گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! افزودن عبارت ليبرال دموکرات به نام حزب مشروطه ايران، سايت حزب مشروطهگروه کار منشور گزارش بحثهای درونی خود را به دفتر داد. اصلاحات مورد بررسی در گروه شامل بندهای ۸ – ۱۹- ۱۳ و پيشنهاد ديگر در مورد افزودن عبارت " ليبرال دموکرات" در زير نام حزب مشروطه ايران بود. بند ۱۹ – افزودن عبارت" فاجعهزده" به اين بند که در گروه کار و دفتر پژوهش مورد تاييد قرار گرفت. قرار شد بند ماده ۱۹ را با توجه به مطالبی که مطرح شد: جنگ زده و آسيب ديده و سوانح، به دليل اين که بم هنوز هم ساخته نشده، هرجا خراب شده، همان خراب شده مانده است،عبارتش قدری درستتر و جامعتر به کنگره پيشنهاد شود. بند ۱۳- افزودن و تاکيد بر طبيعت و حفظ آن در اين بند پيشنهاد ديگر گروه کار بود. به جای تغيير در اين بند قرار شد تاکيد بر حفظ محيط زيست در منشور صورت گيرد. بند ۸ - اين بند به شرح زير است: آجرلو: دوستانی میگويند اين بند زبانهای ديگر را مورد اجحاف قرار داده و زبان فارسی بر آنها ترجيح داده شده، هر چند که میپذيرند زبان فارسی بايد زبان رسمی باشد، اضافه میکنند يک زبان به تنهايی نمیتواند عامل،نشانه و يا وحدتدهنده باشد. بهتر است عبارت: فارسی نشانه وحدت ملی است حذف بشود، فارسی زبان مشترک ملی و رسمی کشور است بماند. همايون: دو نکته در صحبت بود يکی اينکه به عنوان وحدت ملی نناميم. بسيار خوب، می گوئيم ميراث ملی است. در ميراث ملی که شکی نيست. چون تمام مردم ايران، هميشه به فارسی نوشتهاند نه کسی به ترکی مینوشت، و دولت پهلوی نبود که الان همهی فحش را به او میدهند، نه به کردی چيزی مینوشت، به فارسی مینوشتند. مینويسيم ميراث ملی، اما اين که بعد از فارسی گفتهايم هر کس حق دارد به زبان محلی خود سخن بگويد و آموزش ببيند ديگر جايی برای خواستن نمیگذارد، حالا ۶ جمله ديگر هم اضافه کنيم که ما زبانهای ديگر را میشناسيم؟ اگر نمیشناختيم که نمیگفتيم حق دارند صحبت کنند و آموزش ببينند مثل فارسی. چه لزومی دارد؟ میخواهند به زبان خودشان صحبت کنند و درس بخوانند خيلی خوب گفتهايم بکنند، ديگر حالا ايران فرض کنيم ۶۰۰ زبان در ايران باشد حالا بگوئيم ما کشور ۶۰۰ زبانه هستيم که کسی به ما ايراد نگيرد؟ اين چه لزومی دارد؟ میگوئيم هر کس به هر زبانی دلش خواست صحبت کند، حق دارد. بلکه يک کرد نخواهد کردی بخواند نبايد وادار کرد که حتما چون در کردستان به دنيا آمدهايد بايد کردی بخوانيد يا در مازندران بايد حتما مازندرانی بخوانيد و حق نداريد. بهمن زاهدی: وقتی در يک کشور چندين زبان قرنهاست صحبت میشود ما چطوری بايد به رسميت بشناسيم؟ مثل اينکه ما بايد بيائيم در منشور خودمان بگوئيم به رسميت ميشناسيم که خورشيد تابان است. در کشور ما چندين زبان هست ديگر به رسميت شناختن ندارد. اگر ما بخواهيم در کشورمان همه زبانها را در عرض هم بگذاريم معلوم نيست برای هر ارتباط ساده چند مترجم لازم خواهد بود. فکر میکنم ماده ۸ به همين نحو که هست بماند واضح است. رحيمی: موافقم که به همين نحو بماند. فارسی نشانه وحدت ملی است امروز، ولی اين "هر ايرانی بايد.." باعث واکنش میشود، بهتر است اين کلمه با کلمه ديگری جايگزين شود. ما امکان آموزش به همه زبانها را فکر نمیکنم به اين زودیها داشته باشيم، اين قول هم اگر داده شود به جايی نخواهد رسيد. بودجهاش را ايران فعلا نمیتواند فراهم کند. فکرش را بکنيد شاهنامه فردوسی را به چند زبان ترجمه کنند يا اين همه کتابهای علمی و درسی را همينطور، امکانپذير نيست. آجرلو : صحبت من اين نيست که بخواهيم همه زبانها را آموزش دهيم، مشکل من آنجاست که در بند ۸، ذکر نشده که زبان آموزش ملی چه زبانی است؟ بهترين کلمه همان عبارت ميراث ملی است. همايون: پيشنهاد میکنم دو تغيير عبارتی بدهيم در اين ماده، يکی بجای نشانه وحدت ملی، بنويسيم ميراث ملی، دوم اينکه "بايد" را تغيير بدهيم. بگوئيم زبان فارسی زبان رسمی و آموزش است و هر ايرانی حق دارد به زبان محلی خودش نيز آموزش ببيند و سخن بگويد. آقای رحيمی بسيار خوب گفتند. اصلا امکان ندارد که ما مدتها زبانهای گوناگون را در اين مملکت در آن واحد بتوانيم درس بدهيم. به تدريج خواهد شد و اشکالی هم ندارد. يک موضوع را هم در نظر داشته باشيد. سويس وحدتش در خطر نيست، حالا اختلاف زبانی دارند و فرانسویها آلمانی ياد نمیگيرند و انگليسی دارد خيلی جا باز میکند. اينها بجای خود ولی سويس نه تماميتش نه وحدتش به هيچ وجه مورد تهديد نيست. ايران آسيبپذير است، هر امتياز بیخودی به اين گروهها داده شود، موجوديت ما را تهديد میکند. اين است که يک جاهايی بايد قرص ايستاد. اضافه شدن " ليبرال دموکرات" قطبی: با اين پيشنهاد مخالف هستيم به همان دلايلی که ۶ سال پيش مخالف بوديم. از دوستان خواهش کردم برای روشن شدن قضيه به راه آينده ۶۸ رجوع بکنند و بحث را کوتاه کردم. آمدن هر کلمه پسوند و پيشوند به نام حزب، دردی را از ما دوا نمیکند. منشور ما کامل است و هر کسی منشور را بخواند میفهمد ما کجا هستيم. اکمل: اين مطلب اضافه کردن ليبرال دموکراسی به اسم حزب. در کنگرههای متعددی تا بحال مطرح و با آن مخالفت شده. حتی در کنگره قبل. بنابراين از نظر اصولی ديگر صحيح نيست در يک فاصله کوتاهی مجددا در کنگره آينده مطرح شود. بدون اينکه ما وارد بحث و مطلب بشويم بطور کلی مطلب را صلاح نمیدانيم که با توجه به اينکه مخالفت شده، به اين زودی باز مطرحش کنيم. فرحی: فکر میکنم ترس دوستان از اين که کلمه ليبرال دموکرات به اسم حزب اضافه شود بیمورد است، اگر کسی فکر میکند با اضافه شدن اين، ما را مشروطهخواه يا طرفدار پادشاهی نمیدانند، اين اشتباه است. به نظر من سودمند خواهد بود و نترسيد، اين چيز بدی نيست. کاری درست است که بهتر است انجام شود. آجرلو: دنيای امروز ايران بعد از اتفاقات پارسال وارد عصر جديدی شده است و جوانها آنجا قدرت مبارزاتی يافتهاند و انديشه خودشان را دارند بسط میدهند و اين انديشه، انديشه دموکراسی ليبرال است و اصولا اين ۳۰ سال گذشته را بايد به دو بخش تقسيم کنيم. يکی قبل و ديگری بعد از جنبش سبز. اينکه دلايل قبلی چه بوده است برای رد کردن اين مطلب، در راه آينده ۶۸ خواندم. بايد اضافه کنم هيچ ربطی به واقعيتهای جامعه ايرانی ندارد. تا دو سال پيش، ما چيزی به عنوان دانشجويان ليبرال، طيف علامه، دانشجويان ليبرال گفتمان مطالبه محور نداشتيم ولی امروز داريم. نکته ديگر اينکه اصولا بحث ما از دموکراسی ليبرال برمیگردد به حوزه سياسی، و نه اقتصادی که به ناکجاآباد میرسد و اضافه کردن يک صفت به نام حزب تنها ما را کمک میکند به هر چه نزديکتر شدن به جامعه امروز داخل ايران. ما حزبی هستيم نوانديش و اين چند سال اخير، هر روز سياستهايی را اعمال کردهايم که خواست جامعه و جوانان امروز بوده است. اگر بخواهيم اين روند را ادامه دهيم ناچار هستيم به دموکراسی ليبرال هم برسيم و اضافه کردن اين صفت به نام حزب کمک شايانی به ما میکند. نگاههای بيرونی را به ما تغيير میدهد. اين نگاههای بيرونی در سوئد، انگليس و امريکا، هنوز با همه منشورها و بحثها و تلاش ۱۵ ساله، ما را يک حزب سلطنتطلب معرفی میکنند. اگر ما يک حزب سلطنتطلب هستيم که بحث ديگری است اما اگر يک حزب ليبرال دموکرات هستيم و طرفدار انديشه پادشاهی هستيم، میتوان بحث کرد که وقتی دانشجويان ليبرال اين نام را بخود میدهند، هيچکس نمیتواند به آنها از زاويهای برخورد کند مگر با ليبراليسمشان. ما اگر اين صفت را اضافه کنيم بهانهای را از همه گروهها خواهيم گرفت. واقعيتهای جامعه امروزی دومين دليل میتواند باشد، سومين دليل دنيای ايرانی بعد از اتفاقات جنبش سبز است. بهمن زاهدی: اگر میخواهيم در ايران به ليبرال دموکراسی برسيم بايد توان اين را داشته باشيم که مشروطهخواه باشيم. ما حزب مشروطه ايران هستيم ولی مشروطهخواه نيستيم، مشروطهخواه به اين معنی که تجددطلبی را در خودمان داشته باشيم، بعد به مردم ارايه بدهيم، مشروطهخواهی همان ليبرال دموکرات بودن است و فرقی ندارد. چرا اين دو واژهای که مشابه هم هستند استفاده نکنيم. الان احزاب ليبرال دموکرات دارند به وجود میآيند. در ۶ سال پيش يکی از مخالفين من بودم چون شيوه مطرح کردن درست نبود. در اين شش سال میبينيم که رئيس جمهور ايران مینويسد ليبرال دموکراسی مرد در نامه به اوباما. ما درست به آن جايی زدهايم که جمهوری اسلامی از آن میترسد. مفخمی: همان طور که میفرماييد اين مسئله خيلی مهمی نيست ولی اگر فرض کنيم، ما محافظهکاران اين حزب هستيم، زياد با تغييرات نمیتوانيم موافق باشيم. من خاطرم هست در کنگره قبل، اصلا خطمشی حزب ليبرال دموکراسی قيد شد و به نظر ما همين کافی هست. حالا هر روز يک اسم اضافه کنيم اولا اين اسم بسيطی است مشروطه، ممکن است کسانی مثلا سوسيال دموکرات باشند يا هر اسم ديگری و اينها از ما دوری بکنند. به هرحال اسم چيزی را نمیرساند مگر اينکه ما خطمشی خودمان را درست کنيم. قطبی: آوردن اسم ليبرال دموکرات، دردی را برای ما دوا نمیکند. همينطور که الان آقای مفخمی گفتد اسم است و من هم دليلی نمیبينم که چنين تغييری بوجود بيايد. دراينکه جوانان قدرت را بدست گرفتهاند وانديشه دموکراسی ليبرال در ايران پيش میرود صد در صد درست است. اين انديشه دموکراسی ليبرال از ۱۵ سال پيش در حزب مشروطه ايران بوده است. به مرور زمان افکار بازتر شده و همه دارند راحتتر صحبت میکنند و همين خطمشی را دارند پيش میبرند. ولی اگر عدهای ما را سلطنتطلب يا شاهالهی میدانند مشکل آنهاست اين را توجه داشته باشيم که به خاطر مشکل ديگران نبايد برای خودمان مشکل درست کنيم. ما همانی هستيم که از ۱۵ سال پيش بوديم و نظراتمان همين بوده است. به اين ترتيب اگر پيش برويم هر دفعه بايد چند پسوند و پيشوند بگذاريم. برای اين عده تا زمانی که مسئله طرفداری از پادشاهی رضا شاه دوم وجود دارد که بايد هم در حزب ما وجود داشته باشد، ما سلطنتطلب باقی خواهيم ماند، خوب بگذاريد آنها در مشکل خودشان باقی بمانند. بدون رودربايستی صحبت بکنيم، الان صحبت از حزب مشروطه ايران ليبرال دموکرات میکنيم، دوسال بعد حزب مشروطه را هم میخواهيد برداريد، میخواهيد اسمش را هم عوض کنيد. در کنگره قبلی و ما قبل آن صحبت شد بحث شد و عبارت خود آقای همايون را در اينجا بکار میبرم: يک موضوع، يک بار، يک رای. هر چند ما راجع به اين موضوع چند بار صحبت کرديم و چندين بار رای داديم. اين نکته ها را فراموش میکنيم توجه داشته باشيد نکتههای اصلی قضيه است. شما با اين پيشنهاد چيزی بدست نمیآوريد. برای آن کسی که دگم و تاريک است همان باقی میمانيم. سپهری: راجع به بحث نام حزب صحبتی ندارم و فکر میکنم مطالبی که آقای قطبی و زاهدی گفتند صحبتهای من هست فقط يک مورد در رابطه با زبان فارسی عامل وحدت ملی، ما نمیتوانيم با واقعيت مبارزه کنيم. واقعيت اين است که زبان فارسی يکی از عوامل اصلی وحدت ملی ما ايرانيان است. به عنوان يک ايرانی آذربايجانی میتوانم باشما صحبت کنم چون زبان فارسی میدانم. پيشنهاد به دوستانی که وارد بحث اين افراد جدايیطلب میشوند دوتاست. اينها در يک شرايطی هستند که میخواهند بحث را بيراهه ببرند و ما بايد حق شهروندی را تاکيد کنيم حتی در رژيم اسلامی هم روزنامههای محلی و راديوهای محلی هست تلويزيون محلی هست و حتی آموزش زبان محلی هست و اين را نمیتوان کتمان کرد. شرايط ما بسيار بهتر از ترکيه است از اين لحاظ. دو پيشنهاد میکنم دوستانی که خودشان به اصطلاح جز اقوام ايرانی هستند با اينها صحبت کنند. من در ۲۱ آذر هميشه اين بحث را داشتهام ، وقتی میبينند طرف خودش آذربايجانی است و از تماميت ارضی کشور و زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ملی دفاع میکند کم میآورند. کاظميه: از چند تن از دوستان مرتب اين صحبت را میشنوم که جوانان و افراد چطور فکر میکنند ولی چبزی که من در اينجا میبينيم چه از گفتار و چه از تظاهراتی که انجام میشود و نشستهايی که در مونيخ برگزار میشود اکثر کسانی که هستند سوسيال دموکرات يا سوسياليست هستند پس پسوند حزب مشروطه ايران سوسيال دموکرات بگذاريم. از اين گذشته وقتی من منشور را نگاه میکنم میبينم که خط اولش نوشته شده ما يک دموکراسی ليبرال را برای ايران میخواهيم حالا چه اصراری هست که حتما بياييم بعد از حزب مشروطه يک ليبرال بگذاريم با گذاشتن اين ليبرال، ما تمام طرفداران پادشاهی و مشروطهخواهان را نفی میکنيم و میگوئيم هيچ طرفدار پادشاهی، ليبرال نيست و هيچ مشروطهخواهی ليبرال نيست و فقط من هستم. و من فکر ميکنم اين اشتباه است و اگر بخواهيم هی به خودمان لقب اضافه کنيم بايد لقبهای زيادی را جلوی اسمها بگذاريم. موبدی: يک سوء تفاهمی هست که بعضی دوستان فکر میکنند عدهای نشستهاند و نقشه میکشند که پادشاهی را از اين حزب بردارند و گام به گام عمل میکنند. اينها باور ندارند که هر کس حق رای دارد و مگر ۱۰ ساله و ۱۵ ساله هستيم که چشمانمان را ببندند در اين دفتر بحثهای سنت و مدرنيته بسيار شده است. چگونه میشود که عدهای چنين باورها وگمانهايی بپرورانند؟ هر مطلبی در هر زمان تشخيص داده شود به نفع حزب نيست، خوب رای نمیدهيم و چيزی که مناسب عقيدهمان است آن را دفاع میکنيم. اين نگرانی که اين دوستان دارند خيلی تعجبآور است. مسئله دوم اين است که، هر چند مسائل را بازتر صحبت کنيم بهتر است، يک موقع هست که دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است، من رضا شاه را بسيار دوست دارم محمدرضاشاه را هم همين طور، شاهزاده را دوست دارم و مینشينيم حالا در يک حزب يا پای تلويزيون و غيره، سنم هم بالا میرود و سال به سال سازمان دلخواهم اگر نه در کيفيت، ولی در کميت آب میرود، عمرم به سر میشود والسلام. اين يک نگاه است که به درد دلخوشی میخورد. نگاهی حزبی نيست. يک موقع هم هست که برعکس نگاه میکنم که آيا خودم را معطل کردهام يا نه، نسبت به امکانات محدود، در مسير درست و رشديابنده قرار دارم منظورم هم از رشد تنها کميت نيست، نگاه میکنم ببينم پادشاهی در ايران چه شانسی دارد. نگاه میکنم میبينم پادشاهی در ايران تنها شانسی که دارد اين است که طرفداران پادشاهی حرفهای درست بزنند و آزادانديش باشند و نظرات ليبرال دموکراسی را تبليغ و نمايندگی کنند. مردم ايران میبينند اين سلطنتطلبها را و چه دليلی دارد که آنها را بپذيرند؟ تا حالا هم نپذيرفتند و نخواهند پذيرفت. خوب من اينجا میگويم پادشاهی با ليبرال دموکراسی هيچ اختلافی ندارد. اين هم روشن است که همه آنها هم که مخالف افزودن اين نام هستند دشمن ليبرال دموکراسی نيستند. ما دانشجويان ليبرال داريم در ايران، از نظر بنيانهای فکری چه کسی نزديکتر از آنها هستن، غير از مقوله پادشاهی؟ ما بايد پايگاه داشته باشيم و فکر ما بايد تحقق يابد، چپ، دهههاست اين را میداند در بين نويسندگان، روشنفکران و کارگران دنبال میکند. من میخواهم آينده داشته باشيم میخواهم رضا پهلوی آينده داشته باشد. میخواهيم يک عبارتی آن زير بگذاريم تا دهان آنکه میگويد مشروطه مساوی پادشاهی و شرط و ديکتاتوری؛ باز نشده قفل شود، در تناققض بيفتد و آدمهای ديگر يک ۲۰ – ۳۰ درصدی مکث کنند ببينند موضوع چيست. مشکل را اعتراف کنيم که ما به مطالعهکنندگان ناپيگير ايرانی نمیتوانيم اينگونه که بودهايم حرفمان و خودمان را تفهيم کنيم. ما به مراتب بايد خود را بهتر عرضه کنيم. رابطه محتوی و شکل محفوظ؛ ولی محتوی بدون شکل ناممکن است. ميل دارم خودمان را دستکم نگيريم. ما را کسی در تاريکی نمیچرخاند و نمیتواند بچرخاند. عسگری: اول از صحبتهای آقای کاظميه شروع میکنم. من پيشنهاد دهنده اين موضوع بودم. من اصلا" کاری ندارم به طرفداران سلطنت در ايران که میخواهند ببرند از ما يا نبرند و ليبرال باشند يا نباشند. من به فکر آينده اين حزب هستم و آينده ايران و میدانم آينده ايران ليبرال دموکراسی است و شکل نظامش را هم دوست دارم پادشاهی باشد و به خاطر همين فعاليت میکنم . سربلند هم هستم که از هر دو اينها دارم دفاع میکنم و اما شما که میگوئيد در آينده فلان نقشه را داريد ببينيد همين الان آقای جعفر پناهی را بردهاند دادگاه و زندان که شما داری فکر میکنی در آينده يک فيلم بر عليه جمهوری اسلامی بسازی. نه عزيز من. کسانی که در اينجا من اکثرا میشناسم هيچ کدام چنين عقيدهای ندارند. من پيشنهاد دهنده هم به هيچ عنوان اين طور نيستم در بند ۳ هم يادتان باشد در گذشته بارها اعلام کردم حتی در آن کشور رایگيری آزاد بگويند و جمهوری اعلام کنند من از تمام ابزار قانونی استفاده میکنم شايد پادشاهی را به آن مملکت برگردانم. عيب ندارد به من بگويند بوربون فرانسوی، اصلا مشکلی ندارم. معتقدم به اين کار و اين کار را خواهم کرد. اين از من که شما گفتيد در آينده میخواهم چه بکنم و چه نکنم. اکثر احزاب سوسيال دموکرات اروپايی را میبينيم که دارند به سمت ليبرال دموکراسی پيش میروند اگر مردم بطرف سوسيال دموکراتها میرفتند به خاطر آن کمک هزينههای دولتی بود که الان در اروپا قطع شده است. خيلیها با اين کمک هزينهها ديگر کار نمیکردند میخوردند . و . میخوابيدند الان احزاب ليبرال دموکرات آمدهاند و اوضاع فرق کرده است و سوسيال دموکراتها هم دارند ليبرال دموکرات میشوند. آقای قطبی میگويند چيزی به دست نمیآوريم و چيزی از دست نمیدهيم. شما به همان کنفرانس در برمن نگاهی کنيد و به کنفرانس آخری نظر کنيد و عکسها را مقايسه کنيد آن وقت تفاوت را متوجه خواهيد شد که هيچ بدست نياورديم. داريم تلاش میکنيم شايد آب رفته به جوی را بازگردانيم. من دارم میبينم اگر الان نجنبيم خيلی از دست خواهيم داد. کسانی که اين پيشنهاد را ۶ سال پيش داده بودند که من هم جزو آنها بودم اين روز را میديديم که احزاب ليبرال دموکرات میآيند. تا میگوئيم حزب مشروطه ايران يک عده توی دهانها انداختهاند که بله اينها سلطنتطلب هستند. با نامی که پائين نام حزب میگذاريم حداقل جلو اين سوء تفاهمها را میگيريم. نبايد آينده را به خاطر ترسهامان کنار بزنيم. راه آينده شماره ۶۸ نشان میدهد که دلايل بسيار ضعيف بود منتها چون به جنجال کشيده شد ماها کوتاه آمديم ولی خيلی چيزها را از دست داديم. آجرلو: صحبت شد که مجبوريم فردا لقبهای ديگری هم اضافه کنيم به نام حزب و مثلا سوسيال دموکرات را بياوريم. اگر انديشه حزبی ما سوسيال دموکرات بود مطمئنا" دنبال اين بوديم که پسوند سوسيال دموکراتها را اضافه کنيم. سوسيال دموکراتها از ما خواهند گريخت به اين دليل که ليبرال دموکراسی اضافه میکنيم. اصولا يک سوسيال دموکرات نمیتواند عضو حزب ليبرال دموکرات مشروطه ايران بشود مگر اينکه ليبرال دموکرات شود. پس ترسی نيست که سوسيال دموکراتها عضو ما نشوند منتهی صحبت ما بر سر دوستان خودمان است. نگاه از بيرون به حزب يکی از اساسیترين چيزهايی است که در حزب بايد توجه شود. دوستان هيچ مشکل نخواهد بود تحقيقی بکنند و از افراد سياسی بپرسند دو سازمان ليبرال دموکرات ايرانی را نام ببرند خواهيد ديد که نام ما نخواهد بود. ما بدون اين صفت و برجسته کردن آن عقب خواهيم ماند. ما پيشتاز ليبرال دموکراسی هستيم از ۱۵ سال قبل تا الان ولی الان چی؟ مسئله اينجاست اگر چه ما از اولينها بودهايم ولی کسان ديگر هستند که پيشتاز شدهاند. حزب مشروطه ايران در نظرها يک حزب طرفدار پادشاهی است البته آگاهانی که وارد هستند در مسايل و مطالعات زيادی دارند ممکن است بگويند حزب ليبرالی است ولی عامه مردم اين طور فکر نخواهند کرد. آيا نگاه ما به کجاست؟ نگاه ما به آمريکايی است که در آن ليبرال بودن يک فحش است يا به ايرانی که دموکراسی ليبرال دارد برنده میشود ؟ بيت اللهی: خوشبختانه امروز می بينم دوستان همه در باطن ليبرال شدهاند. ولی اين که میگوئيد ما همه خانواده هستيم ولی نگاه شکاک به افراد داريم خوب نيست. به خصوص اين که تصور میکنيم دو سال بعد چه خواهد شد و چه برنامههايی پشت پرده هست و بیپرده هم میخواهند صحبت کنند. نگاه کنيد از کجا به کجا آمدهايم. در انديشه هميشه پيشرفت داشتهايم و مديون انگشتشماری هستيم نه همه. ولی واقعيت اين است که ريزشی که حزب کرده بیدليل نيست. در هر کنگرهای میشود نظر هموندان را به رای گذاشت و هيچ اشکالی ندارد. اگر اين حزب قرار است به قدرت برسد يک برنامه و راه حل کار بايد داشته باشد. از طريق حزب مشروطه و حزب قانون که نمیشود برنامه کار ارائه بدهد. آخر برنامه کار دولت بر چه اساسی است در آينده؟ آيا بر اساس ليبرال دموکراسی است؟ يا سوسيال دموکراسی است؟ کمونيسم و يا چه چيزی است؟ از همين امروز بايد خود را برای اين مسائل آماده کنيم و اين امر در ايران دارد شکل میگيرد. خوشبختانه ايدئولوژیهای گذشته درش تخته شده و امروز بايد موقعيتها را از دست ندهيم. اگر نگاهی به خانواده داريم نگاه مثبت داشته باشيم و در نظر داشته باشيم هر کس در تکاپوی اين هست که اين حزب را پيش ببرد. خلف زاده: از زمانی که ما حزب مشروطه شديم خودتان میدانيد که راهمان با سلطنتطلبها و آن تفکر بطور کلی فرسنگها فاصله پيدا کرد. در عملکرد نشان داديم و اصلا" در مشروطه همه اين مطالب گنجانيده شده. بحثها به قول جناب آقای اکمل اصلا" اضافه است و در دو کنگره قبلی هم رد شده است. بخاطر فاصله گرفتن از سلطنتطلبها ببينيد چقدر به ما فحش میدهند و چقدر به آقای همايون بد و بيراه میگويند. راهمان راه درست است و در ايران هم طرفدار زياد داريم. اکثريت متوجه شدهاند که راه حزب مشروطه جدا از سلطنتطلبهاست. مفخمی: راجع به اين موضوع فکر میکنم صحبت زياد شده است همان طور که گفتم اين صرفا" يک اسم است ولی خطمشی حزب مهم است و آن چيزی که در منشور نوشته شده به نظر من کافی است. مطلبی که میخواهم بگويم اين است که نبايد زياد از چند نفری که در شهرهای مختلف میخواهند خودشان را جدا کنند وحشتی داشت. قاطبه بزرگ آذربايجانیها مخالف اينها هستند. من با خيلی از آذربايجانیها صحبت میکنم اصلا" دنبال اين حرفها نيستند. اينها چيزی ندارند که برای اقوام جذبه داشته باشد. بهتر است حرفهایشان را بزنند. کمااينکه اگر آقای خمينی هم در آن زمان صحبتش را کرده بود در زمان قدرت محمد رضا شاه، ديگر اين همه مردم دنبالش نمیرفتند. رحيمی: آقای قطبی به مسائل ۶ سال پيش اشاره کردند که به همان دلايل که ۶ سال پيش مخالف بودند امروز هم مخالفند. بسيار خوب ولی فکر میکنم در اين ۶ سال خيلی چيزها به آن دلايل اضافه يا کم شده باشد. من چند تا از دلايل را خدمت دوستان عرض میکنم. در آن زمان میگفتند ليبرال در آمريکا به مثابه کمونيست است و آمريکايیها خوششان نمیآيد در نتيجه برای شاخههای آمريکا خوب نيست. يکی از دلايل اين بود که در آلمان ليبرال را مردم دوست نداشتند امروز يکی از پايگاهها ی قدرت است در آلمان. در آمريکا و جهان امروزه به ليبرالها نگاه مثبتی دارند چون بيشتر تاکيد بر حقوق شهروندی است و در اين مورد صحبت میشود. دليل ديگر اين بود که ايرانيان نمیدانند و اين کلمه را احتياج ندارند و اين کلمه را فقط میتوانيم با خارجیها بکار ببريم و ايرانیها زياد به کلمه ليبرال آشنا نيستند. من امروز آقای زيبا کلام را میبينم که در يک مصاحبه تلويزيونی میگويد تک تک سلولهای بدنم ليبرال است. اگر قرار است رضا شاه به من هويت بخشيده باشد من به آن هويت افتخار میکنم. هيچ وقت به صراحت ليبراليسم در ايران به اين شکل مطرح نشده بود. دوستان يک بار ديگر به شعارهايی که در يک ساله اخير در ايران داده شده نگاه کنند. چيزی به غير از حقوق شهروندی است؟ می گويند نيروها در ايران زياد است و هرکدام پسوندی دارند پس ما هم بيائيم از پسوند همه استفاده کنيم. نه؛ ما اعلام کرديم ما يک نيروی ليبرال دموکرات هستيم و در منشور اعلام شده است. يک نظری بيفکنيد چه تغيير و تحولی در جهت حقوق شهروندی درما ايجاد شده است. روی اين اصل ما نمیتوانيم بگوئيم سوسيال دموکراتيم. نمیتوانيم بگوئيم کمونيست هستيم و آن پسوندها را نمیتوانيم استفاده کنيم. برای من خيلی جالب است ما چگونه ليبرال دموکراتی هستيم که جرئتش را نداريم به خودمان و به اسم حزبمان اين صفت را بيفزائيم . اگر نيستيم دوستان مخالفت کنند بگويند نيستيم و اين حق آنان است که هر طور خواستند فکر کنند. قطبی: سوء تفاهمی برای آقای موبدی پيش آمد. فکر نمیکنم که منظورم اين بود که در تاريکی بچرخيم يا کسی دست ما را بگيرد و سن و سالمان پائين است و اگر اين سوء تفاهم بوده پوزش میخواهم ولی احساسی است که پيش میآيد. وقتی مسئله ای را ۶ سال دربارهاش صحبت میکنيم بنابرين آدمی يک جايی؛ گوشهای، فکری میکند. حال اگر باعث برخورد با ديگر دوستان شد پوزش میخواهم. حقوق شهروندی در سوسيال دموکراتها هم وجود دارد و حزب ليبرال آلمان هم از حزب های محبوب آلمان نيست. ولی نگاه بيرونی که آقای آجرلو اشاره کردند برای عوام و خواص وجود دارد و فکر میکنم کسانی که در اين عوالم کار میکنند اگر رجوع کنند به عملکرد ما در سالهای گذشته متوجه میشوند که ما ديگر سلطنتطلب نيستيم و اگر متوجه اين مسئله نيستند ديگر مشکل خودشان است. موبدی: نکته مورد اشاره اين است که اختلافنظرهای موجود را به عنوان هموندان حزب مشروطه و بدون افراط و تفريط داشته باشيم بطوری که خدشهای در حزب بوجود نيايد و رای کنگره را ملاک قرار دهيم. تفاوت رويکردها در اين کنگره نسبت به کنگره مورد نظر دوستان نشان خواهد داد که چه تغييراتی در اين مدت در ما صورت گرفته است. مختاری: موافقم با دوستانی که مخالف افزودن اين عبارت هستند چون میخواهيم ديگران را در بيرون جذب کنيم. ما اگر به جمهوریخواهان بعنوان يک رقيب که لازمه يک جامعه مدنی است نگاه میکنيم مطمئنا" آنها اينگونه به ما نگاه نمیکنند. آنها از حالا برای قدرت تلاش میکنند. به بهانههای مختلف میخواهند ما را حذف کنند. که مهمترين موضوعش هم پادشاهی است. آقای عسگری اشاره کردند ما ۶ سال ريزش داشتهايم فکر نمیکنم به اين دليل است که اين اسم اضافه نشده است. اين برمیگردد به روند مبارزه ما بيرونیها که همه سازمانها دچار ريزش شدهاند. چيزی که برای من جالب شده موضوعی بود که آقای عسگری مطرح کردند که ما بايد در ايران مطرح بشويم. آيا واقعا" با اضافه کردن اين عبارت در درون اين اتفاق میافتد؟ عامه مردم هنوز درصدی را تشکيل ميدهند که هنوز فکر میکنند پادشاهی خوب است ولی برخلاف جبهه ملی يا ملی مذهبیها ما نمیتوانيم فعاليت کنپم. شايد اضافه کردن اين پسوند باعث شود در ايران بهتر بتوانيم کار بکنيم يا پذيرفته شويم. اميدوارم درکنگره مسائل بيشتر برایم روشن شود. همايون" غير از کسانی که معتقد بودند مطلب مهمی نيست و متعرض نشويم و رهایش کنيم سه دليل رویهمرفته آوردند که ليبرال دمکرات را پس از نام حزب نياوريم. يکی اين که قبلا" دو بار رد شده است. بعد آقای قطبی گفتاوردی از من آوردند که بايد توضيح دهم. آنچه من گفتهام "هر کس يک رای يک بار" تایِيد نيست، انتقاد است از روشهای ديکتاتوریهائی که با دموکراسی روی کار میآيد؛ از حکومتهای ديکتاتوری که با دموکراسی روی کار میآيند. خمينی طرفدار اين نظر بود. هر کس يک رای يک بار و ديگر تمام شد. نظر داديد ديگر آزادی انتخاب نداريد. نه، ما معتقديم هر روز میشود اگر قانون اجازه دهد راجع به مطلبی رای گرفت و اين را در همه دنيا میبينيد. البته دلايل را آقای رحيمی شکافتند چرا ۶ سال پيش مخالفت شد. اصل قضيه اين بود که دوستانی از تاکتيک بدی استفاده کردند و گفتند اين اسم را عوض کنيم و قرار بود اصلا" اسم حزب را عوض کنند نه اينکه پسوند اضافه شود. – میرويم از حزب فلان پول میگيريم؛ اين همه را برانگيخته کرد. آن آقايی که اين حرف را زد نمیدانست چه کار دارد میکند و آن بحث ديگری است. در هر حال موضوع عوض شده است. دو سال پيش با فشار شديد من اين دموکراسی ليبرال آمد در منشور. وگرنه آن را هم حاضر نبودند. دليل ديگر اين که ما نبايد از ترس اين که ما را سلطنتطلب بشناسند اين پسوند را اضافه کنيم. راجع به اين مطلب بايد عرض کنم که هيچ اشکالی ندارد که اگر يک چيزی هستيم و اسمش را هم در منشور آورديم اعلام هم بکنيم چون مردم منشور ما را نمیخوانند. شما فکر میکنيد چند نفر در دنيا منشور ما را تا حال خواندهاند؟ ولی مردم اسم ما را میشنوند و وقتی اين نام با اين صفت همراه میشود اثر ديگری دارد. در اين ترديدی نيست. چون " حزب مشروطه ايران" معنای خاصی ندارد حداکثر دلالتی دارد. میگويند اينها طرفدار پادشاهیاند که البته هستيم ولی ديگر کسی برود منشور را بخواند ببيند اين برنامه ما چيست، وقت اين کارها را ندارند. اما ليبرال دمکرات فورا" يک چيزهايی را می رساند. اين موضوع دلالت که من گفتم در منطق فوق العاده مهم است که واژه ای دلالت بر چه معنايی میکند و پشتش چيست. پشت اين خيلی چيزها میآيد. اين توضيحات را از اين نظر عرض کردم که بعضی سوء تفاهمات برطرف شود. صحبت ۶ سال پيش شد؛ من اصلا" ياد اين موضوع افتادم که چرا اين ۶ سال طول کشيده است؟ چرا اين موضوع اين قدر طول کشيده است؟ من میخواهم دوستان را ببرم به سال ۱۹۹۹ تا امروز. شما فکر میکنيد آنچه الان هستيد و داريد صحبتش را میکنيد در ۹۹ اين جور بود؟ در ۹۹ اکثريت بزرگ شما اين جور بوديد؟ همين حرفها را آن موقع میزديد همين ترسها را همان موقع داشتيد: آقا اينها دارند پادشاهی را از بين میبرند. مگر نمیگفتيد؟ مگر هر روز امثال شمای آنوقتها نمیگفتند اين سلطنتطلبها چرا با ما دشمناند؟ میگويند اينها با پادشاهی مخالفاند. ما اگر با پادشاهی مخالف بوديم ــ من يکی را شما میشناسيد ــ من از احدی باک ندارم. اگر نظری داشته باشم میگويم. اصلا" مهم نيست برايم کی دوست دارد کی دوست ندارد. شما میشناسيد مرا. تا حالا ديدهايد من جايی بترسم و از ملاحظه ديگران نظرم را نگويم؟ اگر میخواستم پادشاهی نباشد از روز اول اين حرفها را نمیزدم و اساسنامه و منشور را نمینوشتم. میگفتم نمیخواهم و تمام شد. چنانکه خيلی چيزها را گفتهام. خيلی چيزهای مقدس را گفتهام نمیخواهم. گفتم اصلا" مقدس را قبول ندارم. اين است که نه؛ نقشهای نيست. اما چرا اين داستان ۶ سال طول کشيد برای اين که شما حاضر نيستيد با آينده روبرو شويد. بسياری از شما هنوز در گذشتهايد و يک پايتان در گذشته است. عوض شده است همه چيز. ايران عوض شده است. نمیخواهيد اين را متوجه شويد. نمیخواهيد اين را قبول کنيد ولی من در جريان ايران هستم. به شدت عوض شده . اگر آقای زيبا کلام میآيد جرئت میکند اين حرف را میزند اين شوخی نيست. آخر چطور میشود آدمی نزديک به دستگاه اين حرفها را میزند. آخر الان وقت اين حرفها ست که میزند که بريزند و بگيرندش. برای اين است که میفهمد. ما بيست سال پيش که اين حرفها را میزديم الهام نشده بوديم. ببينيد ما از کی – اين کتاب تازه من به زودی در میآيد، سخنرانیهای من است در اين چهارده ساله در حزب و مقداری سخنرانیهای ديگر ــ شما ببينيد دستکم از ده سال پيش داريم از مقدمات جنبش سبز گفتگو میکنيم. ما دنبال اين کار بوديم از اول. الان از پيشروان اين کار هستيم. حالا ما از اين افزوده شدن صفت ليبرال دمکرات بترسيم؟ به چه دليل میترسيد از چيزی که هستيد؟ چرا نمیخواهيد بگوئيد؟ چون پادشاهی ضعيف میشود؟ پادشاهی که با ليبرال دموکراسی ضعيف شود که به درد نمیخورد و بختی ندارد. شما نگاه کنيد در اين ۲۰ سال چه کسی برای پادشاهی آبرو خريده؟ غير از شاهزاده که بيشتر از همه کار کرده، جز ما؟ ما به قيمت نفرتی که اين سلطنتطلبها از ما دارند. حرفهائی که درباره دمکراسی و ليبراليسم زدهايم به نفع پادشاهی تمام شده است. ايرانیها سلطنتطلب نيستند. اگر چنين خيال میکنيد اشتباه میکنيد. پادشاهی مشروطه ليبرال دموکرات را قبول میکنند، ممکن است قبول کنند – نمی دانم – ولی کاملا امکان دارد قبول کنند. اما سلطنتطلب را قبول نمیکنند. اين است که ببينيد در آنجا چه میگذرد و آينده کجاست. اين آخرين شانس ماست در دو سال آينده. در دو سال آينده خيلیها اين را از ما خواهند گرفت. آخر چه مشکلی دارد زير حزب مشروطه ايران بنويسيم ليبرال دموکرات؟ خود عنوان حزب مشروطه ايران چيز مشخصی را نمیرساند. همهجا میگويند مشروطه يعنی قانون، يعنی مشروط. حالا مقاله بنويسيم که مشروطه خيلی عمق دارد ولی اين است در ذهن مردم. انگارهای،ايماژی در ذهن مردم است که نمیشود به اين سادگی عوض کرد. ولی اين ليبرال دموکرات هزار چيز درش است. تمام آينده بشريت درش است برای اينکه از دموکراسی و حقوق بشر ديگر چه بيشتر میخواهيد؟ اين هر دو ليبرال دموکراسی است. تعريفش را هم کرديم و گفتيم دموکراسی محدود به اعلاميه حقوق بشر. گفتند بايد صد تا پسوند بدهيد. ليبرال دموکراسی همه آن پسوندها را دارد. شما وقتی بگوئيد ليبرال دموکراتم هيچ پسوند خوبی نيست که نداشته باشيد. از ناسيوناليسم درش هست چون در اعلاميه حقوق بشر شديدا" از تماميت ارضی کشورها دفاع کرده است تا دموکراسی و حقوق بشر و حقوق شهروندی، و پسوند ديگری لازم ندارد. اگر بگوييد سوسيال دموکرات بايد ثابت کنيد ليبرال دموکرات هم هستيد. آقای عسگری درست گفتند ديگران سعی میکنند اين صفت را به خودشان بچسبانند. برای کسانی اين نگرانی هست که اگر بگوئيم ليبرال دموکرات هستيم ديگر طرفداران پادشاهی ما را قبول ندارند و میگويند اينها ليبرال دموکراتاند و ديگر طرفدار پادشاهی نيستند. بله ممکن است يک عدهای اين حرفها را بزنند چنانکه همين الان هم میگويند ما طرفدار پادشاهی نيستيم. با اين حرفها نبايد از ميدان بدر رفت. ببينيد کار درست چيست؟ اين جنبش سبز را دوستان دستکم نگيريد. آقای آجرلو جواناند. از يک جهاتی از ما خيلی روشنتر میفهمند. تازه از ايران آمدهاند و هنوز رفقایشان در ايراناند. ايشان با قاطعيت میگويند جوانها دنبال اين کاراند که من می دانم هستند، برای اين که چيز ديگری نيست و بهتر از اين وجود ندارد. آن جرئت که آقای رحيمی گفتند فوق العاده مهم است. جرئت کنيد آنچه که هستيد بگوئيد. از هيچ چيز نترسيد. آخرين عرض من اين است که، اين حزب دو راه در پيش دارد يعنی دو ميدان فعاليت بزرگ دارد يک ميدان فعاليتش دموکراسی ليبرال است با حفظ پادشاهی؛ يک ميدان فعاليتش تاکيد روی پادشاهی. من از حالا خدمتتان عرض میکنم تعارف هم ندارم. ولی همين است که میگويم: پادشاهی تنها وسيله پيشرفت برای خود امر پادشاهی هم نيست. با تکيه بر روی پادشاهی، بر روی پهلوی که اينها کار کردند، نمیتوانيم اين کشور را پادشاهی کنيم. اما پادشاهی ليبرال دموکرات، پادشاهی مثل انگليس، هلند پذيرفتنی است و با زحمت. ما هم نباشيم نمیشود. پادشاهی به تنهايی نخواهد شد. نقش ما فوق العاده مهم است. ما اعتبار درست کرديم برای اين نهاد و اين را بايد حفظ کنيم اما به شرط اينکه برويم در آن ميدان اصلی. جايی را که شايسته ماست بگيريم. ليبرال دموکراسی مقداری در ايران مرهون حزب مشروطه ايران است. کمک کرديم به مقدمات تئوريکش. خوب به چه مناسبت از اين موضوع استفاده نکنيم؟ چرا اين سرمايه را بکار نبريم؟ از ترس اين که مبادا يک وقت نام حزب عوض بشود؟ از ترس اينکه مبادا اتفاقی بيفتد هيچ کار درستی نکنيم. خوب اگر روزی يکی آمد اين پيشنهاد را کرد رد میکنيم. رودربايستی از کسی نداريم. اگر مخالف باشيم الان میگوئيم. اگر بنده و امثال بنده مخالف باشيم که اسم پادشاهی را بياوريم همين الان میگوئيم لازم نيست و دورهاش تمام شد و میرويم پی کارمان. چه دليلی دارد تاکيدی که دائما" روی پادشاهی میکنيم. کی بيشتر از ما از پادشاهی دفاع میکند؟ دفاع موثر، نه اينکه يک پرچم ببرند تظاهرات را بهم بريزند با يک عکس ببرند و همه چيز را به هم يزنند. خيلی زياد صحبت کردم ولی از دوستان جدا" تقاضا دارم تعصبات گذشته و پيشداوریها را بگذاريد کنار. بيائيد به ميدان امروز و آينده ايران. جرئت کنيد. باز کنيد سينهتان را. يک جايی نوشته بودم اين مردم سينهشان را به خورشيد باز کردند. شما سينهتان را به اين مردم باز کنيد. بيائيد به اين مردم بپيونديد و بزرگ بشويد. اين گونه يک حزب کوچک محصور ؛ هر دو سال يک بار عدهای جمع بشويم هيچ پيشرفتی هم در کار نباشد. پيوستن به موج دمکراسی ليبرال ميدان بکلی تازهای را به روی ما باز میکند. وگرنه حقيقتا" اين حزب به بحران حسابی خواهد افتاد. نمیشود. فرصتی پيش آمده است بايد از آن استفاده کرد. نکنيم، بحران خواهد بود برای اين حسابهای بکلی بیپايه. اين حسابها بیپايه است. هيچ ترسی نداشته باشيد. هيچ نقشهای نيست و همين است که هست. پادشاهی فقط با ليبرال دموکراسی در ايران شانس دارد و بس و کسی که بيش از همه در اين ۲۰ سال دنبالش بوده من بودم و دنبال خواهم کرد اما در اين چهارچوب.
Copyright: gooya.com 2016
|