پنجشنبه 4 فروردین 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

دو سه جرعه از بهاران، ويدا فرهودی

ويدا فرهودی
... چه شود اگر نسيمی بوزد ز سمت البرز / که به بی‌قرارِ غربت خبری دهد از ايران؟ / خبری به سرخیِ گل و به لحن سبز بلبل / همه مژده‌ی رهايی، ز حصار هر چه زندان

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چه شود اگر گذارم سر خود به دوش باران
و بنوشم از لبانش دو سه جرعه از بهاران

تن تشنه را سپارم، به طراوت جسورش
و چو بيد گيسوان را کنم از شعف پريشان

نفسش مسيح گونه بدمد شفای مستی
به عروق سرد هستی و رهانـَدم ز حرمان

بشوم چو لاله دربست، ز شراب ژاله سرمست
برسد ندا:" بنوش و به بهاريان بنوشان!"

و بنفشه ها به شبنم، سر و روی خويش شويند
که پرنده ای کـُندشان، به ترانه بوسه باران

چوشکوفه های بی تاب و جوانه های بی خواب
غزلم به رقص آيد، به ترّنم هـَزاران

چه شود اگر نسيمی بوزد ز سمت البرز
که به بی قرار ِ غربت خبری دهد از ايران؟

خبری به سرخی ِ گل و به لحن سبز بلبل
همه مژده ی رهايی، ز حصار هر چه زندان

خبراز طلوع اميد به مرام گرم خورشيد
که زروزگار جمشيد شده چيره بر زمستان

چه شود که سـِحر نوروز، به غمان کهنه پيروز
ندهد دگر به بيداد، پر و بال ِ فتنه اين سان؟

برسد صدای عاشق، به شفاعت شقايق
به هر آن کجا که شايد، برسد صدای انسان

به چَکاد بی قراری، به خلوص ، استواری
به نهايت شکفتن و صعود سرخ عصيان...

دگرم مگو چه شايد؟ بگذر ز هر چه" بايد"
بگذار تا گذارم، سر خود به دوش باران

ويدا فرهودی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016