ميرحسين عزيز، وقتاش رسيده، محمدرضا شکوهیفرد
برای هميشه تکليف راه و مسير خود را همچون آنکه با حاکميتی تمامأ به انحراف کشيده شده مشخص کرديد با آنان که سنتأ تحت لوای هر نام و عنوانی چه اصلاحطلب و چه غير که يا ناشيانه يا منافقانه در لباس دوست و همراه مردم، بازی در زمين قدرت و حاکميت را دنبال میکنند و بعضأ ديده بر بسته بر سيل و سير تحولات در همهی ابعاد خود، همچنان مؤکد بر ادامه تز پوسيده، ناکارآمد و ذاتأ غير اخلاقی فشار از پايين چانهزنی از بالا هستند، مشخص کنيد
[email protected]
نگاهی اجمالی به مواضع محمد خاتمی از پس شروع حرکتی که موسوم به جنبش سبز شد تا به اکنون، شکلا نشان می دهد که سيدِ اين روزها و ماه ها ديگر نه چندان خندان، هنوز و با وجود همه تحولات و سير و سيل تغيير ها در شرايط و ذوائق و مطالبات و اميدها و مهمتر وزن سنگين هزينه های پرداختی جامعه، به ادامه سياست ورزی خاص خود که الزاما ارتباطی با مشی مطلوب جنبش سبز ندارد، باور دارد.
چرايی اين پايبندی و اميد همچنانی به ادامه سياست در ذهن خاتمی و چندی معدود و البته همچنان واجد وزن و تاثير چون وی اولين و مهم ترين نکته ايست که نظرم را در پی سخنان جديد آقای خاتمی در جمع تعدادی از نمايندگان اقليت مجلس به خود جلب کرد.
با چه توجيهی ؟ و بر اساس وجود و عينيت کدام بسترها در هر دو سوی بحران يعنی جامعه و حاکميت، خاتمی اصرار به ادامه اين مشی دارد؟
مسئله اصلی معطوف به اين موضوع بحث تجربه است، به عبارت ديگر اگر درک ما از شرايط و تحليل شاخص های آن و مالا تميز روش ها و ويژگيهای سوخته يا کاذب از عناصر، گزاره ها، متدها و مدل هایِ صحيح ،مطلوب و بهينه ساز، از سنجشِ اين موارد با تيزاب تجربه ها استخراج شود، می توان به بهبود نحوه طی طريق در مسير اهداف مشخص حرکت اميدوار بود، گرنه سيکل معيوب آزمون و خطا همچنان بر تارک آسمان زخمی تاريخ مان رخنما خواهد ماند
همانطور که ذکر شد، مسئله دو وجه خاص دارد، حاکميت و مردم، تصور می کنم مدتها از آنزمان که وجوه خاص ديگری برای تحليل جوانب مسئله سياست در ايران نظر گرفته می شد. مشکل دقيقا از عدم درک اين مهم ناشی می شود. جريانی که البته هويت تشکيلاتی چندان سالمی هم بواسطه اتصال به برخی باندهای مادی شناسا ندارد، تمايلی به درک اين حقيقت از خود نشان نمی دهد. بگذاريد تعارف را کنار بگذاريم. وقت صراحت است. آقای خاتمی و جمعی از اطرافيان و حاميان سياسی وی در مجمع و مشارکت و ..........
يک سال و اندی از آن همه رويدادها که مفهوم امتداد و افزايش تضاد دو گانه در ايران پس از انقلاب را با سه دهه تاخير شايد لازم، به عريان ترين اشکال و در حادترين قوالب به تصوير نشاند و مشخصا چينش نيروها را در يک فضای بی اعتمادی کامل ميان اينبار خلاصه کرد ( آنها که با جامعه اند و آنها که بر جامعه و معدودی که در ميانه سنتا در پی دست يافت و مقاومت در برابر از دست داد منافعی خاص و معطوف به هر دو جبهه مقابل هستند) ، آن همه هزينه های جانی و حيثيتی و روانی و خونهای سرازير بر سنگفرش خيابان ها و آن همه هتک هويت ها و پايمال کردن حق ها و تضييعات ، آن همه ضربات که بر پيکره اعتماد اقلی جامعه زده شد و حلقه نازک آن اعتماد را برای هميشه تاراند، فردی چون خاتمی بر چه اساسی و مبتنی بر چه منطقی و مومن بر کدامين تيزاب اخلاقی سخنانی چنين بر زبان می آلايد که برخی از جملاتش بی ترديد تصوير تام و تمام زشت اخلاقی در جامه سياست ورزی و به نقل از اقوال برخی همراهان نظر ايشان تدبير مصلحانه است.
بله، توجيه آقايان اينست، سياست بايد ادامه داشته باشد، فهمشان از شرايط مستقر بر مجموعه ای از گزاره های پنهان و نهان بر درک و ديده جامعه ای زخميست. مصالح را آنها تشخيص می دهند، شان ملت همچنان در چارچوب فراهم آوردن ابزار فشار از پايين در ذهنشان واجد تعريف کاربرديست.
معنای مستقيم و بی واسطه چنين مواضعی اينست: تقلب در انتخابات را قبول داريم، تعدی به حقوق ملت را در موحش ترين اشکال تصويری و اثباتی ديديم ، اما اقتضای طبيعتمان اين بوده و همچنان هست، پذيرش آن همه از مذکورات هم تغييری در درک و دريافت ما از سياست پديد نياورده، همچنان به روش های قديمی خود پايبنديم.به قل قرآن( ولا ترکنوا الی الذين ظلموا فتمسکم النار)
موضوع چندان پيچيده نيست. تجربه ای مولد شناخت پيش روی ماست.
مساله کلی برای اين جريان نه تمايل و مطلوب جامعه، نه ترميم شکاف بزرگ و نادوختنی ايجاد شده، نه حتی کار در چارچوب نظام بل ماندن در عرصه حاکميت صرف همين ماندن، صرف همين ماندن و دستگاه و ابزار اقلی برای حفظ ماندن با کمترين خروجی بسود جامعه آنهم با توسل به رايزنی نه چندان نامترادف با التماس.
آقايان از حکومتی اينچنين جائر انتظار شفافيت دارند اما خود در نهان با قاتلين و متجاوزين به جان و مال و ناموس ملت مذاکره می کنند و فرستاده می فرستند و سيگنال رد و بدل می کنند.
مختص ديروز و امروز و اخير نيست. ماه هاست و مشخصا از پس از عاشورا فاز جديدی از آن عملياتی شده است.
راقم اما به دلايلی روشن مايل به بيشتر تمرکز کردن در نقد سخنان خاتمی نيست. نقدها سالهاست که بر شمايل رفتار سياسی اين طيف معدود و نيک بختانه امروزه معدود و محدود شده اصلاح طلبان گرد خاتمی شامل شده و نشانه رفته و از ماه ها پيش سيری به اقتضای شرايط کند و ملايم اما مداوم يافته و بر همين سخنان گوهرباره اخير ايشان نيز تا آنجا که حافظه اينجانب گواهی می دهد بسيار رفته و اغلب تاخته شده.
اليته مدافعانی هم داشته است که در چند دسته می توان منقسمشان کرد
يک: آنها که پتانسيل روحی بت سازی از خاتمی را داشته و دارند.
دو: معدودی نيروهای سياسی که منافع کوتاه و ميان مدت را در اين راستا يافته اند.
سه : آنان که مسئله شان نه خاتمی، نه موسوی، نه جنبش سبز، نه سرنوشت کشور و بهروزی ملت، بل ايجاد فضای نوستالوژِيکی مشابه ميانه های دوران اصلاحاتست که اقلا بتوانند ديزی و کباب و قليان و گپ و گفتشان را در دربند و درکه و توچال و ........ داشته باشند.اين گروه اغلب در حوزه رسانه ای فعال هستند و درميانشان افرادی هم موجود است که با وقاحت از هاشمی رفسنجانی به مثابه پل پيرزی جنبش سبز ياد می کنند!!
چهار: آنان که صادقانه در تحليل نقش و جايگاه و سير پر فراز و نشيب عمل و رفتار سياسی خاتمی دچار اشتباه شده اند.
دسته اول و دوم و سوم مدافعان خاتمی و مواضع وی، هر کدام عطف به دلايلی بعضا متناقض، آنچنان بد از خاتمی مولايی ساخته و از وی دفاع می کنند که هم کمينه اعتبار تحليل گروه چهارم را به حاشيه می برند و برد نظر و قلم آنان را می کاهند و هم نيک بختانه کار منتقدان خاتمی را در تزريق آنچه می خواهد بنماياند تسهيل می کند.
احساس می کنم اما در اين ميانه حساس نيازست صريح و روشن مرزهای اغلب ناپيدا شفاف شود. گفته های تا ديروز درون خانه ای بر ذهن و ديده ملت عيان گردد و اختلافات که کم نيست صراحتا بازگفته شود و فواصل نيروها با مردم و جريان و گفتمان و مطالبه غالب و مطلوب جامعه به تصوير نشانده شود. از اينرو اولويت را نه نقد خاتمی و گران گفته هايش بل به درخواستی از مهندس موسوی اختصاص می دهم..
سوی سخن رو به اوست. يک همراه صادق، مومن و مخلص به راه و رای و راستی، مسئول و متعهد و متخلق، که سيمای فروتنانه همراهی و همگونی و همزبانی و همدلی با ملتی اينچنين زير تيغ خونيين استبداد را در طی اين راه سخت بارها وهمچنان و هنوز به نمايش گزارده و کيست که از دريچه صداقت در ابراز نظر در پايداری او بر عهد و استواريش بر پيمان با ملت ترديد و بر صلابت و صراحت و سلامتش ظن داشته باشد.
سخن با شماست مهندس.
راقم از آنجا که همچون بسيارانی از دلسوزان و دردمندان و اميدمندان کشور و انقلاب، وجوه مشخصه و تمايز روشن اخلاقی و اعتقادی شما را می شناسد و بر اصالت مشی شما نه تنها واقف بل مومن است و بعيد است ندانند اهالی، آنها که درس مسئوليت و ايمان از کرسی تلمذ آن معلم شهيد و آموخته های ارشاد تعطيل شده بر گرفته است مگر می شود غير از اين باشد؟
از اين رهگذر از جايگاه يک فرزند کوچک و دردمند انقلاب و کشور با شناخت و وقوف بر همه مصيبتها و آلودگی های افتاده بر دامانش و ايمان و اميد به ظفرمندی در تقابل با اين انحرافات و مالا رهانيدن و نجات انقلاب از فروافتادن در پرتگاه سرنوشتی شوم ، از شما درخواست می کند باری برای هميشه تکليف راه و مسير خود را همچون آنکه با حاکميتی تماما به انحراف کشيده شده مشخص کرديد با آنان که سنتا تحت لوای هر نام و عنوانی چه اصلاح طلب و چه غير که يا ناشيانه يا منافقانه در لباس دوست و همراه مردم، بازی در زمين قدرت و حاکميت را دنبال می کنند و بعضا ديده بر بسته بر سيل و سير تحولات در همه ابعاد خود، همچنان موکد بر ادامه تز پوسيده ، ناکارآمد و ذاتا غير اخلاقی فشار از پايين چانه زنی از بالا هستند، مشخص کنيد.
يادمان نرفته و يادتان هست و در ياد همه خواهد ماند آن گفته و قول و هشدار شما را که حقِ عقب گرد از اين راه را نداريم.
اکنون آيا وقت آن نرسيده که مرز خود را با برخی که بر استوانه حسن اعتماد جامعه، نام و کامی از بخت اهدايی تاريخ قرض گرفتند و در اين ميانه باتوسل به اعتباری اينچنين، با سخنان و مواضعِ با اهداف صرف سياسی،که سودای حضور دوباره در عرصه رسمی را در سر دارد، خود را در مقام هدايت حرکت فرض کرده و ترمز دستی را در بزرگراه شرايط کشيده و دل در گرو بازگشت به عقب دارند و چشم به کمينه احتمالات برای عفو سلطان و جلب موهبتش دوخته اند، روشن کنيد ؟
سکوت تا کی و چگونه؟
چگونه می توان اينسان، در جامه يک سياست مدار مدعی خيرخواهی و همراهی، آنهم با توشه و سرمايهِ سنگينِ تجربه هایِ شکست خورده و عالم بر وزن و کيف تراژدی های تحميلی يک سال و اندی گذشته بر ملت، در نهان و عيان تحت عنوان ميانداری و ادامه سياست ورزی برای حل بحران يا دلسوزی برای انقلاب و نظام، سخن از امکان و تمايل به شرکت مجدد در انتخاباتی گفت که ديگر بر قريب به اتفاق آشکار شده صرفا يک اهرم اجرای سياست های کلان و مطلوب حاکميتی تا سر فاسد و ظالم است که هيچ مرزی در رواداشت شعامت بر مردمانش قائل نيست
انتخابات؟
پروژه مهوعی که بر همگان مشهودست هيچ تضمينی برای سلامت آن نيست و هر اعتراضی به نحوه اجرا و خروجی آن ظن قاطع با مشت آهنين حکومت مواجه خاهد شد.
ده ها و صدها عزيز به خون افتاده، خانواده های داغدار،صدها گور بی نشان و سرنوشت نامعلوم، خيل دربندان و محبوسان ........ نقش اينان و نظر اين خيل در کدام بخش سخنان و رفتار جناب آقای خاتمی لحاظ شده و می شود؟
پاسخ روشن است، تنها در قنوت نماز و دعای پس از رکعت آخر.
ايشان در مصدر رياست مجمع روحانيون مبارز طی جلسه ای بيانيه ای را بيرون دادند که طی آن پس ازشده و لزوم تبعيت از آنرا گوشزد کرده اند.
جز وقاحت می توان آيا عنوانی بر توضيح و تعريف شان چنين عمل سخيفی نهاد؟
مير عزيز، سخن از سر درد بسيارست و شما نيک بر آن واقفيد و خود و خانواده عزيزتان يکی از صدها پردازنده خون های عزيزی هستيد که بی هدف نرفت و شان هر قطره شان نا برابر نيست با خون شهدای عظيم الشان انقلاب و دفاع مقدس.
.
شب تيره ايست، به درازای يلدايی شايد، بسياران اميدوار و بسياران نا اميد و شکسته . اين حقيقت است. در اين ميانه مبهم که روح جامعه زخم خورده در پی لمس تشعشعات آفتابی دوباره و انرژی بخش است، رايزنانی دوباره از پستوه های تاريخی نه چندان دور بازگشته اند، گرد هم آمده اند و انجمن ها کرده اند و بدين خيال خام و ناشيانه که می توان از نه توی اين شرايط دالانی بسمت نه پيش بل پس گزيد. چه خام خيال مضحکی فارغ از نسبت ها و صفات ديگری که می توان در توضيحش به اختصار رواداشت.
مهندس عزيز، حرف در دل و از دل بسيارست و اگر تاکنون کم گفته شده و يا دمی اصلا بر نياورده شد، تنها و تنها دليلش حرمت حرکتی بود که بيم آن می رفت گرفتار خود زنی و انحراف شود که شوربختانه نمی توان گفت نشده يا در شرف شدن نيست..
مير عزيز، از آن دوران نه چندان دور که جمعی از دلِ آراء و اميدِ ملت به تغيير در فضای حاکم بر جامعه، دل به سيمای نقش آفرينی سيدی خندان و آراسته ظاهر و متين و باوقار بستند، فزون بر دهه ای می گذرد، تجربه ها و درس ها، زشتی ها و زيبايی ها، پيروزی ها و شکست ها پيش روی ماست. کدام گفتمان مدعی پس از هشت سال به خير منتهی شد؟ تصوير قاب اصلاحات نه، انعکاس نور تاريخ بر آينه اين قاب اهم است در تحليل آنچه گذشت. و بيش و کم غالب ملت بر آن آگاهند و شما نيز.
چرا اين را می گويم؟
روشن است. نه ترس از تکرار تجربه ای مفهوما شکست خورده نه. عقلا امکان تبارزی برای چنين احتمال متصور نيست. هراس از بدست گيری کامل فضا توسط جريانی خاص که سوابقش فارغ از آنکه نقشش در قبال حاکميت چه تعريفی داشته، سنتا بازی در زمين قدرت را محتوای عمل سياسی خود می داند و ميشناساند و از اين رهگذر مسير عمليات تخريب و تحريف و تخفيف انرژی جنبش را مالا به شکست کشاندنش را تسطيح می نمايد.
مهندس عزيز گاه آن رسيده شايد که در چيستی و چرايی نقش و جايگاه و مسئوليت خويش تاملی لحاظ نماييد. مرز خود را با هر جريانی که تاريخا و اثباتا در تضاد با حرکت و نگاه و اميد جامعه فعليت می گزيند مشخص کنيد.
ارادت راقم به شما و شخصيت شما فراوانست و لازم به بيان نيست اما بايد با صراحت بگوييم، اعتماد شما به برخی از باندها و جريان ها اشتباه بوده، باندهايی که اهل انصاف و مسئوليت نيک آگاهند در پی چه هستند و جنبش سبز در خوشبينانه ترين حالت دکان ايده پردازی محفلی شانست و خفيف ترين تصوير، اولويت دسته چندم شان هم نيست.
جنبش اعتراضی ملت، بر پايه شعور و درک و آگاهی برساخته شد و به تصوير نشست و می دانيد نگاه جامعه به چند و چون و ظرائف با گذشته های دور و ميانه تفاوت دارد.
حسن و شاخصه وجه تمايز شما همين اعتماد برادرانه و متواضعانه به درک و شعور ملتست. بی تعارف بگويم شما مسئوليد به همان سياق که راه خود از نظام و زعيمان و سکانداران منحرفش جدا ساختيد راه خويش و جنبش ملت را از منفعت گرايان و بازيگران بی کفايت و فرومايه سياسی در هر شان و جايگاه و ملبس به هر لباس سياسی که هستند جدا کنيد.
ما در مورد بسياری مطالب که شايد لازم بود پيشتر صادقانه به عرض و نظر شما برسد سکوت کرديم و اندکی را نيز ارسال کرديم و نيک می دانم که بيش و کم از چيستی و ماهيت اغلب آنها مطلعيد.
ما در مورد لزوم رهيدن از قوالب تعريفی کاذب و غير واقعی و غير اصيل برای هويت های چندگانه جنبش سبز سکوت کرديم و در نهان به سمع و ديده انتقال داديم.
گفتيم هويت اقتصادی دروغين و بس مضری برای جنبش تعريف شده و مشخصا بايد گفت برش تحميل شده،( هويتی که بخشی از معايت و آسيب ها و مضراتش را آنان که اين سو و جبرا بيرون از گود ايفای نقش و ادای وظيفه و مسئوليت نشسته اند، در تزريق مبالغ خاص از سرمنشاء جريانی خاص در فلان شهر جنوب خليج فارس تا بروکسل و لندن و .... لمس کرده و ضربه ای که بر صداقت و راستی در عرصه تقويت جنبش با توسل جبری به ابزار رسانه ای وارد آمده را به نظاره نشسته ايم).
گفتيم هويت سياسی اين جنبش نبايد از نص و روح مطالبات منعکس شده در بيانيه های شما فروکاسته شود اگر مرتکب اين فعل نامبارک شد هر جريان و فردی فارغ از تعارف بايد محکوم شود و مرزمان با آنان تعيين گردد. شما به عنوان فردی که خواه ناخواه در وضعيت و موقعيتی خاص در ذهن و عين جامعه قرار داريد، مرز جنبش را همچون مرز فکری و سياسی خود با همراهان و دلبستگان نظر آقای خاتمی همچنين دفتر رئيس مجمع تشخيص صراحتا عيان کنيد.
کوتاه آنکه گاه آن رسيده که صراحتا بگوييم جمعی از عناصر شناسای سياسی در پی سمت و سوی ديگری گزيدن هستند. راقم برای آقای خاتمی و جمعی از بزرگان در مجمع روحانيون و ....... حرمت قائل است اما نيک می دانيد ايشان علی رغم تصوری که برخی دارند و نظام هم گهگاه بدان دامن می زند، يار واقعی جنبش مردم نيست. شما خود تا حدودی بر اين امر واقفيد، ما خبرهايمان را تنها از ستون اخبار ويژه کيهان و منابع ناشناس فارس و رجاء نمی گيريم. کمی تامل کنيد. وقت واکنش است.
و پيامبر اکرم(ص) می فرمايد: انی ما اخاف علی امتی الفقر بل اخاف عليهم سو التدبير.
نگذاريد عنان تدبير و تاثير بدست آنها که تاريخ شناسنامه کدری از رفتار و تجربياتشان نشان می دهد افتد.
پيمانيست بر ذمه تمام آنها که دل در گرو فردايی سبز دارند،( کلکم راع و کلکم مسئول)
يادمان نرفته اين سخنتان را:
من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پايمال شده مردم معامله يا مصالحه کنم. مسئله جمهوريت و حتی اسلاميت نظام ماست. اگر در اين نقطه ايستادگی نکنيم، ديگر تضمينی نداريم که در آينده با حوادث تلخی نظير آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشيم.