یکشنبه 11 مهر 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا اکبر گنجی چهره‌ای تيره از جنبش سبز ارائه می‌دهد؟ حميد فرخنده

حميد فرخنده
شگفت‌انگيز است آقای گنجی که خود منادی دمکراسی، برخورد منصفانه با گذشته سياسی افراد و جريان‌های سياسی و همبستگی و اتحاد و اعتمادآفرينی است، خود به‌گونه ای می‌نويسد، می‌گويد و می‌خواهد که نه با منش انصاف نزديک است نه با روش و ادبيات اعتمادآفرين خوانايی دارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


حميد فرخنده - ويژه خبرنامه گويا

[email protected]
آقای اکبر گنجی در سخنان اخير خود تحت عنوان "زمينه‌ها و محرک‌های تداوم جنبش دموکراسی‌خواهی ايران" در کليسای کارتويزر کلن در ورای گفتارهای طولانی و هميشگی خويش درباره دمکراسی، نحوه گذار به آن و چگونگی برخورد به گذشته، درباره موقعيت جنبش سبز به نکاتی اشاره داشت که درخور تامل است.
درحاليکه اخيرا مهندس ميرحسين موسوی شايعه اختلاف بين ايشان و آقايان کروبی و خاتمی را تکذيب کردند، بر مشورت و ديدار مکرر با آنان تاکيد کردند و پاسخ شايسته ای به نويسندگان روزنامه رسالت دادند، آقای گنجی همچنان از اختلاف ميان رهبران جنبش سبز می گويد. يکی از دستاوردهای جنبش سبز شفاف تر و صريح تر شدن سخنان سيد محمد خاتمی بوده است. آقای خاتمی چند روز پيش در سخنرانی به مناسبت سی امين سالگرد جنگ ايران و عراق از خانواده های باکری و همت در برابر هجمه سرداران کودتاچی و توهين های روزنامه کيهان باشجاعت و صراحت دفاع کرد و حتی خواستار به ميدان آمدن همرزمان پيشين اما ساکت همت و باکری برای دفاع از ارزش ها و آرمان هايی شد که اين سرداران بی مدعا برای آن کشته شدند.

چرا عليرغم تکذيب رهبران جنبش سبز آقای گنجی از اختلاف ميان آنان سخن می گويد؟ البته از آنجا که آقای گنجی از دوره دوم دولت محمد خاتمی با اصلاح طلبان وداع سياسی کرد، اکنون نيز مايل است ميان جنبش سبز که هم از نظر نيروهای رهبری کننده آن و هم از نظر خواسته های مطرح شده در آن، عمدتا تداوم جنبش اصلاحات اما به شکلی ديگر است، تمايز قائل شود.

جنگ آقای گنجی با فقيهان اسلامی شيعه در عرصه انديشه سياسی و جدال روشنفکری مذهبی و ديدگاهای سنتی از مذهب اسلام در ميدان برخورد انديشه ها و عقيده ها، البته محترم است. جنبش سبز اما با فقيهان سر جنگ ندارد. هم اکنون بخشی از ياوران بزرگ جنبش اعتراضی مردم ايران در زمره فقيهان هستند. فقهايی که با تفسير ظلم ستيزانه و دمکراسی خواهانه خود نقش مهمی در حمايت از خواست های آزاديخواهانه و عدالتخواهانه جنبش سبز داشته اند. فقيهانی همچون آيت الله فقيد منتظری، آيات عظام يوسف صانعی، بيات زنجانی و دستغيب آشکارا در مقابل تهاجم و تجاوز دستگاه ولايت فقيه و دولت کودتا ايستادند و ايستاده اند. حتی سکوت و اعتراض ضمنی برخی ديگر آيات عظام نيز بطور نسبی کمکی به جنبش سبز بوده است. طی شانزده ماهی که از تولد جنبش اعتراضی اخير می گذرد، مردم ايران شاهد بودند و هستند چگونه بيوت اين مراجع عاليقدر مورد هجوم اراذل و اوباش و ماموران نه چندان گمنام امام زمان قرار گرفت. جنبش سبز و رهبران و فعالان آن نه تنها با فقيهانی که از خواست های جنبش حمايت می کنند مسئله ای ندارند بلکه به پاسداشت هزينه هايی که آنان، خانواده ها و شاگردانشان پرداخته و می پردازند برای آنان ارج و احترام ويژه ای نيز قائل هستند.

حتی اگر عده ای با مطرح کردن مداوم امام زمان و لايروبی جاه جمکران قصد سوءاستفاده از باورهای مذهبی بخشی از مردم ايران داشته باشند، جنبش سبز اما نه با امام زمان سرجنگ ندارد و نه اصولا مطرح کردن بحث های اعتقادی از اين دست را به سود جنبش سبز می داند. جنبش سبز و رهبرانش در عين مخالفت صريح با اشاعه خرافه و خرافه پرستی، به باورها و اعتقادات مردم احترام می گذارند. تاکيدات مکرر آقای گنجی به عدم وجود امام زمان، شايد برای ايشان و دوستانشان که سال ها با اين اعتقادات زيسته اند نوعی جبران مافات باشد و يا حتی نوعی ادای دين به جوانان باورمندی باشد که شايد بخاطر تعاليم ايشان و دوستانشان در باورهای مذهبی خود سرسخت شدند، اما نه تنها يار شاطری برای رهبران جنبش سبز در داخل کشور نيست بلکه بار خاطر آنها نيز می شود.

آقای گنجی ديندار همواره بحث هايی مطرح می کند، آن هم نه در جايگاه يک روشنفکر مذهبی، بلکه در قامت يک فعال سياسی، که متعلق به حوزه اعتقادات و باورهای مذهبی مردم هستند و در عرصه سياسی مناقشه برانگيز. شبح تجربه تحول ايدئولوژيک در سازمان مجاهدين خلق در سال ۵۴، مارکسيست شدن بخش بزرگی از رهبران و فعالان اين سازمان و زخم چرکينی که اين تحول و آن هم با آن شيوه لااقل در بخشی از فعالان سياسی کشور از افق های فکری گوناگون پديد آورد، بر فراز بحث ها و گفتارهای آقای اکبر گنجی در پرواز است. خوشبختانه جامعه امروز ايران از حيث رشد فکری و بلوغ سياسی، هم در سطح رهبران هم در ميان مردم، قابل مقايسه با آن سال ها نيست، اما جنبش نوين مردم ايران در مقابل جبهه کودتا و ولايت مطلقه فقيه، نيازی به باز کردن جبهه جديدی ميان نيروهای خودی ذيل عنوان باورمندان به امام زمان يا غيرباورمندان به امام دوازدهم يا معتقدان به پرداخت وجوهات به فقيهان يا غيرمعتقدان به اين امر ندارد.

آقای گنجی در سخنان خود تلويحا برخی چهره ها و شخصيت های فعال در جنبش سبز را مورد انتقاد قرار داد که چرا در مرخصی های خود سکوت پيشه می کنند. معلم نيست چرا آقای گنجی بجای احترام به انتخاب يا سکوت و کم حرفی برخی از زجرکشيده ها و هزينه داده ها، به سکوت آنها اعتراض می کند. شايد آنها برای تجديد قوا يا بخاطر خانواده و فرزندان خويش يا از روی تاکتيک سياسی چنين راهی را برگزيده اند. آيا شايسته است آقای گنجی که خود از هزينه داده ها و رنج کشيدگان راه پرسنگلاخ دمکراسی در ايران و از طرفداران حقوق فردی اشخاص است، آن هم از خارج کشور بر آنان خرده گيرد؟

شگفت انگيز است آقای گنجی که خود منادی دمکراسی، برخورد منصفانه با گذشته سياسی افراد و جريان های سياسی و همبستگی و اتحاد و اعتمادآفرينی است، خود بگونه ای می نويسد، می گويد و می خواهد که نه با منش انصاف نزديک است نه با روش و ادبيات اعتمادآفرين خوانايی دارد و نه حاوی احترام به حق انتخاب افراد در چگونگی و ميزان پرداخت هزينه مبارزه سياسی است.

در همين زمينه:
[زمينه‌ها و محرک‌های تداوم جنبش دموکراسی‌خواهی ايران، متن کامل سخنرانی اکبر گنجی در کلن]

استکهلم- سوم اکتبر ۲۰۱۰


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016