گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آقایان سنگ تحقق کدام آرمان ها را به سینه می زنید؟ بیژن صف سریاز همه کسانی که دم از دغدغه تحقق آرمان های انقلاب را دارند می خواهم یک بار برای همیشه، برای آگاهی نسل امروز، صراحتا بگویند که، به واقع دغدغه تحقق کدام آرمان ها را دارند که امروز پس از گذشت سی و دو سال هنوز تحقق نیافته و ایشان امروز این چنین در تحقق آن احساس مسئولیت می کنند؟ویژه خبرنامه گویا بعد از شایعات و حرف و حدیث هایی فراوانی که در مورد استعقای وزیر اطلاعات و ابقا شدنش توسط رهبری نظام شنیده شد، اخیرا آقای خامنه ای در یک سخنرانی با گفتن این حرف که "هرجا احساس کند از مصلحت بزرگی غفلت می شود، وارد خواهد شد"، نه تنها برشایعات منتشر شده در مورد وجود اختلاف مابین خود و رئیس جمهور بر گزیدهخود صحه گذاشتند بلکه با مقید نشان دادن خود در تحقق ارمان های انقلاب، داغ ملتی را که 32 سال پیش برای وصول مطالبات بر حق خود بپا خاسته و تا امروز نه تنها به آن دست نیافته، بلکه یاد آوری از آن انقلاب و آرمان هایش هم حکم نیشتر زدن به دمل چرکین را می ماند طرفه آنکه در مقابل پرسش ها و شماتت های نسل امروز، وا مانده و هیچ توجیه ای جز با گفتن این واقعیت که انقلاب مان را به بی راهه بردند، ندارد، از این رو نگارنده نه بعنوان یک سیاست باز بلکه بعنوان یک روزنامه نگار که همواره در طول تاریخ پر فراز نشیب این قبیله، حکم سربازان بی جیر و مواجب ملت را داشتند، با نوشتن این وجیزه از همه کسانی که دم از دغدغه تحقق آرمان های انقلاب را دارند می خواهم که صرف نظر ازهمه آن شعار ها و کلی گویی ها که تاکنون از ارمان های انقلاب 57 به میان آمده، یک بار برای همیشه، برای آگاهی نسل امروز، صراحتا بگویند که ، به واقع دغدغه تحقق کدام ارمان ها را دارند؟ که امروز پس از گذشت سی و دو سال هنوز تحقق نیافته و ایشان امروز این چنین در تحقق آن احساس مسئولیت می کنند؟ بیادتان بیاورم که یکی از ارمان های انقلاب 57، تحقق عدالت بود ، واژه ای که به کرار درسخنان همه مسئولین امروز کشورمان و خاصه رهبری نظام و رئیس جمهور بر گزیده ایشان شنیده می شود که اگر از منظر دین و اسلام هم به این واژه بنگرند ، یکی از مهمترین شاخصه های آن بازهمین عدالت است ، وحال در چنین مقطعی از تاریخ کشورمان باید ازاین مدعیان پاسداری از ارمان های انقلاب پرسید ایا به نظر شما در قبیله ای که شما بر آن حکم می رانید عدالت حاکم است ؟ از اینکه از واژه قبیله به جای جامعه استفاده می کنم ،نه قصد توهین دارم و نه منظورم تحقیرکردن زمامداران امروز این اب و خاک است، چرا که فرق است بین قبیله و جامعه، بقول افلاطون جامعه را باید ساخت و آگا هانه هم باید ساخت اما قبیله احتیاج به قیم دارد که همه تصمیمات را او می گیرد و دیگران نقشی ندارند و همه چیز را برای خود و اطرافیان خود می خواهند و این یعنی همان شعار شرم آور فرمانروایانی است که در طول تاریخ این کهنه دیار، آمدند و رفتند و جز نام ننگی از خود بر جای نگذاشتند و از قضا یکی از اهداف و ارمان هایی که در سال 57 بدنبالش بودیم و هنوز هم هستیم ، عدالت بود تا دیگر فرمانروایانی نباشند که بگویند همه چیز برای ما و هیچ چیز برای ملت . و جالب است بدانید همه آن فرنانروایان به وقت چشم بر بستن از این دنیای فانی ، اگر نه به صدای بلند تا همه بشنوند و پند گیرند، اما بی شک در دل با خود می خواندند که : از این دست استد م ، زان دست دادم باز بیادتان بیاورم ، که یکی دیگر از آرمان های انقلاب ریشه کن کردن اختناق و استبداد و میوه نامشروع آن یعنی قدرت مطلقه بود تا شهد آزادی و جمهوریت را به کام مردم بچشاند و کرامت انسانی را که به حاشیه رانده شده بود وارد متن نماید و بدینوسیله امکان و زمینه حاکمیت انسان بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود را فراهم سازد. ، ایا اکنون با گذشت سه دهه از انقلاب ، این مدعیان به تحقق رساندن آرمان های انقلاب در پی تحقق چنین آرمانی هستند ؟ یا کماکان باید شاهد فربه تر شدن قدرت غیر پاسخگو یی باشیم که میل به مرید پروری وسرسپرده کردن مردم دارد و با هرگونه منتقد و معترض، برخورد قهری می کند و با تلاشی مذبوحانه ، قصد تولید فرهنگ تملق و چاپلوسی بصورت سلوک و رفتار ایرانی را دارد . اقایان باور کنید اگر به واقع عزم راسخ در تحقق آرمان های انقلاب را داشته باشید ، تحقق همین دو ارمان از ده ها ارمان های فراموش شده انقلاب، ما را بس که تاکنون جز حرف همتی ندیده ایم چرا که: در ره منزل لیلی که خطر هاست به جان و اما آنچه باید در باره جنبش امروز مردم ایران صرف نظر از احتساب به گروه هایی که خود را متولی ان می دانند ، و آنانکه این خیزش مردمی را فتنه می خوانند گفته اید، این است که همواره در طول تاریخ وقوع هر جنبشی در واقع به نوعی نشئات گرفته از ذات جبری انسان های ازاده ای است که در مقابله با ظلم بی اختیار بر می خیزند ، آنچنانکه در سال 57 این چنین بود ، ودر حال حاضر در برخی از کشور های افریقایی هم بر پایه همین استدلال شگل گرفته است و انانکه چنین واکنش ملتی را بر علیه ظلم فتنه می دانند ، از ذات انسان که آزادی طلب است بی خبرند چرا که بنا بر اصل جبر و اختیار ، انسان ها در شرایط سلب ازادی های طبیعی خود لاجرم به روش های متوسل می شوند که در واقع به نوعی همان اتحاد برای رفع موانع کسب ازادی ها ی سلب شده آنهااست که به جنبش ازادیخواهی معروفند ، و درست نقل همان مثال مشهور ی است که زمانی نه چندان دور عالم و روحانی معروفی بنام مرحوم حاج شیخ حسین لنکرانی ، درتمثیل جالبی از کبریت و مشتعل شدنش ،در تعریف از اجبار و یا اختیار داشتن انسان ها ، به زبانی ساده بیان کرده است. می گویند وقتی از مرحوم آشیخ حسین لنگرانی ، پرسیدند انسان مجبور است یا مختار مطلق ؟ ایشان قوطی کبریتی را در دست چپ و چوبش را در دست راست گرفت و گفت ، الان نشانتان می دهم که انسان مجبور است یا مختار مطلق ، و بعد چوب کبریت را به بدنه باروتی قوطی کبریت کشید و گفت آیا به نظر شما این عمل یعنی کشیدن چوب کبریت به باروت ، جبر است یا اختیار ؟ مخاطب جواب داد ، اختیار است چون می توانیم چوب کبریت را به باروت نکشیم و هم می توانیم بکشیم تا چوب کبریت آتش بگیرد یا نگیرد . آشیخ حسین لنگرانی بار دیگر می پرسد ، وقتی کبریت را به بدنه باروت می کشیم ، اشتعال پدید آمده جبر است یا اختیار؟ و باز هم مخاطب در جواب می گوید ، اشتعال جبر است زیرا نمی شود ما چوب کبریت را به باروت بکشیم اما اشتعال صورت نگیرد و این دیگر دست ما نیست و چوب کبریت بی اختیار آتش می گیرد ، حال حکایت نه چنبش امروز ویا انقلاب 57 که نقل همه جنبش های ازادیخواهی در جهان است ، مگر می شود ظلم در جامعه ای بیداد کند و ملتی صبوری نمایند ؟ تحمل هم که باشد عاقبت روزی بسر خواهد رسید و بر علیه آن بر می خیزند، آنچنانکه تاریخ گواه این ادعا ست و ایضا آنچه امروز دربرخی از کشور های مسلمان شاهدیم ، و بر همین اساس جنبش امروز مردم ایران هم همچون انقلاب 57 و همه جنبش های که وجود داشته و بعداز این هم وجود خواهد داشت ، اجتناب ناپذیر و لاجرم است و نه فتنه، و این عمل لاجرم از فراوانی ظلم (کشیدن چوب کبریت به باروت) و به ستوه آمدن مردم (عمل اشتعال) بوجود می اید اما ظلم کردن اختیاری است ، انسان ها در بد و یا خوب بودنشان اختیاردارند و نه اجبار مطلق ، و انانکه با اعمال ظالمانه خود باعث جنبش مردم ستم دیده می شوند، نامی جز فتنه برای حق طلبی مردم ستم دیده نمی پسندند انچنانکه شاه هم انقلاب 57 را فتنه می خواند و سران کشور هایی که امروز با اعتراضات مردم خود روبر هستند آن را فتنه و دسیسه بیگانگان می خوانند . من خود از نسل انقلابم و بدون شرم می گویم که برای آنچه آرزوی خود و نیاکانم در طول تارخ این کهنه دیار بوده است ، در جنبش همگانی سال 57 حضور داشته و در به ثمر رسیدن آن ، چون وظیفه ای نه تنها دینی که فرمان به مقابله با ظلم داده است و ایضا بعنوان وظیفه ای تاریخی ، شرکت داشته ام و امروز هم نه سر افکنده ام و نه کتمان می کنم، اما از اینکه در مقابل نسل پرسشگر امروز که همچون سی دو سال پیش از این من ، به دنبال خواست های بر حق خود به جنبش در آمده است، نمی توانم پاسخگوی چرایی تحقق نیافتن ارمان های که می پنداشتم با به ثمر رسیدن انقلاب 57 ، به آن دست می یابم ، باشم ، جز آنکه بگویم به ولای نجابت و صداقت نسل انقلاب 57 که نسل من است و امروز به مظان اتهامش اسیریم ما را به چنین عاقبتی کمان نبود. Copyright: gooya.com 2016
|