سه شنبه 10 اسفند 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خيزش اسفند: انزواجويی جنبش سبز يا برآمد همبستگی ملی بر عليه استبداد دينی؟ مهرداد درويش‌پور

مهرداد درويش‌پور
در برآمد جنبش‌های توده‌ای برای دمکراسی در صف نخست آن قرار گيريم و به تشويق هر چه بيش‌تر برای گسترش آن بپردازيم و در صورت شکست آخرين سربازانی باشيم که جبهه نبرد را ترک می‌کنيم! از اين‌رو در خيزش اسفندماه بايد خود را با تمام قوا برای حضور در صف مقدم اعتراضات آماده سازيم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


فراخوان های آقايان موسوی و کروبی برای تظاهرات ۲۵ بهمن و شورای هماهنگی راه سبز اميد برای اول اسفند، ۱۰ اسفند ، روز جهانی زن و چهارشنبه سوری فضايی از بيم و اميد را در کشور بر پا کرده است. در بررسی های خوش بينانه بر تجديد حيات جنبش سبز و غافلگير شدن حکومت و وحشت آن از تظاهرات ۲۵ بهمن و اول اسفند تاکيد شده و هم از اينرو با اميدواری بر فراگيرشدن استقبال مردمی از فراخوان های تظاهرات در ۳ سه شنبه پی در پی در هفته های آينده تاکيد می شود. همچنين تاکيد می شود که گسترش روزافزون تظاهرات در ديگر کشورهای عربی و به ويژه حوادث ليبی بر تمايل مردم ايران در برچيدن استبداد تاثير گذاشته و مانع از فروکش توان جنبش ميگردد. علاوه بر آن مدافعان فراخواندن مردم به تظاهرات پی در پی بر اجتناب ناپذيری اين امر تاکيد کرده و برآنند هر گونه رخوت و انفعال در خيزش مردمی می تواند منجر به دستگيری موسوی و کروبی شده و ضربات جانکاه بر جنبش سبز و دمکراسی خواهی در ايران وارد آورد. به وارونه فشار اجتماعی داخلی و بين المللی شايد با تحميل عقب نشينی به حکومت، توازن قوای فعلی را برهم زند. منتقدان اما برعدم واقع بينی گروه های اصلاح طلب در ارزيابی از درجه استقبال مردم از فراخوان های آنان تاکيد ميکنند. برای نمونه ميليونی خواندن تظاهرات - در بهترين حالت صد هزار نفری - مردم تهران در ۲۵ بهمن را نشانی از بی اعتنايی آنان به توازن قوا می خوانند. اين گروه از منتقدان برآنند که فراخوان به ۵ تظاهرات پی در پی در کمتر از يک ماه آنهم با توجه به نابرابری توازن قوای سياسی ميتواند جنبش سبز را از جنبشی اجتماعی به جنبشی آوانگارد تبديل کند و از ميزان استقبال عمومی از آن بکاهد و در نهايت آنرا منزوی سازد. علاوه بر آن منتقدان برآنند بيانيه های اخير اصلاح طلبان و نحوه عمل آنان به ويژه در خارج از کشور نشان از رشد تمايلات انحصار طلبانه در آنان دارد. به عبارت ديگر اصلاح طلبان به جای تاکيد بر شعارهای فراگير همچون آزادی زندانيان سياسی و دستگير شدگان حوادث اخير، محاکمه عاملان سرکوب، رفع حصر خانگی از موسوی و کروبی، برگزاری انتخابات آزاد و شعارهايی از اين دست دائما بر جنبه دينی اين جنبش و يا شعارهايی همچون "مير حسين يا حسين" تاکيد می ورزند. امری که می تواند حضور همگانی در اين تظاهرات و رشد خواسته های دمکراتيک را با مخاطره روبرو سازد و به ويژه از حضور نيروهای ساختار شکن در صف تظاهرات بکاهد و توان اين جنبش را از آن چه که هست نيز محدود تر سازد. تحقير کافران يا به عبارت دقيقتر دگر کيشان در اعتراض آقای سروش به "حکومت کافر پرور" جمهوری اسلامی که با واکنش گسترده نيروهای غير دينی روبرو شد، نمونه ای از اين دست است.
در اين هشدارها و نقدها نکات قابل درنگ بسياری است. تلاش برای يکدست ساختن جنبش سبز از طريق تحميل شعارهای گروهی به آن، همبستگی عمومی را با مخاطره روبرو می سازد. علاوه بر آن همسان سازی خيزش های خيابانی در ايران با کشورهای عربی ميتواند نتايج مهلکی برای جنبش دمکراسی خواهی در ايران به بار آورد. تجربه ليبی و مقايسه آن با مصر نشان ميدهد از قضا حکومت هايی که درجه ای از وابستگی به غر ب دارند، در برابر فشار بين المللی حساس تر بوده و آسان تر ممکن است به خواست مسالمت آميز مردم برای تغيير تن دردهند. حال آن که بمباران مردم ليبی توسط نيروهای قذافی نشان از آن دارد حکومت های ديکتاتور کاملا مستقل، بدليل توجه کمترشان به واکنش های بين المللی ميتوانند به گونه ای خشن تر به سرکوب مردم بپردازند. اين خطردر مورد جمهوری اسلامی ايران نيز که خود حکومت برآمده از انقلاب است و شبانه روز به چالش جهان مشغول است از بسياری جهات وجود دارد و خوش خيالی در مورد آن که تاکتيک تظاهرات خيابانی می تواند کار آن را يکسره سازد، بسيار خوش بينانه است. با اين همه من جزو کسانی هستم که برغم احتياط با خوش بينی و عزمی جزم به اين روند مينگرم و می پندارم ضمن بررسی انتقادی هر گونه رفتار انحصار طلبانه از سوی اصلاح طلبان، بايد از چالش استبداد حاکم توسط مردم در اين روزها حمايت کرد.
با چنين نگاهی بود که پيشتر در مورد تاثير خيزش مردم در کشورهای عربی بر ايران در مقاله درسها و پيامدهای خيزش های تونس و مصر برای جنبش سبز و دمکراسی ايران" نوشتم که "فراخوان شجاعانه برای برپايی تظاهرات در ۲۵ بهمن که با تمام قدرت بايد از ان پشتيبانی کرد نشان گر تلاش برای برآمد دوباره جنبش سبز در ايران است. خيزش های تونس و مصر اعتماد به نفس ايرانيان برای چالش استبداد حاکم را افزايش داده است. با اين همه پيشروی دوباره جنبش آزادی خواهی در ايران - که تنها به جنبش سبز نيز محدود نمی گردد - بدون باز انديشی در باره کمبودهای تا کنونی و الهام يابی از راه کارهای "انقلاب اصلاح گرايانه" و يا "اصلاح طلبی انقلابی" در تونس و مصر ممکن نيست. پرسش اين جا است که آيا چهره های شاخص اصلاح طلب همچون آقايان موسوی و کروبی قادر و يا مايل به نقد و عبور از گذشته و تجديد نظر در شعارها و راه کارهای خود هستند و يا مردم و جوانان آزاديخواه به ستوه آمده از استبداد دينی، به اتکای نيروی خود "۶ آوريل" و "روز خشم" ديگری در ايران خواهند آفريد؟"
اين پيش بينی ها در عرض کمتر از چند روز صحت خود را نشان داد. برخلاف انتظار حکومت و بخشی از اپوزيسيون که اراده معطوف به آزادی مردم را دست کم گرفته بودند، خيزشی شگفت انگيز در ايران رخ داد که بايد از آن به عنوان "روز خشم " ايران نام برد. شعارهای اين تظاهرات عميقا ساختار شکنانه بود. شعار "مبارک، بن علی، نوبت سيد علی" و "حذف ولايت فقيه" نشانگر اراده ملی ايرانيان برای برچيدن استبداد دينی و پاسخ دندان شکنی در برابر چابلوسی آن دسته از ناصحان خامنه ای بود که در پی "تغيير رفتار رهبری" برآمده بودند. اين شعارهای ساختار شکنانه نشان داد که شعار "التزام به قانون اساسی" جای خود را به نفی شالوده قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران سپرده است. اگر آغاز جنبش سبز نشانگر گذار از گفتمان اصلاح طلبانه به گفتمان تحول طلبی بود، امروز بايد از شکل گيری گفتمان ساختار شکنانه درجنبش سبز ايران سخن گفت. به عبارت ديگر جامعه به سرعت در طی چند سال از اصلاح طلبی به تحول طلبی (نافرمانی مدنی) و امروز به ساختارشکنی روی آورده است. امروز بايد از پديده " اصلاح طلبان پسا اصلاحات" سخن گفت. ويژه گی خيزش های اين دوران در اين است که جنبش سبز نه در پی اعمال قهر و نه در پی هم شکستن ماشين دولتی است. بلکه شالوده آن بر خواست برچيدن استبداد دينی در ايران و جدايی دين از دولت، استقرار جمهوری، مردم سالار و انتخابات آزاد و رای برابر شهروندان (برچيدن تبعيض جنسيتی، اتنيک و دينی) استوار است. امروزه به نظر ميآيد خود اصلاح طلبان نيز دريافته اند بدون عبور از نظام ولايت فقيه شانسی برای اصلاحات ساختاری در نظام وجود ندارد.
پيش از اين از حرکت ۲۵ بهمن به عنوان شکل گيری "آغاز يک پايان" نام بردم. پرسش اين جا است که تظاهرات اسفند ماه - که چه در داخل و چه در خارج از کشور بر پايه فراخوان شرکت همگانی در تظاهرات و همبستگی سراسری مردم ايران شکل گرفته است -چه فرجامی خواهد يافت؟ آيا پاسخ مردم به اين فراخوان که در آن از راه سبز اميد گرفته تا کردها و ديگر گروه های اتنيک، دانشجويان، زنان، گروه های جمهوری خواه در داخل و خارج از کشور و تمامی نهادها و رسانه های وابسته به جنبش سبز و اصلاح طلبان شرکت کرده و ميکنند در رشد خود ميدان تحرير ديگری در ايران خواهد آفريد؟ يا آن که تظاهرات ماه اسفند برآمد ديگری است که به دليل نابرابری قدرت شکست خواهد خورد. ما همواره بر مسالمت آميز بودن اين تظاهرات تاکيد ورزيده ايم و بر اين باوريم تنها حضور ميليونی مردم می تواند اقتدار توده ای را بر قدرت سرکوب دشمن چيره گرداند. هر چند مسئو ليت تحميل هر قهری بر اين جنبش بيش از همه متوجه حکومت است.
تظاهرات ۲۵ بهمن، اول اسفند و ديگر تظاهرات اسفند ماه نقطه عطف ديگری در رويارويی دولت و ملتی است که هريک موجوديت خود را از نفی ديگری به دست می آورد. با اين همه همچنان نابرابری توازن قوا می تواند اين جنبش را در پيش روی های بعدی خود دچار دشواری های جدی سازد. پرسش اين جا است که چه راه ديگری پيش رو جنبش قرار دارد؟
آن چه به حرکت اول اسفند خصلتی نمادين بخشيد سراسری بودن اين حرکت در کل کشور و همزمانی آن با کارزار جهانی ايرانيان در بيش از ۲۰ شهر جهان بود. حضور قدرتمند ديگر گروه های اتنيکی به ويژه کردها در آن، هم آوازی هرچه بيشتر بخش های گوناگون جنبش سبز در چالش حکومت، فراگير شدن شعارهای ساختارشکن و قوت گيری شايعاتی مبنی بر سرباززدن بخشی از سپاه و نيروهای انتظامی در خوداری از سرکوب مردم از ديگر ويژه گی های اين رويداد بود. اين همه نشان از گسترش روحيه تحقير ترس و گسترش شجاعت و اراده معطوف به آزادی دارد. آنهم در شرايطی که حکومت از همه ابزارها برای ارعاب و سرکوب به خشن ترين شکل خود استفاده کرده و حتی از تهديد به اعدام موسوی و کروبی خووداری نميکند.
همه شواهد نشانگر نگرانی حکومت استبدادی از خيزش دوباره مردم است که ممکن است با تداوم آن به گسترش شکاف نه تنها در خود حکومت بلکه سپاه و ارتش منجر گردد. اين خيزش ها بايد با حمايت بين المللی بيشتری از مبارزات مردم ايران روبرو گردد تا حکومت را وادار به عقل نشينی نمايد. هر چند فرجام تحول در ايران را در نهايت کنشگران اصلی آن - مردم در صحنه رقم - خواهند زد، اما وظيفه ما از يک منظر پاسخ گويی به همان تکاليف پيشين است: در برآمد جنبش های توده ای برای دمکراسی در صف نخست آن قرار گيريم و به تشويق هر چه بيشتر برای گسترش آن بپردازيم و در صورت شکست آخرين سربازانی باشيم که جبهه نبرد را ترک ميکنيم! از اينرو در خيزش اسفند ماه بايد خود را با تمام قوا برای حضور در صف مقدم اعتراضات آماده سازيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016