيان مطبوعاتی هنگام طرح دعاوی دفاع و حمايت کند، چهارم دانشکده خبر و بخش آموزشی انجمن و بخش‌های مربوط به پيمان‌های کار دسته جمعی و گردش آزاد اطلاعات را تقويت کند. انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران در ارتباط با وظايف خود گام‌های موثری برداشته است ولی در برابر حجم نيازها هنوز با کمبودهای زيادی مواجه است.
مشکل زمانی تشديد می‌شود که حکومت به اتحاديه روزنامه نگاران ايران به مثابه يک رقيب نگاه می‌کند. حکومت گمان می‌کند انجمن جزو اتحاديه‌ها يا نهادهای رقيب است که بايد ضعيف يا از صحنه حذف شود و نمی‌داند که نهادهايی از اين قبيل سپرهای اجتماعی هستند که از يک سو روزنامه نگاران يا تشکل‌های اجتماعی را در دل خود پرورش می‌دهند و ارزش‌ها، منافع صنفی، منافع حرفه‌ای و حقوق‌شان را تضمين می‌کنند و با مصونيت بخشی، آنها را در برابر تعرض و زياده‌خواهی‌های دولت حفظ می‌کنند. از آن سو هنگام طرح مسايل، قضايا، ناهنجاری‌ها و تنش‌ها می‌توانند به نفع حکومت وارد عمل شوند و جنبش‌های کارگری و روشنفکری را مهار و کنترل نمايند و راه تعامل با حکومت‌ها را دنبال کنند و با حکومت طرف گفت‌وگو شوند نه اينکه حکومت به تنهايی بخواهد همه کارها را انجام دهد و همه جا را رسمی کند.
انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران انجمنی است که موفق شده حدود ۳۶۰۰ روزنامه نگار را به عضويت درآورد و آنها را تحت پوشش قرار دهد. انجمن صنفی می‌تواند در جهت نظام جامع رسانه‌ای کشور حرکت کند. انجمن می‌تواند پيمان‌های دسته جمعی کار و پيمان اخلاق حرفه‌ای روزنامه نگاری را تدوين و تقويت کند و آن را در اختيار افکار عمومی و روزنامه نگاران قرار دهد و بسياری از کارها و وظايف دولت را بر دوش بکشد. در نتيجه آنچه که بر دوش دولت سنگينی می‌کند می‌تواند در اختيار اتحاديه‌ها و انجمن‌های صنفی مثل انجمن صنفی روزنامه نگاران ايران قرار بگيرد و دولت ناظر فعاليت‌های عام و کلی کشور باشد و نه اينکه در هر صغيره و کبيره مسايل کشور دخالت کند و در نتيجه خودش را با بار سنگين و پيامدها و مخاطرات آن مواجه سازد.

تا چه اندازه به فراهم شدن شرايطی که از درون آن روزنامه نگاری حرفه‌ای بيرون آيد، اميدوار هستيد؟
من خوش بين هستم. طی ۱۰ سال اخير بيشترين محدودسازی آزادی بيان و گردش آزاد اطلاعات به کار گرفته شده است اما چه نتايجی داشته است؟ در عمل نتيجه‌اش اين شده است که مثلاً به جای حذف ۱۰۰ روزنامه، هزار وبلاگ در فراسوی مرزها راه افتاده است. به جای يک شبکه تلويزيونی مخالف و منتقد، صدها کانال تلويزيونی اپوزيسيون که هيچ مرز حرفه‌ای و اخلاقی در عمل خود نمی‌شناسد، به راه افتاده است.
صدها روزنامه نگار که سرمايه‌های ملی هستند تن به مهاجرت به خارج از کشور داده‌اند و در کشور نيز صدها روزنامه نگار تن به تغيير شغل داده‌اند. هزاران روزنامه نگاری که هم اکنون نيز فعال هستند به ناگزير تن به سانسور رسمی و خودسانسوری داده‌اند. اين نتيجه اينگونه اعمال را نشان می‌دهد. اگر به جای اين اقدامات، دولت با تسامح و تساهل دوره گذار و شوک ناشی از آن را تحمل می‌کرد و چالش‌ها و رويارويی های اجتماعی را که در هر جامعه وجود دارد به رويارويی‌های سازنده تبديل می‌ساخت و مرزهای آن را به مرزهای عرفی اخلاق و ميراث دين دارانه مردم واگذار می‌کرد؛ نتايج‌اش از وضعيت کنونی خيلی بهتر و مثبت‌تر بود. چرا اين حرف را می‌زنم؟ برای اينکه در هر حال نه راديکاليسم در اين کشور می‌توانست موفق شود و نه ادبيات ستايش گرايانه نتيجه می‌داد. اگر چنين شده بود جامعه به تعادل می‌رسيد. دولت هرگاه در حهت کنترل و مهار تحولات اجتماعی دست به عملی زده، جامعه و بدنه اجتماعی نتايج معکوس نشان داده و سپر خودش را در برابر دولتی‌ها گسترانده و مقاومت‌هايی کرده است.

يعنی به دليل وجود اين شرايط، روزنامه نگاری مدرن گسترش يافته است؟
بله، کاملاً. روزنامه نگاری مدرن روزنامه نگاری مسوول است، ژورناليسمی است که به ارزش‌های واحد بشری و به اخلاق حرفه‌ای احترام می‌گذارد. روزنامه نگاری مدرن به پيمان‌های دسته جمعی و به اخلاق مطبوعاتی و به ارزش‌های واحد بشری نظير حقوق بشر، حقوق مساوی زنان و مردان، مبارزه با جنگ‌های ويرانگر، حفظ و احترام به آداب، سنت‌ها و آيين‌های فرهنگی و قومی ملت‌ها، حفظ و احترام به حقوق سالمندان و کودکان، مبارزه با خشونت، مبارزه با خشونت عليه زنان، مبارزه با به کارگيری کودکان در زير سن ۱۶ سال در صنايع و کارخانجات و مزارع پايبند است. روزنامه نگاری مدرن هم اکنون به اين مسايل می‌پردازد و در برابر آنها تعهد دارد و مسوول است و در قبالش پاسخگو است. شايد به همين دليل باشد که روزنامه نگاری مدرن امروز به عنوان چرخ چهارم دموکراسی تلقی می‌شود. هم اکنون جامعه ايران به دليل نبودن اين چرخ چهارم، سه چرخه حرکت می‌کند و ارابه در حال لنگيدن است به گونه‌ای که هيچ باری بر روی آن نمی‌توانيد بگذاريد چون دچار عدم تعادل است و چرخ چهارم دموکراسی يعنی نظارت افکار عمومی بر عملکردها و رويکردهای حکومت ضعيف شده است. در نتيجه به نظر من اين ارابه يا به مقصد نمی‌رسد يا دير خواهد رسيد و يا با تلفات و صنايعات بسيار سنگين به مقصد می‌رسد.

جناب شمس با نقش هايی که برای رسانه های مکتوب قايل هستيد، با رشد رسانه‌های آنلاين آيا صفحات کاغذی به تاريخ نخواهند پيوست؟
اين بحث از نيمه دوم قرن پيشين يعنی از سال ۱۹۵۰ به بعد مطرح شد يعنی هنگام تولد تلويزيون به مثابه يک رسانه تصويری که به سرعت می‌تواند اخبار را منتقل کند. همين بحث در مورد newspaperها يعنی کاغذ اخبار (اگر ترجمه‌اش را اينگونه انجام دهيم) مطرح شد و گمان می‌رفت که رو به انقراض خواهند رفت ولی بسياری از روزنامه‌های معتبر جهان خلاف اين قاعده را نشان دادند. تلويزين فاقد عنصر حفظ کلمه در حافظه مردم و فاقد عنصر لمس يک خبر و گزارش و آرشيو نمودن آن است. تلويزيون در جای خودش موقعيت بسيار مهمی دارد ولی بسياری جاها در برابر رسانه‌های مکتوب ناتوان است. يوميوری ژاپن هم اکنون ۱۳ ميليون تيراژ در روز منتشر می‌کند. اين نشانه‌ای است که تلويزيون‌ها و حتا شبکه‌های خصوصی نتوانسته‌اند با رسانه‌های مکتوب مبارزه کنند. ما بايد مشکل را در جای ديگری جست‌وجو کنيم. می‌دانم که تيراژ مطبوعات در ايران با بحران مواجه است ولی دليلش به معرفت پيشين مردم از وجود سانسور در اين کشور بر می‌گردد. اگر ما می‌توانستيم فرهنگ و ادبيات سياسی بعد از دوره دوم خرداد را ادامه دهيم، روزنامه‌ها با اقبال شديدی روبه‌رو می‌شدند و الان شاهد شکوفايی دوره مطبوعات و مسوول و متعهد شدن آنها در برابر منافع ملی می‌بوديم. در نتيجه آن استدلال قانع کننده نيست که با وجود تلويزيون و يا رسانه‌ای آنلاين، امروز رسانه‌های مکتوب روبه انقراض می‌روند. هيچ چيز در اين دنيا رو به انقراض نمی‌رود بلکه شکل و محتوا عوض می‌کند. يک دوره‌ای در قبل از از دهه پنجاه قرن پيشين، روزنامه‌ها فقط منعکس کننده واقعيت ها بودند ولی امروز رسانه‌های مکتوب حامل گزاره و آرمان هستند. بسياری از رسانه‌های غيرمکتوب، هم اکنون منعکس کننده اخبار و وقايع هستند. درست است که استراتژی کلی بر آنها حاکم است ولی رسانه‌ای مکتوب امروز در جهت فرهنگ سازی مردم، گزاره‌سازی و تقويت بافت‌های فرهنگی جامعه حرکت می‌کنند. در نتيجه به نظر می‌رسد تا اطلاع ثانوی ما بی‌نياز از رسانه‌های مکتوب نخواهيم بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وبلاگ:
http://nasabonline.blogspot.com
فيسبوک:
http://www.facebook.com/abdolahi


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016