گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
13 آبان» ارائه خدمات ميزبانی به سايت رسمی خاتمی در داخل ايران ممنوع شد، کلمه27 مهر» سايت محمد خاتمی هم فيلتر شد! کلمه 14 مهر» محمد خاتمی: فتنه، زير پا گذاشتن معيارهای انسانی و قانونی به نام دفاع از انقلاب است، کلمه 6 مهر» ديدار موسوی و خاتمی: عده ای انحصارگر ابزاری جز دروغ و توهين و اتهام زنی نمی شناسند، کلمه 31 شهریور» محمد خاتمی در گفتوگو با «ديپلماسی ايرانی»: شرايطی برای مذاکره با آمريکا داشتيم که تامين نشد
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! محمد خاتمی با انتقاد از نحوه بازنگری در علوم انسانی: با بخشنامه و دستورالعمل نه جهان عوض می شود و نه جهان بينی، کلمهجمعی از استادان, مديران و مسئولان اسبق دانشگاه ها و آموزش عالی با حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمی ديدار و گفتگو کردند. در اين ديدار ابتدا چند تن از حاضران به بيان ديدگاه ها و تجارب خويش در فرايند انقلاب و طرح و پيشبرد توسعه علمی و تحول علوم انسانی پرداختند و نسبت به عواقب رويکردها و برخوردهای امنيتی و سياسی با دانشگاه ها و نهادهای علمی و انديشمندان و دانشمندان کشور ابراز نگرانی کردند. پس از آن رئيس جمهور سابق کشورمان با اشاره به مسائل مطرح شده به طرح ضرورتهای فکری و سياسی که پيش روی همه متفکرانی که دلهايشان برای اسلام و ايران می تپد؛پرداخت. سيد محمد خاتمی در اين ديدار با تاکيد بر اينکه جريان های جاری نبايد اهل فکر، نظر و خيرخواهان را از انديشيدن؛ نظردادن و راه گشائی کردن به نفع کشور و انقلاب باز دارد، گفت: هنوز امکان اينکه اين تفکرها لااقل در بخش هايی از نظام مورد توجه قرار گيرد و جاری شود هست. وی از ميزان جايگاه علم و گسترش آن به عنوان معيار تخمين عادلانه بودن حکومتها ياد کرد و ايجاد تنگنا برای اهل علم را ظلم دانست. وی در عين حال مصونيت يک جريان سياسی در عرصه اطلاع رسانی برای اينکه هر چه می خواهد بگويد و القاء کند،تهمت بزند؛دروغ به مردم تحويل دهد و طرف ديگر حتی حرفهای عاديش را نتواند بزند را نيز مورد انتقاد قرار داد و با يادآوری اينکه نظام هزينههای اين مساله را میپردازد ، گفت : عدل از جمله در عرصه علم آموزی و اطلاع رسانی بسيار مهم است. خاتمی در اين ديدار همچنين در بحث بازنگری در علوم انسانی اين نکته که با کدام جهان بينی و با کدام مشخصات انتظار داريم که علوم انسانی عوض شود، را مورد تاکيد قرار داد و تصريح کرد: بهتر است بدانيم با بخشنامه و دستورالعمل نه جهان عوض می شود و نه جهان بينی. به گزارش وب سايت سيد محمد خاتمی، متن کامل اظهارات رييس موسسه بين المللی گفت و گوی فرهنگها و تمدن ها بدين شرح است: اين انقلاب و نظام متعلق به همه ماست بالاخره جريان های جاری نبايد اهل فکر و نظر و خيرخواهان را از انديشيدن، نظردادن و راه گشائی کردن به نفع کشور و انقلاب باز دارد. بايد فکر کرد و من فکر می کنم اين گونه جمعها می تواند هنوز موثر باشد و نظرها و پيشنهادهای خود را به مجامع و نهادهايی که هست ارائه دهد. حتی پروژه هايی را بپذيرد و روی آن کار کند. هنوز امکان اينکه اين تفکرها لااقل در بخش هايی از نظام مورد توجه قرار گيرد و جاری شود هست. اين گونه جمعها می توانند به صورت نهادهايی کارآمد و مدنی نقش موثری داشته باشند. صحبت از علوم انسانی شد، اجازه بدهيد سخن خود را با آيه ای از قرآن کريم آغاز کنم و ببينيم آيا از اين آيه می توان از آنچه در حوزه کار و فعاليت شما يعنی آموزش عالی جاری است استفاده کرد. آنچه مورد نظر من است آيه ای از قرآن کريم در سوره لقمان است، لقمان در قرآن به عنوان حکيم معرفی می شود و کسی که حکمت به او داده شده است حکمت هم اجمالا آنچه محکم است چه نظريه وذهنيت محکم چه تدبير و پيداکردن راهبردها و راهکارهايی برای اداره زندگی های فردی و اجتماعی، حکمت آن چيزی است که محکم و استوار باشد، لقمان حکيم وقتی پسرش را موعظه می کند می گويد “يا بُنَی لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ” در تقسيم بندی های عقل نظری و عملی توحيد از بارزترين مصاديق موضوعاتی است که در عقل نظری مورد بحث قرار می گيرد و ظلم و عدل از بارزترين مصاديقی است که در عقل عملی مورد توجه قرار می گيرد. ولی حضرت لقمان که خداوند حکمتش را تاييد کرده است می گويد شرک به خدا نداشته باش چون شرک ظلم عظيم است. در اينجا عقل نظری و عملی در هم آميخته می شود و شايد بتوان گفت که در حکمت قرآنی عقل يکی است. همانکه درست و نادرست را تشخيص می دهد درباره خوب و بد هم داوری می کند. اين تعبير قرانی خيلی مهم است يعنی مهمترين موضوعی که در اصطلاح فلسفی در “عقل نظری” مورد بحث قرار می گيرد که توحيد است مصداق عدل است و چون شرک، ظلم عظيم است نبايد مشرک بود يعنی مبنا می شود “عدل” . توحيد مصداق عدل است در اينجا به اجمال به نکته ای اشاره می کنم که مربوط به روزگار ما می شود و حديث تلخ اين روزها است و آن اينکه اگر انسان دارای استعداد و ظرفيتی است که خدا او را با اين ظرفيت آفريده است زمينه سازی برای رشد ان و بروز و ظهور اين ظرفيت از بارزترين مصداق های عدل است يعنی با اين ظرفيت حقی پيدا می شود و عدل اعطای حق هر ذيحقی به اوست. فکر می کنم از جمله مهمترين شاخصه های بشر خردورزی و علم اندوزی و کنجکاوی برای دانستن و معرفت است. عدل اين است که اين حق و ظرفيت بدون برخورد با مانعی شکوفا شود. اگر برای اهل علم تنگنا ايجاد شد؛ اين ظلم است من می خواهم از اين ديدگاه به امور نگاه کنم و آنچه را در دستگاهها و مراکز آموزشی ما می گذرد ببينيم. نظام ما اسلامی است و نظام اسلامی با حرف هاوآموزه های امام و آنچه در قانون اساسی آمد و بزرگان هم گفته اند،نظام فضيلت بنياداست. به طور خاص امروز هم می گويند گفتمان حاکم گفتمان عدالت محور است. دلمان می خواهد عدالت همه جا جاری باشد حال سخن ما در عدالت علمی، آموزشی و پژوهشی است و عدالت خردورزی، عدالت فضيلت، عدالت رشد معرفت در جامعه بسيار مهم است. به هر حال وقتی می بينيم گروه گروه از اساتيد بازنشسته می شوند يا کنار گذاشته می شوند و بعضا دچار محدوديت و حتی زندان می شوند به خاطر گرايش های سياسی که دارند نه انحرافات فکری و عقلانی و اعتقادی، بعضا حتی اتهام گرايش سياسی خاص هم موهوم است. يعنی کسی که کار دستش است متوهم می شود که ديگری سازگار با روش ها و منش های او نيست, همين کافی است که مجازات شود و از عرصه بيرون رود. اگر اينطور باشد و اين روند ادامه پيدا کند خيلی خطرناک است. يا اينکه دانشجو مجازات شود به خاطر گرايش های سياسی يا به خاطر انتقادی که می کند و اعتراضی که دارد يا به خاطر احتمال اين که ممکن است نسبت به بعضی مسائل منتقد هم باشد. با ديدگاهی که از اسلام و نيز از متن انقلاب ما قابل استنباط است می توان ملاک و معيار عدل و ظلم را از جمله در حوزه دانشگاهها و آموزش عالی ما که حوزه کار و تخصص شماست پيدا کرد. همچنين است در عرصه اطلاع رسانی؛ گشاد دستی و مصونيت در يک طرف برای اينکه هر چه می خواهد بگويد و القاء کند، تهمت بزند، دروغ به مردم تحويل دهد و… و طرف ديگر حتی حرفهای عادی را نتواند بزند, برای رسانه های اندک و حتی وبلاگ های مشخص و سايت هايی که جنبه سياسی هم ندارند محدوديت های عجيب ايجاد شود. اينها ظلم است، البته درباره ايجاد اين محدوديت ها و بستن ها و منع کردن ها حرف و حديث بسيار است که به نظر من هزينه اش را نظام می پردازد و عملا با توجه به وضع ارتباطات و پيشرفت های ارتباطی، اين منع ها اثر و ثمری برای منع کنندگان هم ندارد، بلکه مخاطبان را بيشتر و کنجکاوتر و افزون تر می کند. اين مطلبی است که اميدوارم در آينده بيشتر بتوانم درباره آن صحبت کنم. جهان مدرن با عوض شدن دنيای انسان در غرب پديد آمد, اين جهان جهانی است در مقابل جهانی که در قرون وسطی وجود داشت. حال که سخن از تحول در علوم انسانی است اولا بايد مشخص کنيم ماهيت جريانی که ما مدعی ان هستيم و می خواهد مبنای علوم انسانی باشد ماهيت قرون وسطی است يا چيز ديگری است. اگر آن ماهيت باشد بصورت طبيعی در دل آن، جهانی نظير جهان دنيای امروز غرب پديد خواهد آمد و لوازم آن جهان که علوم مهارت ها و فناوری و تکنولوژی و البته تبعات منفی آن است نيز پديد خواهد آمد. گر چه بخصوص در اين يکی دو قرن گذشته ما دارای جهانی آشفته و طبعاً جهان بينی از هم گسسته ای هستيم که در آن سنت جايگاه خود را لاقل در بخش های مهمی از جامعه از دست داده و جامعه به جهان مدرن هم وارد نشده است (لااقل بخش های مهمی از آن). در گذشته اين آشفتگی نبود, هر چند که آنچه در متن تمدن اسلامی ظهور و بروز کرد به شدت تحت تاثير جهان و جهان بينی بود که از غرب يعنی يونان و بعد اسکندريه آمده بود و شريعتمداران هم که موثرترين بخش جامعه بودند و آنان که حقيقت و تمام حقيقت را در شريعت می ديدند، کوس مخالفت با فلسفه ای که در متن تمدن اسلامی شکل گرفته بود می زدند و فرياد بر می آوردند که “قفل اسطوره ارسطو را بر در احسن القصص نزنيد”. هر چند احسن القصص را نيز بر اساس ذهنيت های ويژه خود که يا عوام زده بود و يا صوفی مآبانه می فهميدند. به هر حال می گفتند قران احسن القصص است وآنچه از غرب آمده و ميراث ارسطو و افلاطون و نظاير آنها است, اسطوره های جهان کفر و شرک است. باری با اينکه بايد پذيرفت که اجمالاً مبانی جهان شناسی توحيدی و اسلامی و وحيانی با مبانی جهان و جهان شناسی کنونی متفاوت است، ولی پرسش اصلی اين است که اين اجمال چگونه تفصيل می يابد و دقيقا با کدام جهان بينی و با کدام مشخصات است که انتظار داريم علوم انسانی عوض شود. جهان بينی متاثر از ابن عربی، ابوسعيد ابوالخير، مشاء، اشراق، حکمت متعاليه يا آنچه امروز به عنوان مکتب تفکيک مطرح می شود و يا … ؟ با بخشنامه و دستورالعمل نه جهان عوض می شود و نه جهان بينی جهان مدرن از دل جهان سده های ميانه بر آمد. وقتی جهان بينی دنيای قرون وسطی پاسخگوی پرسش ها و نيازهای انسان نبود, ذهنيت هايی پيدا شد و انسان غربی کوشيد به دنبال راهکار هايی برود که به پرسش هايش پاسخ دهد و مشکلاتش را حل کند. نهاد متولی انديشه و عمل در قرون وسطی نيز به جای انکه خود را اصلاح کند به شدت عمل روی اورد و در برابر موجی که لحظه به لحظه سهمگين تر می شد ايستاد. انديشه و انديشيدن جرم شد. انسانها فقط و فقط آزاد بودند در هر مساله علمی و غير علمی مقلدانه از نهادی پيروی و اطاعت کنند که خود را نماينده خدا در زمين و صاحب انحصاری حق و معيار مطلق زيبايی و درستی می دانست. بشر آزاد افريده شده و آزادی می خواهد آزادی نياز تک تک انسان هاست ولی اينکه توجيه ذهنی و منطقی آزادی در صورت ليبراليسم باشد آن را نفی می کنيم. ليبراليسم يک نوع توجيه آزادی است. بنده معتقدم با رجوع به آموزه های الهی (البته در صورتی که ذهنيت های تاريخی زمانی _ مکانی را به جای ان حقيقت نهفته در متن دين نگيريم) می توان لطيف ترين وجه آزادی را يافت و گرفت, بی آنکه در بند ليبراليسم گرفتار شويم. اگر آن ذهنيت های ما طوری بود که جوابگوی نيازهای عينی بشر امروز باشد, ما ديگر اصلا نبايد نگران باشيم که دينمان از بين می رود يا علوم انسانی دينمان را نابود می کند. اما اگر ان را نداشتيم, با زور و بخشنامه کار درست نمی شود و اگر خدای ناکرده گرفتار وضعی شديم که انسان در قرون وسطی دچارش بود، آنگاه آن حادثه ای رخ می دهد که در تاريخ غرب رخ داد؛ وقتی قرون وسطی امر مقدس را به همه چيز و همه جا تعميم داد در مقابل انسان عاصی نيز امر قدسی را يکسره کنار گذاشت. چراکه اموری که مقدس نبودند در آن زمان مقدس شده بودند. فکر کنيد و آنچه را به نظرتان رسيد به بزرگان خردمندند ارائه دهيد تا کار به دست کسانی که خردشان در بی خردی است نيفتد همه ما دلمان برای اسلام و انقلاب و نظام می سوزد Copyright: gooya.com 2016
|