جمعه 22 بهمن 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

پيام جعفر پناهی به فستيوال جهانی فبلم برلين

دنيای فيلمساز، دنيای گذر بين واقعيت و خيال است. فيلمساز از واقعيت الهام می‌گيرد، آن را به خيال خود در می‌‌آورد و در انجام اين بازی واقعيت و خيال، فيلمی می‌‌سازد که شايد تصوير آرزوهايش باشد.

واقعيت اين است که مرا پنج سال گذشته بی‌ حکم، و برای بيست سال آينده با حکم، از ساختن و کارگردانی هر نوع فيلمی محروم کرده اند. اما می‌‌دانم در اين بيست سال، با خيال خود آرزوهايم را خواهم ساخت.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اعتراف می‌کنم من به عنوان يک فيلمساز که دغدغه‌های اجتماعی دارم، هر چند نمی‌‌توانم تصويرگر محدوديتها، معضلات و مشکلات روز مردم جامعه‌ام باشم، اما نمی‌‌توانم آرزو نکنم که پس از بيست سال تمامی اين مسائل از جامعه‌ام رخت برنبسته باشد، تا آن گاه که مجال ساختن می‌‌يابم، تصويرگر رفاه، آرامش و آسايش مردم کشورم باشم.

واقعيت اين است که مرا بيست سال از فکر کردن، انديشيدن و نوشتن محروم کرده اند اما نمی‌‌توانم آرزو نکنم که پس از بيست سال کنکاش عقايد در فضای آزاد انديشی‌ محو نشده باشد.

مرا بيست سال از ديدن جهان محروم کرده اند. آرزويم اين است پس از بيست سال به جهانی‌ سفر کنم که هيچ محدوديت جغرافيايی، نژادی، عقيدتی‌ و حتی انسانی‌ نداشته باشد و در آن جهان انسانها با هر عقيده و انديشه و باور بتوانند آزادانه و به دور از خشونت در کنار هم زندگی‌ کنند.

مرا بيست سال به سکوت محکوم کرده اند. با اين حال در خيال خود زمانی‌ را فرياد ميزنم که تحمل يکديگر را داشته باشيم و پذيرای سخن هم گرديم، با هم بينديشيم و برای هم زندگی‌ کنيم.

در نهايت، واقعيت حکم من اين است که بايد شش سال درون زندان بمانم. من در اين شش سال با خيال خود و به اميد تحقّق آرزوهايم زنده خواهم ماند. اميدوارم همکاران فيلمسازم در تمامی‌ نقاط اين کره خاکی در اين شش سال خالق آثاری باشند که پس از بازگشت از زندان، انگيزه زندگی در دنيای خيال آنها را داشته باشم.

پس از اين لحظه به بعد مجبورم برای بيست سال سکوت کنم، مجبورم نبينم، مجبورم نينديشم و مجبورم فيلم نسازم.

به واقعيت زندان و زندانبان تن‌ می‌‌سپارم تا شايد آرزوهايم را روزی روزگاری در خيال شما بيابم. بيابم آنچه را که از من دريغ کرده اند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016