گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
1 فروردین» ارسلان ابدی در آستانه مرخصی نوروزی، به زندان بازگردانده شد، سحام نيوز1 فروردین» پيام تبريک سه زندانی سياسی جوان عماد بهاور، اسماعيل صحابه و سعيد نورمحمدی از زندان اوين به مناسبت نوروز 25 اسفند» آزادی جواد سوهانکار از دانشجويان دانشگاه صنعتی شريف، کميته گزارشگران حقوق بشر 23 اسفند» بی خبری مطلق از نخبه رياضی جهان حسن جولانی بعد از گذشت ۱۲۰ روز بازداشت، دانشجونيوز 21 اسفند» ضیاء الدین نبوی به زندان کارون اهواز بازگردانده شد، هرانا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مادر مجید دری: برای ۲۰ دقیقه ملاقات، ۲۰ ساعت طی مسیر میکنیم، کمیته گزارشگران حقوق بشرکمیته گزارشگران حقوق بشر- خانهٔ گرم مجید دری در دومین روز از بهار ۹۰ میزبان شماری از فعالان دانشجویی بود، هر چند که جای خالی مجید، در گوشه گوشه این خانه، تنها بیقانونی و بیعدالتی را به یاد میآورد. مادر مجید دری، با دلتنگیهای مادرانهاش، از تمام پیگیریهایی میگوید که در مدت دو سال گذشته برای آزادی و یا مرخصی او انجام داده است. او میگوید: «نمیدانم چرا با مجید لج کردهاند.» گوشه خانهای در گوهردشت کرج، چشم مادر و پدری دو سال است که بر چهارچوب در خانه خشک شده تا شاید قامت پسرشان که دو سال پیش به جرم ستارهدار بودن، روانه سلولهای زندان شد، بار دیگر در چهارچوب این در نقش ببندد. دو سال است که این خانه از رنگ شعر مجید خالی است. دو سال است که دانشجوی ادبیات دانشگاه علامه، شعرهایش را فقط توی بند خوانده است. دوسال است که دل مادر تنگ است برای یک دل سیر دیدن پسرش. چقدر فاصله است از کرج تا اهواز. چقدر فاصله است، میان دل تنگ مادری که جای خالی پسرش را هر روز بغض میکند در گوشه گوشه خانه، تا شهر کوچکی در اهواز. بهبهان.
مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه علامه، عضو شورای دفاع از حق تحصیل، که پس از انتخابات پرمناقشه ریاست جمهوری در سال ۸۸ به بازداشت نهادهای امنیتی در آمد، و بیش از ۲۱ ماه است که در زندان به سر میبرد، نوروز امسال نیز به مانند سال گذشته، حق استفاده از مرخصی را بدست نیاورد و در زندانی در جنوبیترین نقطه ایران، سالش را نو کرد. تا شاید این سال برایش، سال رسیدن به باور رهایی باشد. شاید. خانه مجید دری، در دومین روز سال ۹۰، میزبان دوستانی بود که از دور و نزدیک آمده بودند تا بگویند، هنوز پس از گذشت اینهمه ماه، اینهمه روز، اینهمه بازداشت و سرکوب، یادشان نرفته، روزهایی را که مجید از زبان آنها و برای آنها، داد ستارهدار بودن سر میداد. روزهایی که با ستارهای بر سینهاش، دروغگویی مسئولان را به رخشان میکشید و در خیابانهای این شهر، برای مردم از ستارهدارانی میگفت که در تلویزیون و در برابر چشم میلیونها آدم، وجودشان انکار شده بود. و روزگار تبعید، به زندان کوچکی در شهر بهبهان. مادر مجید میگوید: «پیگیریهای زیادی را انجام دادیم تا از تبعید او جلوگیری کنیم، به دادستان گفتم که اگر مجید را تبعید کنید، من و پدرش را مجازات کردهاید. چرا که ما در این سن و سال نمیتوانیم، هر بار ۲۰ ساعت، طی مسیر کنیم تا بتوانیم ۲۰ دقیقه با مجید دیدار داشته باشیم.» او میگوید: «در این رابطه قولهایی هم به ما داده شد، اما بالاخره او را تبعید کردند. در مهر ماه.» پدر مجید دری میگوید: «آخرین بار ۲۰ روز پیش، مجید را ملاقات کردیم. مسافت زیاد است. بلیت به سختی گیرمان میآید. این همه راه را طی میکنیم برای یک ملاقات ۲۰ دقیقهای کابینی» مادر مجید، میگوید که حتی از تحویل دادن کتاب به او نیز خودداری میشود. او میگوید: «همه امور مجید باید با هماهنگی دادستان در تهران باشد. مسئولان زندان بهبهان میگویند که در مورد او ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم. باید از تهران دستور داشته باشیم.» در این دیدار، همچینن یکی از همبندان سابق مجید با تعریف خاطراتی از او، ابراز امیدواری کرد که وی نیز هر چه زودتر آزاد شده و به جمع خانواده و دوستانش باز گردد. مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل در تیرماه سال ۸۸ به بازداشت نهادهای امنیتی در آمد، وی پس از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این فعال دانشجویی پس از ۳ ماه نگهداری در این بازداشتگاه به بندعمومی منتقل و در بهمن ماه ۸۸ از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهام «محاربه»، «اجتماع و تبانی علیه نظام و تبلیغ علیه نظام»، به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. مجید دری در مورد روند برگزاری دادگاه خود در نامههایش گفته است که قاضی پیرعباسی رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، در جلسه دادگاه با منتفی دانستن اتهام «محاربه» در مورد وی، به او اجازه دفاع از خود در برابر این اتهام را نداده بود. شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب، حکم مجید دری را به ۶ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان ایذه کاهش داد. وی که بیش از یکسال در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری شده بود، در مهرماه ۸۹، برای گذران ادامه محکومیت خود به زندان شهر بهبهان تبعید شد. پیش از او ضیا نبوی، دیگر دانشجوی محروم از تحصیل نیز به زندان کارون اهواز تبعید شده بود. مجید دری، هماکنون بیش از ۲۱ ماه است که بدون داشتن یکساعت مرخصی در زندان نگهداری میشود. همبندان مجید دری، در مورد زمان انتقال وی به زندان شهر اهواز و اجرای حکم تبعیدش میگویند که او در لحظه آخر و در هنگام خداحافظی از دوستانش، روی پلههای بند ایستاد و با صدای بلند شعری از شاملو را فریاد کرد. گیرم که در باورتان به خاک نشستهام گیرم که بر سر این بام، بنشسته در کمین پرندهای گیرم که میزنید، گیرم که میبرید، گیرم که میکشید Copyright: gooya.com 2016
|