پنجشنبه 23 دی 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ما برای وصل کردن آمديم...، امير بيگلری

سؤال دقيق‌تر اين است که مشروعيت يا عدم مشروعيت حکومت يا دولت برای چه کسی؟ به تعداد افراد يک جامعه، پاسخ‌های متفاوت می‌تواند وجود داشته باشد. برای مثال حکومت ايران برای برخی از همان ابتدا نا مشروع بود، برای برخی چند روز، چند ماه، يا چند سال بعد نامشروع شد، برای برخی در يکی دو سال اخير نامشروع شده است، برای تعدادی از هموطنان‌مان نيز هم‌چنان مشروع است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


[email protected]


جناب آقای بابک اکبری فراهانی نقدی را به مقاله اينجانب که تحت عنوان "جنبش متکثر متحد، راهکارهای متنوع همسو" چاپ شده بود، منتشر نموده اند. ضمن تشکر از ايشان مايلم چند نکته را به عرض برسانم.

۱. خوشحالم که مطلب اين حقير "ضرورتی ملموس و عينی را پيش روی" آقای اکبری فراهانی قرار داده است. همواره تلاش نموده ام به شکل ملموس وعينی بنويسم و نه به شکل انتزاعی يا درخلأ.

۲. ايشان مطلب اينجانب را "جوابيه ای به مطلب" آقای محمد رضا شکوهی فرد تلقی نموده اند. حال آن که در مطلبی که نوشته بودم بحثی کلی در مورد دو شيوه مبارزات بی خشونت بود و اين که اين دو شيوه مکمل يکديگرند. عنوان مقاله و همچنين انتخاب سر فصل مقاله توسط روزنامه نگاران حرفه ای سايت گويا نيوز مؤيد اين موضوع است. برای مستند سخن گفتن در اين باب، مثال اظهارات اخير و چالشی آقای خاتمی را ذکر کرده بودم. هدف اين بود که نکاتی را راجع به مؤثر بودن سخنان ايشان در اين مرحله از جنبش بيان کنم. صرفا يکی از بندها اشاره به محتوای مقاله جناب شکوهی فرد داشت.

۳. جناب اکبری فراهانی موضوع بحث را از آنچه در مقاله من آمده بود، تغيير داده اند. از دو جهت. يکی اين که آن را به جوابيه ای به مقاله ای ديگر فرو کاسته اند، و ديگر اين که موضوعات ديگری را که محل بحث من نبود وارد نموده اند. طبيعتاً هر فردی می تواند در هر زمينه ای که مايل است مطلب بنويسد، اما فکر می کنم اگر به کرات نام کسی را در مطلب خود می آوريم، بايد نوشته يا گفته اورا نقد کنيم. در برخی قسمت های نوشته ايشان مشکل می توان فهميد که خطاب به من نوشته شده يا به ديگران. البته مسايلی که ايشان مطرح نموده اند بسيار مهمند. اما همانطور که فرموده اند، "نيازمند گفتگويی مفصل تر و فرصتی مناسب است تا چند و چون ماجرا آنطور که هست مورد واکاوی قرار گيرد".

۴. اين دوست گرامی حجم قابل توجهی از مقاله شان را به نقد برخی از ديدگاه ها و جريان ها اختصاص داده اند: مروجين شعار انتخابات آزاد در چارچوب ولايت فقيه، محافل نزديک به آقای هاشمی رفسنجانی، "فرصت طلبان و دزدان با چراغ آمده" در خارج از کشور. از آن جا که راقم اين سطور کوچک ترين تعلقی به هيچ يک از اين گروه ها ندارد، نمی تواند مخاطب مطلب ايشان در اين زمينه ها باشد.

۵. جناب اکبری فراهانی روی مسأله انتخابات آزاد تأکيد نموده اند. همان گونه که فرمود اند، "بحث پيچيده و مبهمی [است] که برای تبيين و تصريح و توضيح و توافق بر سر آن سا عت ها و حتی روز ها وقت لازم است!" در اين حد عرض می کنم که همچون ايشان می پندارم که "انتخابات آزاد واقعی‌ زمانی‌ مفهوم پيدا می‌کند که تمام ايرانيان فارغ از هر انديشه، عقيده، مرام، مسلک، دين، قوميت و گرايش سياسی در آن حق انتخاب شدن و انتخاب کردن داشته باشند".

۶. برای اطمينان خاطر ايشان عرض می کنم که "خطر نگران کننده ای در مورد مذاکرات [احتمالی] مطرح شده در مطلب" اينجانب وجود ندارد، چرا که با اصل مطلب ايشان در اين رابطه موافقم و جمله ای که در مقاله مورد نقد قرار گرفته، نوشته بودم، فشرده سخنان ايشان است : "پر واضح است که برنده هر مذاکره بايد جنبش باشد".

۷. در مورد مشروعيت زدايی از حکومت سؤالی مطرح فرموده اند مبنی بر اين که "حد و مرز اين مشروعيت زدايی کجاست"؟ مفروض اين سؤال اين است که تنها يک ذهن قضاوت کننده وجود دارد و اين ذهن به اين نتييجه رسيده که مشروعيت زدايی انجام پذيرفته. در حالی که در هيچ جامعه بشری چنين پديده ای صادق نيست. سؤال دقيق تر اين است که مشروعيت يا عدم مشروعيت حکومت يا دولت برای چه کسی؟ به تعداد افراد يک جامعه، پاسخ های متفاوت می تواند وجود داشته باشد. برای مثال حکومت ايران برای برخی از همان ابتدا نا مشروع بود، برای برخی چند روز، چند ماه، يا چند سال بعد نامشروع شد، برای برخی در يکی دو سال اخير نامشروع شده است، برای تعدادی از هموطنانمان نيز همچنان مشروع است. مشروعيت يا عدم مشروعيت يک حکومت مسأله همه يا هيچ نيست، بلکه تقريباً همانند کليه مسا يل انسانی به صورت درجه ای است. جهت ملموس بودن سخن اين گونه می توان گفت : برای سنجش مشروعيت يک حکومت، هر يک از شهروندان می توانند نمره ای بين ۰ تا ۱۰۰ به مشروعيت حکومت بدهند. ميانگين نظر آنان ميزان مشروعيت حکومت را مشخص می کند. اين ميزان حتی در جامعه ای دمکراتيک که در شرايط بحرانی نيز نباشد مدام در حال تغيير است. در جوامع غير دمکراتيک يا نيمه دمکراتيک علی الخصوص اگر در شرايط بحرانی باشند، اين نوسان يقيناً تغيرات مداوم قابل توجه دارد.

۸. جناب اکبری فراهانی در پايان مقاله شان از "تناقض فاحشی که در انتهای مطلب" اينجانب وجود داشته سخن گفته اند : "آقای بيگلری از سويی با اشاره به جمله‌ای از مهندس موسوی جنبش سبز را جنبشی تعريف ميکنند که بايد هفتاد ميليون ايرانی‌ و حتی مخالفان ايشان را در بر گيرد، و از سوی ديگر بخشی از منتقدان را به پياده شدن از کشتی جنبش دعوت ميکنند!!!"

در متن اين حقير هيچ تناقضی وجود ندارد. بخش اول ديدگاه من با تکيه بر سخن آقای موسوی بوده و بخش دوم ديدگاه جناب شکوهی فرد. احتمالاً خوانش غير دقيق اين متن منجر به فهم متناقض آن شده است.از آن جا که اين بخش از سخنان من پاسخی به مقاله دوست عزيز جناب شکوهی فرد بوده است، شايسته است که در ابتدا بخشی از مقاله ايشان را با هم مرور کنيم، پس از آن پاسخ اينجانب در مقاله پيشين را نيز خواهيم آورد تا سخن نگارنده واضح تر باشد. در مقاله "مير حسين عزيز، وقت اش رسيده"، آقای شکوهی فرد پس از حمله به آقای خاتمی، خطاب به آقای موسوی می نويسند:

"از اين رهگذر از جايگاه يک فرزند کوچک و دردمند انقلاب و کشور با شناخت و وقوف بر همه مصيبتها و آلودگی های افتاده بر دامانش و ايمان و اميد به ظفرمندی در تقابل با اين انحرافات و مالا رهانيدن و نجات انقلاب از فروافتادن در پرتگاه سرنوشتی شوم ، از شما درخواست می کند باری برای هميشه تکليف راه و مسير خود را همچون آنکه با حاکميتی تماما به انحراف کشيده شده مشخص کرديد با آنان که سنتا تحت لوای هر نام و عنوانی چه اصلاح طلب و چه غير که يا ناشيانه يا منافقانه در لباس دوست و همراه مردم، بازی در زمين قدرت و حاکميت را دنبال می کنند و بعضا ديده بر بسته بر سيل و سير تحولات در همه ابعاد خود، همچنان موکد بر ادامه تز پوسيده ، ناکارآمد و ذاتا غير اخلاقی فشار از پايين چانه زنی از بالا هستند، مشخص کنيد.
يادمان نرفته و يادتان هست و در ياد همه خواهد ماند آن گفته و قول و هشدار شما را که حقِ عقب گرد از اين راه را نداريم.
اکنون آيا وقت آن نرسيده که مرز خود را با برخی که بر استوانه حسن اعتماد جامعه، نام و کامی از بخت اهدايی تاريخ قرض گرفتند و در اين ميانه باتوسل به اعتباری اينچنين، با سخنان و مواضعِ با اهداف صرف سياسی،که سودای حضور دوباره در عرصه رسمی را در سر دارد، خود را در مقام هدايت حرکت فرض کرده و ترمز دستی را در بزرگراه شرايط کشيده و دل در گرو بازگشت به عقب دارند و چشم به کمينه احتمالات برای عفو سلطان و جلب موهبتش دوخته اند، روشن کنيد ؟
سکوت تا کی و چگونه؟
[...]
بی تعارف بگويم شما مسئوليد به همان سياق که راه خود از نظام و زعيمان و سکانداران منحرفش جدا ساختيد راه خويش و جنبش ملت را از منفعت گرايان و بازيگران بی کفايت و فرومايه سياسی در هر شان و جايگاه و ملبس به هر لباس سياسی که هستند جدا کنيد.
[...]
کوتاه آنکه گاه آن رسيده که صراحتا بگوييم جمعی از عناصر شناسای سياسی در پی سمت و سوی ديگری گزيدن هستند. راقم برای آقای خاتمی و جمعی از بزرگان در مجمع روحانيون و ....... حرمت قائل است اما نيک می دانيد ايشان علی رغم تصوری که برخی دارند و نظام هم گهگاه بدان دامن می زند، يار واقعی جنبش مردم نيست. شما خود تا حدودی بر اين امر واقفيد، ما خبرهايمان را تنها از ستون اخبار ويژه کيهان و منابع ناشناس فارس و رجاء نمی گيريم. کمی تامل کنيد. وقت واکنش است".

و اين هم بخش مورد اشاره جناب اکبری فراهانی از مقاله اينجانب :

"عجبا که برخی که خود کوچک ترين خطای نيروهای متفاوت با گرايش خويش را به جرم مرز بندی با ساير گرايش های جنبش بارها مورد سرزنش قرار داده اند، امروز از شاخص ترين فرد جنبش، "مير حسين عزيز"، می خواهند که با خاتمی و هم فکران خاتمی مرز بندی کند، که جنبش را به تفرقه بکشاند. به باور من اگر "وقتش رسيده" که کسانی از کشتی جنبش پياده شوند، آنانی بايد گام در اين راه نهند که ايجاد تفرقه می کنند، آنانی هستند که با خشونت گفتاری فضای گفتگو را مخدوش می کنند.
جنبش سبز جنبشی متکثر است. افراد و جريان هايی با گرايش های فکری متنوع و راه کار های متفاوت در آن حضور دارند. اين تکثر را نعمت بدانيم و ارج نهيم. به قول مهندس موسوی : "ما راه سبز را طوری بايد تعريف و معرفی کنيم که همه ی هفتاد مليون جمعيت کشور حتی مخالفان ما را در بربگيرد"."
يادداشت های يک سال و نيم اخير راقم اين سطور که اغلب روی سايت گويا به چاپ رسيده است، نشان می دهد که يکی از مهمترين دغدغه هايش حفظ وحدت در جنبش بوده است. بخش قا بل توجهی از مقاله مورد نقد قرار گرفته نيز به اين موضوع اختصاص دارد . بخش ذکر شده دقيقاً تقابل دو ديدگاه را نشان می دهد. اسوالد دوکرو زبانشناس فرانسوی در تئوری چند صدايی توضيح می دهد که چگونه در متن يک گوينده گاهی چندين صدا شنيده می شود، که طبيعتاً مسؤل همه صداها گوينده نيست. يکی از مصاديق معروف "صدای ديگری" نقل قول مستقيم است. اما به غير از آن عناصر زبانی فراوان ديگری وجود دارند که همين کار کرد را دارند. يکی از آن ها "اگر" به شکلی که در جمله من به کار رفته، می باشد. ضمن اين که همزمان از نقل قول مستقيم جناب شکوهی فرد نيز استفاده شده است : "اگر "وقتش رسيده"". اين بدين معناست که ديدگاه ديگری غير از ديدگاه نويسنده مقاله مطرح شده است. يعنی به نظر نگارنده وقتش نرسيده، اما اگر ديدگاه آقای شکوهی فرد را مبنا قرار دهيم که "وقت اش رسيده"، چگونه می توان درست تر استدلال کرد؟ سخن من اين بود : چرا ايجاد تفرقه؟ چرا خشونت قلمی؟ چرا مخدوش کردن فضای گفتگو؟ چرا همه چيز را سفيد يا سياه ديدن؟

مقالات جناب شکوهی فرد را از دوران انتخابات تا به حال دنبال کرده ام. در ابتدا بسيار زيبا و منطقی می نوشتند. خاطرم هست که در دو مورد به ايشان ايميل زده و از مقالاتشان تشکر نمودم. اما به مرور قلم ايشان سوی ديگری گرفت و به جای تحليل و يا انتقاد، پرخاشگر شد، آن هم در برخی موارد نسبت به نيروهای توانای جنبش. ضمن اين که اميدوارم که جناب شکوهی فرد در مشی خود تجديد نظر نموده تا قلم پر شورشان در خدمت تلاش های آ زادی خواهانه ملت ايران در آيد، و ضمن تشکرمجدد از جناب اکبری فراهانی که فرصت گفتگويی را فراهم آوردند، در پايان علاقه مندم که متن خود را به جديد ترين سخنان مير حسين موسوی بياريم که همانا جامعه ايست که نگارنده نيز به دنبال آن است:

"سبز بودن زيستن در کنار يکديگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلايق يکديگر است. اگر اقتدارگرايان و رسانه های شان می کوشند ترک های ايجاد شده در خانواده ها و جامعه را پررنگ کنند، ما بايد بکوشيم با پذيرفتن اين اختلاف ها نسخه ای برای زيستن مسالمت آميز در کنار يکديگر ارائه کنيم. آگاهی بخشی در عين مسالمت، موثرترين سلاح عليه خشونت و پراکندن بذر های تفرقه و جهل است."


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016