گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
17 آبان» قراردادهای نفتی ننگين خامنهای و احمدینژاد با چين، جواد طالعی28 بهمن» قطع برق همايش ژنو؛ يک اتفاق ساده؟ يا يک سازش پنهانی؟ جواد طالعی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جهان در راه يک جنگ صليبی ديگر؟ جواد طالعیآيا تحولات تونس، سرسلسلهی تحولاتی بزرگ در نظامهای سکولار، اما فاسد ديگر در جهان اسلام نخواهد بود؟ آيا دولتهای خودکامهی مصر، الجزاير، ليبی و سوريه، که تاکنون کوشيدهاند جلوی گسترش اسلامگرائی تعصبآلود و سنتی را بگيرند، يکی پس از ديگری با بحران روبهرو نخواهند شد؟ و آيا همه اين تحولات، سبب نخواهد شد که شيفتگان "صلاحالدين ايوبی" به فکر آن بيفتند که شمشيرها را برای شرکت در يک جنگ صليبی ديگر صيقل بدهند؟جواد طالعی ـ ويژه خبرنامه گويا جهان اسلام آبستن حوادثی سهمگين است. چند هفته بعد از انجام عمليات انتحاری در کليسای مسيحيان قاهره، دولت اسلامگرای سودان با برگزاری رفراندوم استقلال مناطق جنوبی موافقت کرده است. اکثريت ساکنان اين مناطق را، مسيحيان تشکيل می دهند. کشورهای مسلمان نشين شمال آفريقا، همه از قبائلی گوناگون و اغلب متخاصم تشکيل شده اند. استقلال جنوب سودان، از منظر بسياری از تحليل گران بومی، ممکن است الگوئی برای اقليت های قومی و مذهبی در همه کشورهای منطقه باشد و سبب گسترش تلاش های تجزيه طلبانه شود. حکومت های کوچک و ناتوان، بر پايه ترفند "تفرقه بيانداز و حکومت کن" آسان تر می توانند از سوی قدرت های بزرگ منطقه ای و خارجی انگولک شوند. جبهه آزادی بخش اسلامی مورو در جنوب فيليپين، سال ها است برای تجزيه اين بخش می جنگد. "دعوت جماعت اسلامی اندونزی" به رهبری شيخ ابوبکر باعشير، مدت ها است با ادعای "بازگشت به کيان جغرافيائی اسلامی"، مسلمانان اندونزی، مالزی و جنوب فيليپين را به تشکيل جبهه مشترک اسلامی شرق آسيا فرا می خواند. رقابت ايران و عربستان بيشتر ساکنان حوزه های نفتی عربستان سعودی، اکثريت مردم بحرين و اقليتی قوی از مردم کويت را شيعيانی تشکيل می دهند که همواره از سوی حکومت های سنی مورد تبعيض قرار گرفته اند. بر سر رهبری جهان اسلام، ميان رياض و تهران، رقابت سر سختانه ای ادامه دارد. جمهوری اسلامی مايل است شيعيان را به اهرم های فشار بر کشورهايی با حکومت های سنی تبديل کند. عربستان سعودی، جبهه سنی ها را در عراق و افغانستان و احتمالا جنوب ايران تقويت و تحريک می کند. جبهه اسلامی در اروپا جمهوری اسلامی ايران، عربستان، ترکيه و کويت، شبکه مساجد و مراکز مذهبی را در سراسر اروپا با سرعت گسترش می دهند. از طريق بعضی از اين مساجد، نه تنها کودکان و نوجوانان خانواده های مسلمان ساکن اروپا به مکاتب قرآن جذب می شوند، بلکه از ميان جوانان غربی دستخوش بحران هويت نيز، برای اسلامگرايان مسلح سربازگيری می شود. برپايه مقررات آتش بس در پايان جنگ بالکان، همه نيروهای خارجی، به استثنای نيروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد، می بايست اين منطقه را ترک می کردند. اما صدها پاسدارای که در جريان جنگ بالکان به بوسنی هرسگوين انتقال يافتند، با پرداخت پولی که از تهران می رسيد، دختران و زنان فقير اين کشور را به عقد خود در آوردند. آن ها از اين طريق به تابعيت بوسنی هرسگوين در آمدند و اکنون در ارتش و پليس اين کشور مشغول به کار هستند. احمد جنتی، به عنوان نماينده ولی فقيه در بوسنی هرسگوين، در سال های پس از استقرار آتش بس، هر سال چندبار با چمدان های پر از دلار به سارايوو می رفت تا به تقويت نوک جبهه اسلام در اروپا کمک کند. ترکيه و عربستان سعودی نيز، از بذل و بخشش برای توسعه شبکه مساجد کوتاهی نمی کردند. در اين سال ها، بوسنی هرسگوين به سرزمينی تبديل شد که هر دم در آن مناره ای می روئيد. در حالی که هنوز مدرسه ها و درمانگاه های ويران شده در جنگ ترميم نمی شد. شانس اسلامگرايان در تونس تونس، ناآرام است. اکثر تحليلگران، می کوشند با خوش باوری اين ديدگاه را جا بياندازند که با توجه به دهها سال کنترل اسلامگرايان در اين کشور و تجربه تلخ الجزاير، اسلامگرائی شانسی در تونس ندارد. اين تحليل گران، نقشی را که "جنبش نهضت اسلامی تونس" به رهبری "شيخ راشد الغنوشی" می تواند در معادلات سياسی آينده اين کشور فعلا سکولار داشته باشد، ناديده می گيرند. شيخ راشدالغنوشی، در سخنرانی ها و سمينارهای خود به صراحت از شانس پيروزی اسلامگرايان در يک انتخابات آزاد سخن می گويد. اين واقعيت يکبار در آغازه دهه ۹۰ ميلادی در الجزاير تجربه شده است: در نخستين انتخابات آزاد و دموکراتيک اين کشور، جبهه مقدس اسلامی (فيس) ۵۵ درصد آرای مردم را به خود اختصاص داد و می رفت تا حکومت را تشکيل دهد. فيس، اقتصاد آزاد را بر مبنای شريعت اسلام تبليغ می کرد. اما در درون خود اين تشکيلات، بر سر اين که آيا اجرای قوانين شرعی در يک نظام دموکراتيک عملی است يا نه اختلاف نظر وجود داشت. هواداران فيس را تنها مذهبيون متعصب تشکيل نمی دادند، بلکه ساکنان فقير حومه های شهرهای بزرگ و جوانان بيکار نيز، که از فساد اقتصادی به ستوه آمده بودند، از اين تشکيلات اسلامگرا پشتيبانی می کردند. در سال ۱۹۹۲ ارتش الجزاير، انتخابات را ملغی و فيس را غيرقانونی اعلام کرد. اين کار، در عين حال که الجزاير را از افتادن به دام اسلامگرائی نجات داد، طغيان جوانان هوادار فيس را برانگيخت و سبب شد که آن ها دو سال بعد، در سال ۱۹۹۴ "ارتش مقدس اسلامی" را به عنوان بازوی نظامی زيرزمينی فيس تشکيل دهند. با اين اقدام، الجزاير وارد دورانی طولانی از جنگ های داخلی، ترور و وحشت شد. در اين دوران دست کم ۲۰۰ هزار شهروند اغلب غيرنظامی و بی گناه الجزاير قربانی رودرروئی های مسلحانه شبه نظاميان و ارتش شدند. دهها هزار نفر نيز ناپديد شدند که بازماندگانشان، هنوز نوميدانه آن ها را جست وجو می کنند. ديکتاتوری سکولار حبيب بورقيبه نخستين رئيس جمهور تونس پس از استقلال و جانشين وی زين العابدين بن علی، هر دو در دوران حکومت خود از جدائی دين و دولت پشتيبانی و ويژگی سکولار دولت ها را حفظ کرده اند. اما همزمان، با دستکاری در انتخابات و جلوگيری از رشد احزاب و گروه های سياسی مستقل و جدا از دولت، مانع از آن شده اند که يک جامعه مدنی قدرتمند مبتنی بر کثرت گرائی دموکراتيک در تونس شکل بگيرد. در چنين شرايطی، بعيد نيست که جنبش نهضت اسلامی، که تاکنون توانسته است خود را جريانی نسبتا ميانه رو نشان دهد، با کمک قدرت های محلی رقيب، مثل ايران و عربستان سعودی، بر موج نارضائی ها سوار شود و به تدريج همان موقعيتی را کسب کند که برادرخوانده اش فيس در دهه نود در الجزاير کسب کرد. در غياب احزاب و نهادهای مدنی در گزارش ها می خوانيم که سنديکاهای تونس در رهبری اعتراضات اخير نقش داشته اند. ۴۰۰ حقوقدان نيز، در اعتراض به سرکوب اين اعتراض ها، پيش از کناره گيری و فرار زين العابدين بن علی، در برابر کاخ رياست جمهوری دست به تظاهرات اعتراضی زده اند. اما آيا سنديکاهای تونس، که در شرايط کنترل شديد سياسی پا گرفته اند، دارای آن نفوذ و قدرتی خواهند بود که در صورت از هم پاشيدن نظام سياسی موجود بتوانند مانع قدرت گرفتن اسلام گرايان شوند؟ سودای حکومت اسلامی در تونس شيخ راشدالغنوشی، چنين وانمود می کند که نهضت اسلامی تحت رهبری او خواهان حضور در نظامی دموکراتيک و آزاد است. اما ژرف نگری در اظهارات او، نشان می دهد که هدف نهائی وی چيزی جز تشکيل حکومتی اسلامی نيست. شيخ الغنوشی، ۲۳ فروردين امسال در مصاحبه با پايگاه اينترنتی قدس، که متعلق به جمهوری اسلامی است، می گويد: "همه امت های اسلامی بايد دولت ها را زير فشار قرار بدهند تا با سياست های اسرائيل برای نابود کردن مسجدالاقصی مقابله کنند." او، مدتی بعد در مصاحبه ديگری با "محمد مصدق يوسفی" می کوشد ثابت کند که آزادی به نفع گسترش اسلام است. شيخ می گويد:"در زمان کنونی، در نقاطی که آزادی بيشتر است، اسلام از فراگيرترين اديان می باشد. اسلامگرايان، برای فرار از محيط های اسلامی ديکتاتوری، در فضاهای دموکراسی سکولار گسترش يافته اند. اسلام گرايان خواستار تحقق عرصه های مختلف آزادی، از جمله انتخابات سالم با تکثر احزاب می باشند، تا از اين راه، امکان حضور، تاثير و انجام اقدامات تبليغی برای دعوت به سوی خدا به وجود بيايد." اين حرف ها نشان می دهد که شيخ راشد الغنوشی در انديشه کسب قدرت سياسی برای ايجاد حکومت مذهبی و به قول خودش دعوت به سوی خدا است. سرسلسله تحولات بزرگ آيا تحولات تونس، سرسلسله تحولاتی بزرگ در نظام های سکولار، اما فاسد ديگر در جهان اسلام نخواهد بود؟ آيا دولت های خودکامه مصر، الجزاير، ليبی و سوريه، که تاکنون کوشيده اند جلوی گسترش اسلامگرائی تعصب آلود و سنتی را بگيرند، يکی پس از ديگری با بحران روبرو نخواهند شد؟ و آيا همه اين تحولات، سبب نخواهد شد که شيفتگان "صلاح الدين ايوبی" به فکر آن بيافتند که شمشيرها را برای شرکت در يک جنگ صليبی ديگر صيقل بدهند؟ سابقه دشمنی جهان اسلام و غرب دشمنی با غرب، در جهان اسلام سابقه ای طولانی دارد. نيمه دوم قرن سيزدهم قمری، سيد جمال الدين اسدآبادی، و سيد محمد عبدو دو روحانی ايرانی و مصری، انديشه وحدت جهان اسلام در برابر سلطه استعمار غربی را مطرح می کنند. همين انديشه ها پايه تفکر "اخوان المسلمين" را در مصر می سازد. اما اخوان المسلمين، بعدا در مصر سرکوب می شود و دشمنی با فرهنگ سلطه جوی غرب، برای دهها سال به آتش زير خاکستر تبديل می شود. بعدها، بذر بنيادگرائی اسلامی را، ايالات متحده آمريکا در سال ۱۹۹۰ ميلادی با نخستين جنگ خليج فارس می پراکند. قلمه های کينه ميان جهان اسلام و جهان غرب، با حمله به افغانستان و بدتر از آن با اشغال عراق، به خون آبياری می شود. آيا هنگامی که ساموئل هانتينگتون در آستانه دهه نود ميلادی نظريه تقابل فرهنگی ميان جهان غرب و جهان اسلام را مطرح کرد، چنين روندی را پيش بينی کرده بود؟ هانتينگتون روز ۲۴ دسامبر سال ۲۰۰۸ ميلادی در سن ۸۱ سالگی چشم از جهان فرو بست. اما سايه هراس جنگ صليبی تازه ای که او پيش بينی کرد، هر روز سنگين تر می شود. Copyright: gooya.com 2016
|