گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
11 بهمن» حمله به گروه خبري شبکه العالم در قاهره، ایسنا10 بهمن» فرار فرزندان رئیس جمهور مصر به بریتانیا تایید شد، جرس 10 بهمن» طوفان در جهان عرب، قاسم توکلی - فرارو 10 بهمن» مبارک نخست وزیر جدید و معاون رییس جمهوری را برگزید، رادیو بین المللی فرانسه 8 بهمن» به آتش کشيدن دفتر حزب حاکم مصر، راديو زمانه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نان، اسلام، دموکراسی يا اعتراضات موروثی؟ شايسته اسدی، ديپلماسی ايرانینان، دموکراسی، اسلام يا هيچ کدام؟ منشا وقايع روزهای گذشته مصر بيشتر به کدام يک نزديک است؟ ريشه اين اعتراضات در کجاست؟ اصلا اين اعتراض ها عليه ديکتاتوری های موروثی، خودانگيخته بوده اند يا موروثی و اقتباسی؟ حرکت های اعتراضی در کشورهای آفريقايی و عربی بعد از شيوع گرانی محصولات غذايی و اعتراض فارغ التحصيلان بيکار در تونس شروع شد. گرانی مواد غذايی نه تنها در اين کشورها بلکه در اروپا و امريکا و ساير نقاط نيز شايع بود ولی بهبود وضع اقتصادی اروپا و امريکا و خروج اين کشورها از بحران مالی ۲۰۰۸ به اين سو، موجب شد تا افزايش قيمت ها چندان محسوس نباشد و متناسب با رشد اقتصادی و خروج از وضعيت وخيم گذشته تلقی شود. سرزمين هايی که طی هفته های گذشته آبستن حوادث اعتراضی و شورش های خيابانی بوده اند، سرزمين های فقيری نيستند. شايد اگر يمن را متمايز کنيم و بخواهيم بر تونس و مصر متمرکز شويم نتوانيم توجيه اقتصادی محکمی برای تداوم شورش های اخير پيدا کنيم. بطور حتم جز جرقه اوليه ماجرا چيزی پيدا نمی کنيم. اگر چنين بود وعده زين العابدين بن علی برای تثبيت قيمت ها و نزول نعمت موثر می افتاد و جلوی بلواها و تنگناهای بعدی را که محصول ناامنی و بی ثباتی و در نتيجه برهم خوردن تعادل بازار و قحطی نان و... است می گرفت. اوضاع در مصر هم بدتر از تونس نبود؛ ضمن اينکه فراموش نکنيم هنوز جنوب شهری ها يا طبقه فرودست و روستايی مصری وارد معرکه نشده و اعتراضات در سطح شهرهای بزرگ و با حضور اقشار متوسط به بالا مانده است. يکی از مولفه های اصلی شورش های نان و مواد غذايی که حدود دو دهه پيش نيز الجزاير و تونس را دربر گرفت، حضور همه جانبه اقشار کم درآمد و ضعيفی بود که حول يک درد مشترک به خيابان ها ريختند و خون دادند و برای کسب مايحتاج اوليه خويش فرياد سردادند. قوام ديکتاتوری های بن علی در تونس، مبارک در مصر يا شيوخ کشورهای عربی خليج فارس ناشی از فراهم آوردن ثبات اقتصادی و رفاه نسبی در جامعه بوده است. اميال سياسی و خواسته های ثانويه مردم اين کشورها تا امروز در قالب فعاليت های مدنی و حزبی و مطبوعاتی پيگيری می شده و اگر کار به اعتراض خيابانی يا زدوخوردهايی کشيده می شد، مقطعی بود و به اشغال يا آتش زدن فلان مرکز دولتی، برکناری دولت، حضور ارتش در خيابان و کشته شدن يکصد تن کشيده نمی شد. حقيقت اين است که اگر جنبش اعتراضی مردم تونس اوج نمی گرفت يا بن علی زمام امور را به همسرش ليلا که گويا چون ليدی مکبث عمل می کرد، نمی سپرد و تدبير و آينده نگری به خرج می داد، مصر امروز در پيچ و خم آينده اش گرفتار نبود. اين روزها همه جا سخن از سرنوشت محتوم ديکتاتورها و عبرت گيری ساير خودکامگان می رود و می گويند دير يا زود نوبت حسنی مبارک نيز می رسيد و اين جرقه را همان جوان دوره گردی روشن کرد که تونس را متحول کرد. اگر غير از اين نباشد، يعنی اگر شواهد و دلايلی جدا از اين عوامل در ميان نباشد، بايد اتفاقات چند روز اخير مصر را به واقع "اتفاق يا تصادف" برشمرد. سال هاست که از ديکتاتوری و مادام العمر بودن رييس جمهوری مبارک، محدوديت و سرکوب مخالفان، تقلب در انتخابات و اتکای او به جبهه غرب و محور عربی – اسرائيلی منطقه سخن می رود ولی در هيچ سالی، بعد از هيچ انتخاباتی، بعد از چای خوردن و دست دادن با مقام های اسراييلی، بعد از سرکوب يا حذف جريان اخوانی و حتی عامل گرانی و کم نانی، کارد به زير شاهرگ مبارک نرسيده بود. اگر تمايلات دموکراتيک را ملاک بگيريم بايد بپرسيم چرا انتخابات دو ماه پيش پارلمان مصر که با اعمال محدوديت بر مخالفان - به خصوص جريان اخوان - همراه بود، بدون تنش برگزار شد و به فراموشی رفت. اعتراض های البرادعی هم منجر به اتفاقی نشد و کسی او را دستگير نکرد. درباره تمايلات اسلامی نيز همين پرسش مطرح است. نمی توان تونس و مصر و يمن و اردن را سرزمين خيزش های تازه اسلامی برشمرد. البته هرجا در کشورهای اسلامی به چنين شورش ها و اعتراضی هايی بربخوريم می توانيم اطلاق اسلامی بر آن بگذاريم؛ ولی نه از بابت ماهيت و ايدئولوژی جنبش بلکه از جهت کيش و دينی که مردم به آن منتسب اند. با اين نگاه، نه عامل دموکراسی خواهی موجد اعتراضات تونس و مصر است و نه عامل اسلام گرايی و خيزش عليه ديکتاتورهای ضد دين. درواقع نه وجهه ضد دموکرات و نه سيمای سکولار بن علی و مبارک، خاستگاه اعتراض ها نبوده اند. از سوی ديگر اگر بخواهيم صرفا به مصر بپردازيم بايد با تعجب سوال کنيم که اگر مساله اصلی گرانی و فقر و سوءمديريت اقتصادی دولت در ميان بوده، پس اقشار فرودست و بيکارها و کارد به استخوان رسيده ها کجا هستند؟ در اينکه امريکا و باقی کشورها از حسنی مبارک خواسته اند تا آزادی های سياسی و اصلاحات را جدی بگيرد می توان به اين برداشت رسيد که قاطبه معترضان مصری متعلق به طبقه متوسط و آزادی خواه اند که مشکل اصلی را در ساختار ديکتاتوری حکومت می بينند. در تونس شاهد بوديم که بعد از فرار بن علی و خلاء قدرت در اين کشور، بخشی از مردم خشمگين دست به غارت فروشگاه ها و مغازه ها زدند و همين شمه کافی بود تا در واکاوی جنبش تونس، رگه های اقتصادی را مشهودتر ببينيم. قاهره در پربرخوردترين و خشونت بارترين شب اعتراضات، شاهد حضور جمعيتی کمتر از صد هزار نفر بود؛ جمعيتی که فريادزنان از مردم نشسته در خانه ها می خواستند تا به خيابان بيايند و به آنها بپيوندند. با همه احترامی که برای جنبش های اعتراضی دموکراسی خواهانه قائليم بايد کمی در انگيزه ها و ادله اين شورش ترديد کنيم. چرا آزادی خواهان مصری بعد از انتخابات پارلمان (دو ماه پيش) واکنشی از خود نشان ندادند؟ چرا با وجود حمايت خفيف اخوان المسلمين از اعتراضات مردمی، هنوز جمعيت قابل ملاحظه ای برای نشان دادن تمايلات اسلام گرايانه و ضد ديکتاتوریشان به معترضان نپيوسته اند؟ چرا شخصيتی چون البرادعی که سابقه محبوبيت و فعاليت چندانی در مصر ندارد، به عنوان بديل معرفی شده است؟ آيا اين بهترين فرصت برای ريشه کنی رهبريت خودکامه به سبک حسنی مبارک نيست؟ اصلا چرا مصری ها خود مبدع اين حرکت نبودند و آن قدر صبور بودند تا آتش را باد از سمت تونس روانه کشورشان کند؟ يمن و اردن نيز ايضا. از قضا مصری ها به لحاظ سابقه تمدنی و فرهنگی و سياسی پيشروتر از جوامع اطراف هستند. شايد انگيزه اصلی برای تحرکات اخير مصری ها همين بوده که چرا می بايست تونسی ها بتوانند بن علی را روانه عربستان کنند ولی آنها که مترقی ترند و آزادی خواهیشان ديرينهتر از تونسی هاست، دست روی دست گذاشته اند؟ اين جوشش اگرچه عليه ديکتاتوری است اما بخشی از يک مسير به مقصد دموکراسی خواهد بود که احتمال دارد با عمل سزارين، به فرجامی ناخوشايند دچار شود. صحبت از مخالفت با حرکت های اعتراضی با اهداف فقرستيزی و آزادی خواهی و استعمارزدايی و ضد اسراييلی و هر چيز ديگر نيست. صحبت از دليل و زمان شکل گيری جنبش هاست. حرکت های اعتراضی اگر صرفا بر تاثيرپذيری از جنبش ها و انقلاب های همسايگان بنا شود، ممکن است ماهيت و معنای ذاتی خود را از دست بدهد. نه از روی دست يک انقلاب ايدئولوژيک می توان به انقلابی ملی و ضداستعماری دست زد و نه می توان با تاسی از شورش های نان و غذا، شورش هايی به نام دموکراسی راه انداخت. اگرچه شورش ها به برانداختن نظام يا سقوط ديکتاتوریها منجر شده باشند ولی "روش"ها را نبايد بی توجه به "هدف و محتوا" اقتباس کرد. روش از دل محتوا بيرون می آيد و ناهمخوانی اين دو با يکديگر آسيب های جدی برای موج های دموکراسیخواهی در پی خواهد داشت. Copyright: gooya.com 2016
|