پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ماجرای استراس کان و رابطه‌ی قدرت و سکس، شهلا شفيق

شهلا شفيق
همه‌ی استدلال‌هايی که موضوع تجاوز را صرفأ به فوران شهوت برمی‌گردانند و مسئله‌ی رابطه‌ی آن را با بيان قدرت و سلطه ناديده می‌گيرند در خدمت ناديده گرفتن اين مهم‌اند که خشونت جنسی، که علاوه بر زنان، مردان هم در زمره قربانيان آن هستند، در فرهنگ و مناسبات آلت‌سالار ريشه دارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


داستان اوج و حضيض آقای استراس کان، رئيس نهاد صندوق بين المللی پول و کانديدای مهم حزب سوسياليست اعجاب و شگفتی آفريده است. عکس دست بند زده او با ريش نتراشيده و قيافه ای زار موضوع بحث مطبوعات و راديو و تلويزيون است. بعضی ها می پرسند آيا دستگاه قضائی آمريکا خشن نيست ؟ وکيل او در فرانسه پخش اين گونه تصاوير را غيرقانونی می‌داند و تهديد می کند که کسانی که اين عکس را پخش کنند مورد تعقيب قرار خواهند گرفت. بعد معلوم ميشود که در فرانسه هم دستبند در کار است. اما نکته اينجاست که اين بار دوربين ها هم به کار بوده اند و شخص مورد اتهام، مدير و سياستمداری شناخته شده و با قدرت و صاحب نفوذ است. همين هم دوربين ها را به راه انداخته و بحث ها را داغ‌ کرده است. روز اول ماجرا، مردان و زنان سياسی که پشت دوربين ها حاضر می شوند تنها و تنها تکرارمی کنند که اصل بر بيگناهی آقای کان است است تا خلافش ثابت شود. آنها ، از چپ و راست ، همدردی خود را با همسر و فرزندان او ابراز می کنند. همسر او ، خانم آن سنت کلر که خود روزنامه نگاری مشهور بوده می گويد که حتی يک لحظه در بی گناه بودن شوهرش شک ندارد. و نزديک‌ترين همکاران سياسی آقای کان اعلام می کنند که در وجود دومينيک ذره ای خشونت نديده اند. خيلی ها با صدای بلند، يا زير لبی تکرار می کنند که «طرف "زن باز" بوده البته اما تجاوز کار؟ بعيد به نظر می رسد». بعضی ها با لبخندی تسخر می‌زنند که موضوع بيش از آنکه تجاوز باشد همان ماجرای قديمی حق مرد صاحبخانه بر کلفت است : مگر نه اينکه از روزگاران قديم چنين حق و حقوق جنسی برای اشراف و خان‌ها و آقا زاده‌هايشان برقرار بوده است ؟ خيلی ها دنبال عکسی از خدمتکار مربوطه هستند تا ببينند آيا اندازه های بدنش آنقدر هست که از خود بيخود شدن آقای کان را توضيح دهد؟ وکلای آقای کان (که همان خان خودمان است) سر تکان می دهند که بايد در اقدام به تجاوز شک کرد چون زن خدمتکار چندان هم تحفه ای نيست. اينطرف و آنطرف نغمه‌هايی ساز می‌شود که شايد اين زن طعمه ای برای بدام انداختن آقای کان بوده است، خاصه که انتخاباتی هم در پيش است.

چنين است که درميانه هياهو و بحث های جنجالی پيرامون تراژدی آقای کان و نتايج سياسی آن، تصوير زن خدمتکار به مثابه بدنی ظاهر می شود که شهوتی مقاومت‌ناپذير برانگيخته، بدنی بی سر، بی صورت. می‌خوانيم که همکاران زن در هتل با ديدن گريه‌های او از ماجرا باخبر شده و پليس را خبر کرده اند. چشم‌های گريان زن اما هيچ همدردی در ميان سياستمدارانی که پيام می دهند و روزنامه نگارانی که بحث می کنند بر نيانگيخته است. چرا ؟ چگونه است که در ميان احزاب سياسی و حتی در ميان زنان سرشناس احزاب چپ و راست، در نخستين واکنش‌ها، سخنی در اين باره شنيده نمی‌شود؟

اين پرسش زمانی جدی تر می‌شود که به حرف‌ها و شوخی‌هايی که حول ماجرا رد و بدل می شود فکر کنيم. آيا واقعيت اين نيست که سناريوی پيش پا افتاده آقا و خدمتکار، از شناعت اقدام به تجاوز می کاهد؟ اما اين سناريوی تکراری، در واقع، جوهره تجاوز جنسی را بيان می کند: اعمال قدرت بر جسم ديگری، تصاحب آن به منزله يک شيئی ( و از همين‌رو تجاوز در جنگ‌ها برای غلبه بر دشمن و در زندان‌ها به مثابه شکنجه اعمال می شود). حال چرا ماجرای آقای کان، که اتهام تجاوز با نام او درآميخته (فارغ از اثبات يا عدم اثبات جرم)، بی‌درنگ پرسش هايی در باره رابطه قدرت و سياست و سکس بر نمی انگيزد؟ راستی چرا؟ آن هم وقتی که بر خلاف تمامی حرف‌های دوستان آقای کان در باره ايشان، بسياری از اهل سياست و مطبوعات در جريانند که چند سال پيش، زن روزنامه نگار و نويسنده ای از تعرض جنسی آقای کان نسبت به خود پرده برداشته بود. در برنامه ای تلويزيونی حرف اين خانم جوان در باره نام متجاوز را سانسور کردند و او وادار شد که اين قسمت را درکتابش هم سانسور کند . امروز مادر اين خانم که خود از اعضای فعال حزب سوسياليست و از دوستان خانوادگی آقای کان است، با تاسف اعلام می‌کند که خود او دخترش را قانع کرده که شکايت نکند. وقتی از او می‌پرسند چرا، می گويد که از يکسو نمی خواسته جنجال بر سر اين موضوع، مانعی در راه موفقيت شغلی دخترش ايجاد کند و از سوی ديگر نمی خواسته روابط دوستانه شان با خانواده آقای کان به هم بخورد (و البته بايد به هم فاميلی سياسی هم اشاره کرد).

اين پاسخ، از جانب زنی سياسی و فعال، روشنگر اين نکته است که چگونه موضوع خشونت جنسی اساسا جدی گرفته نمی شود و گرايش عمومی به چشم بستن بر آن است و يا فرعی قلمداد کردن آن. جالب است که در حول و حوش اين ماجرا بسيار از اشتهای جنسی آقای کان ياد می شود اما در غالب موارد ناديده گرفته می شود که موضوع نه بر سر ميزان مناسبات جنسی اوست که به خودش مربوط است و نيز به زنانی که با او رابطه دارند، بلکه مسئله بر سر سوء استفاده از قدرت در اين مناسبات است، منطقی که سبب‌ساز تجاوز هم هست. در واقع، همه استدلال هايی که موضوع تجاوز را صرفا به فوران شهوت بر می گردانند و مسئله رابطه آن را با بيان قدرت و سلطه ناديده می گيرند در خدمت ناديده گرفتن اين مهم اند که خشونت جنسی، که علاوه بر زنان، مردان هم در زمره قربانيان آن هستند، در فرهنگ و مناسبات آلت سالار ريشه دارد.
سرنوشت استراس کان هر چه باشد، موضوع اين فرهنگ و مناسبات، از جمله پروند ه هايی است که در احزاب سياسی فرانسه باز خواهند شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016