شنبه 31 اردیبهشت 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خاتمی یعنی خاتمی، مظلوم هم یعنی آنکه از ظالم، ظلم دیده، محمدرضا شکوهی فرد

محمدرضا شکوهی‌فرد
خاتمی برای ما از پس اندک تاملی در آنچه بود و گذشت و هست، هنوز هم سید محمد خاتمیست، با همان شاخصه های مثبت و دوست داشتنی اش و با همان ویژگی های نه چندان دلچسب مترتب بر رفتار سیاسی اش ... سید محمد خاتمی نماد یک آزمونست، آزمونی که به ده ها دلیل نتوانست با وجود تمام پتانسیل هایی که در اختیار داشت از تاریخ نه چندان کوتاه حضور و نمود و فرصت و زیستن خود نمره قبولی بگیرد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


mrshokouhifard@gmailcom

روزگاری نه چندان دور مملو از امید بودیم به فردایی که خورشیدمان بپذیرد که پس از مدتها می شود از مشرق هم طلوع کرد؟ روزگاری دیگر دچار تردید شدیم، جنس صدایمان و کیف سخنمان فرق کرد، تصور کردیم می توان با نقد و نقد و مرتبا نقد به آنها که از خود می دانستیم و رفتارشان به مذاقمان خوش نمی آمد چیزی را تغییر دهیم.

عده ای می گفتند و اغلب اینک نیز بیش و کم بر آن نظر استوارند که جز تفریق حاصلی دارد این رفتارهایمان آیا؟ جز به ایجاد اختلاف و بسط نا امیدی و پرداخت فضا به ضرر حرکت؟

گوشمان بدهکار نبود، به ده ها دلیل ترمز بریده بودیم، نمی شنیدیم، مصر بودیم که ای حضرات ناصح، عمل به تکلیفست تکلیف جز آن چه می کنیم نیست.

گذشت و گذشت و گذشت تا به روزهایی رسیدیم که پرخاش و فریاد و آه و فغان شاخصه های اصلی سخنمان بود، یقه می گرفتیم، حمله می کردیم؟ اتهام می زدیم، رو سوی چه کسانی؟ به چه جریانی؟ آری، آنها که همان دیروزهای مذکور همراه و همگاممان می دانستیم شان، بزرگان در مقام نصیحت مدام می گفتند درست نیست، اخلاقی نیست، این راه و رسم طی طریق نیست، به عقلانیتمان می خواندند و به استبعاد از روشهای مذموم در گفتن، به اینکه نقد در چیست و در پی چه؟ و فاصله هاست بین فعلی که شما فاعلش هستید با آنچه که رسالت نقد است. به عهد نخستین دعوتمان می کردند و اینکه فراموش نکنیم با چه و برای چه مسئله داشتیم و داریم و این رفتارها چه نسبتی با آن راه و رسمی که فراموشش کرده بودیم دارد.ادامه می دادیم، نمی شنیدیم، سرشار از عصبانیتی منبعث از نا امیدی بودیم.

اینها را همه در مقام مقدمه گفتم چه که همینجا توقف شود بر این تاکید که راقم قصد غر زدن، نق زدن و مچ گیری ندارد و مدتیست احساس کرده و ایضا شاید بسیاری دیگر از دوستان نیز با او هم رای باشند در رسیدن بدین رای که پذیرفتیم روش هایمان مبتنی بر صحت و سلامت نبوده و مزیدی شدیم صرفا بر جمله دلایلی دیگر که جز تضریب و تخریب گامها و مسیرهای هم خواهمان هیچ پیامدی در بر نداشت.

و از رهگذر مقدمه مذکور راهی فضایی شوم عاری از تضادجویی و درگیری ، اینکه درد و دل کنیم، اینکه سیاه و سفید دیدن ماضی را به کناری وانهیم و بدور از پرخاش و اتهام زنی پرسش هایمان را، ابهامات مان را، اعتراض مان را مطرح کنیم.

اینکه از خاتمی عزیز بپرسیم، گفته های اخیرش، مواضعی که گرچه شوک آور نبود اما بالذات آزار دهنده بود ، را بر چه اساسی اتخاذ کرده؟ اینکه بپرسیم آقای خاتمی، چگونه می توان پذیرفت نادیده گرفتن بداهت های مغفول در سخنان اخیرتان را و انتظاراتی را که مطرح کردید؟ انتظاراتی که از ملت تبیین کردید؟

“" اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم"

این اگر هم جان مایه سخنان اخیر تان نباشد و از انصاف بدور باشد که فقط و تنها فقط بر این بخش تمرکز کنیم، بی تردید در ردیف اهمات سخنان شما بوده و نمی توان بسادگی از ان گذر کرد.

اینکه بپرسیم می شود مگر ظالم را هم ظرف مظلوم انگاشت؟ می شود مگر بخشش، این فضیلت اخلاقی را در قوالبی همچون نیاز کشور، جامعه و برهه ای از تاریخ حتی خواهان بود آنهم هم از ظالم و هم از مظلوم؟

مساله ای با عفو نیست، این ملت بخشنده است، این ملت همان ملت متینیست که در صفوف ملیونی به نشان حرمت به مدنیت و تجربه نه چندان خوشایندش از خشم و نفرت زمین گستر، مُهر سکوت پر طنین بر پیمایش اعتراضی اش نشاند و جز اما گاز و گرز و گلوله پاسخ نگرفت، باری اما همان گاردی و بسیجی نما و لباس شخصی تشنه خونش را نه کارد آجین کرد و نه به مسلخ خشم طبیعی و نامذمومش برد، عصبانیست دیری و هم اینک نیز هم اگر باشد که بزعم اینجانب هست و از حق نگذریم محق است در این عصبیت، اما هنوز از متانت و تواضع و بخشندگی فارغ نشده، شاید ببینداگر اندک بهبودی، نه اینکه کوتاه بیاید، نه اینکه حتی فراموش کند، اما بی شک همچنان بخشنده است، ببیند اگر حرمتش ارج نهاده شود، کرامتش حفظ گردد، خون فرزندانش از سوی حاکم مباح تلقی نگردد و حقوق مسلوبش اعاده گردد وعدلی در مقام جزای دشنه آجین کردن فرزندانش نثار عاملان و آمران مظالم بر او رفته مصور شود، همانگون که ذکر شد می بخشد نه اینکه کوتاه بیاید یا آزموده ها را در مُجَلّدِ قَطور تجربه به فراموشی بسپارد.

مشکلی با نفس نگرانی مسئولانه ات برای سرنوشت کشور نیست خاتمی عزیز، درک می کنیم و شدیدا نیز باور داریم و اعتماد و اطمینان داریم که این نگرانی صادقانه است و ریشه در سلامت و سیقیلیت مثبوت باطنت دارد.

قبول نیز دارم فاصله "برخی" از ما از شرایط عینی تا به حدی جدی شده که سخت است برایمان پذیرش این واقعیت که شاید عدیدی از همان مردان و زنان و جوانان گرفتار و مستاصل و دردسوخته جامعه، شاید، آری شاید برایشان مهم است و جدی و حیاتی این دست مواضع و چقدر ممکنست با دیدی مثبت بدان بنگرند و دلبسته احتمال تصویریابی اش می شوند. آنقدر تراژدی آغشته به ثانیه ثانیه زیستن رنجین آن جامعه شده که شاید باشند و کم نباشند آنانی که اندک تغییری را به راحتی با کم ترین هزینه بپذیرند و بخواهند و بخوانند.

این واقعیت است و راقم بدان ایمان دارد که هست و منکرش نتوان شد، بحث یا سئوال، یا ابهام یا هر چه شما و یحتمل یاران و همفکرانتان عنوانش می نهید بر سر از سوی " اخلاقی" بودن آن و از دیگرسو " کارا" بودنش است.

اگر اما، دغدغه ای "اخلاقی" در میانست و بدرستی نگرانید که روند جاری، حامل و مولد آسیب های جبران ناپذیر برای کشور گردد، راهش آیا دم زدن از "شما" می گویید"مصالحه" و "ما" می گوییم "سازش" است؟

اینکه فهم ما از نه " نیت مستتر" در بیان تان بل "پیامد" حاصل از آن چنانست که ذیل عنوان " سازش" تحلیلش می کنیم و بر ضدیتش با " اخلاق" موکدیم، از آنروست که مصالحه که امریست یقینا عقلی، از موضعی که بوی "ضعف" می دهد، استنتاج نمی شود. اینکه سخن از بخشش و مصالحه بدون معتبر شمرده شدن شناسه های این شرایط از جمله، "موضع حاکمیت در قبال مردم که کماکان بر همان چرخ ماضی می چرخد" ، و "صراحت و بداهت ظلم و جایگاه الزاما منفک ظالم و مظلوم"، نه پذیرفتنیست و نه اخلاقی، و بدیهیست دغدغه اخلاقی شرط نخست نیل به یک هدف اخلاقیست و نه شرط کافی.

و البته سئوالات و ابهاماتی دیگر از این دست که:

بی تعارف خاتمی گرامی، حتی اگر این سخنان مستند و مستقر بر مبانی واقعیت مذکور بوده باشد از چه جایگاهی بیان شده است؟ این حقا محل سئوالست.

ما دلسوزی شما را، نیک اندیشی شما را نگرانی تان را برای فردای کشور و هراستان از تصویر شرایطی خاص درک می کنیم و می پذیریم از همین جایگاه از جایگاه یک شخصیت شناخته شده و دلسوز، فرضا بگویید از نظرتان چه بهترست بشود و چه بهترست نشود.

این سئوال برانگیز نیست و مسلما محترم نیز هست چه که از زاویه نظرگاهی خاص تحلیلی از شرایط دارد و در جهت بهبود پیشنهاداتی و نظراتی صادر می کند. درک می کنیم و می پذیریم و شما را بی تعارف مسئول تر و مقید تر نسبت به شرایط و سرنوشت کشور می دانیم ، آری نسبت به خود و شاید بسیارانی که مدیدیست به واسطه جبر شرایط رحل اقامت در هزاران فرسنگ آنسوی خانه گزیدیم و تدریجا فارغ از ووظیفه و تکلیفه و عهد نخستین، مبدل شدیم به عده ای نق زن.

اما شکل بیان مساله دارست سید عزیز.

حق بدهید اینکه چنین بیان شده " و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد" اگر هم بپذیریم مشروط به شرط اولی تبیین شده در جملات پیشین سخنتان " اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و " شده است باز هم این پرسش را، ابهام را و طبعا اعتراض را در پی خود دارد که از چه جایگاهی و به نمایندگی از جامعه تکلیف ملت را در یک شرایط خاص معین کردید؟

دلسوزیتان را نیز برای نظام و حتی همان که "رهبر" ش خواندید درک می کنیم، اما ، اما اما، از خود پرسیده اید آیا " نظامی" و "رهبری" که فرزندان متین و محق در اعتراض مدنی کشور را به خاک و خون کشید و در محابس شنیع ترین و حیوانی ترین رفتارها را با آنان جایز دانست و اعمال کرد، شایسته دلسوزیست؟

چه ظلمی به نظام و رهبری شد آقای خاتمی؟ حق می دهی عصبانی شوند ملت یا اقلا بخشی از مردمانمان به محض شنیدن چنین سخنانی خاصه از زبان شما؟ اگر خوش بینانه "نظام" و " رهبری" را در دو بعد مجزا بررسی کنیم، چه کسانی و چه جریانی عامل ظلم به نظام بود ؟ جز همان که همچنان رهبرش می خوانید و قلیل حامیان و اعوان تا دندان مسلحش که شقاوت را در برخورد با ملتی آنچنان متین به حد اعلی رساندند؟

راقم به شانی که شما با ادله منبعث از یحتمل باورتان شاید، همچنان در قامت "رهبری" معرفی اش می کنید هیچ اعتقادی ندارد اما اگر هم از زاویه همان نگاه ناپذریفتنی شما به مسئله بنگریم چه ظلمی به این "رهبر" شد؟ چه کسی به این "رهبر" ظلم کرد؟ جز خود وی با افعالی که هیچ ربطی به سلاح و خیر و نیک اندیشی نداشت؟

نمی توان برای میدانی که یکسویش به خاک نشستن فرزندان ملتست و سوی دیگرش به خاک نشانندگان آن گلها، افتراقی میان ظالم و مظلوم قائل نشد و به گونه ای سخن راند که مخاطب در تحلیل اینکه کدام سو آماج ظلم و دنائت قرار گرفته و کدام آمر و عامل ظلم بوده دچار سردرگمی شود.

دومین مساله همین " آینده" مورد اشاره شماست آقای خاتمی، ای کاش تعریفش می کردید. این " آینده" چگونه فرداییست؟ شاخصه هایش چیست؟ روابط این شاخصه ها با آرزوها گرنگوییم، اقلا خواسته ها و حقوق ملت چیست؟ این دست لغات تدریجا از فرط استعمال فارغ از توضیح و تبیین کفک زده است آقای خاتمی، هم ردیف کلیشه ها شده است و سبب اشمئزاز شنونده خاصه شنونده ای که ملتیست اشباع شده از احساس محرویت از حقوق و حرمتش. و این همان ملت متین است آقای خاتمی که منطقا محق است کمی تا قسمتی عصبانی هم باشد!! نه؟

ثالثا سید عزیز، اگر این نگاه را قبول داشته باشیم که این ترم سخنان و مواضع شما، طرحِ ریاضی در سپهر سیاسی برای تست ظرفیت های طرف یا اطرافی در این مسئله هست با این ابهام یا پرسش درگیر می شویم که بر چه اساسی این آزمون های آزموده شده را مدام آزمایش می کنید و از آبرو و حیثیت سیاسی خود و جریان اصلاح طلبی خرج می کنید؟ این در نخست می تواند نشان شجاعت و بزرگ دلی شما باشد اما تکرار و تکرار و تکرار بی حاصل و مدامش ؟ بپذیرید درکش کمی سخت است.

و اگر بپذیریم فرض محال محال نیست و ملت عفو کند هر آنکه و هرآنچه بر او رفته، ضمانت اجرایی انعکاس مثبت و محسوس سخن و موضع شما در رفتار طرف مقابل دقیقا چیست؟

آقای خاتمی، ایضا اساتید و دلسوزان و هر آنهایی که با هر کیفیتی از نگاه دل در گروی راهبرد راهگشایی در جهت منافع ملت و کشور را دارید، این پرسش ها و اساسا این نوشته از سر درد بود، درد نه یک راقم سرخورده صرفا که قانع به بی حاصلی درگیرشدن در فضاهایی آکنده از تضاد و رودر رویی گشته بل بسیارانی که با شنیدن سخنان شما احساس باز هم درست یا غلط، شاید خرد شدن و بازافزایی انباشت نا امیدی آزارشان می دهد آن هم بر تارک حرکتی که امیدمند و مومن بدان بوده اند و هر یک به نوعی پرداخت کننده هزینه در راهش شدندست ولاغیر.

سید عزیز، این مسیر پر سنگلاخ و پر حادثه و حدیث و درد که گذراند این ملت، این حجم حجیم مخارج جانی و روحی و ....... که متحمل شد ملت، مولد تجربه ای گرانقدر ناشی از نذج تدریجی و مبارک نوعی خودآگاهی جمعی سیاسی و فرهنگیست. فردایی که این مسیر را بابتش طی کردند مردمان، نه مدینه فاضله و آرمان های رایج دهه های پیش است و نه شرایطی ماضی و آزموده شده،

فردایی که دلسوزی همچون شما بجای گرفتاری در گرداب هراس از فردای بغرنج و اظهار نگرانی از شرایط و سخن از سوی ملت، شادمان باشید از آنکه آفتاب آزادی و غرور حقوقمندی بر فراز زندگی جامعه ای دیری خسته از سترگی و پلیدی استبداد، تابان شود .

این همان فرداییست که هر چه بیشتر در تصورات و افعالمان هر روز و هر روز و هر روز پخته تر، پرورده تر، جا افتاده تر و متجلی تر شود امکان تبارزش تضمین شده تر خواهد بود.

"نظام" و "رهبری" مفاهیمی و شان هایی همظرف و همداستان "ملت" نیستند خاتمی عزیز. میر دربند و شیخ محبوسمان در مسیر پایبندی به اعتماد ملت و پایداری بر عهد خویش به این مهم رسیدند سریعا اما شاید، آری شاید شور بختانه همین عدم تفکیک مذکور از سوی شما هنوز و همچنان مانعیست و باشد که نزدیک روزی این مانع مرتفع گردد و دیگر به مانند سال های اخیر هر جا و هر زمان سخنی از "خاتمی عزیز" به تصویر چشم و گوش مان می نشیند بسیارانمان از فرط عصبیت و سرخوردگی و اغلب شاید بی تامل در تامه بخش های سخنانت، مسلح به سلاح قضاوت سریع و تند، با دیده هایی مملو از تردید و برخورد و تضاد احکامی در مذمومیت و محکومیت سخن و فعلت نرانیم.

خاتمی برای ما از پس اندک تاملی در آنچه بود و گذشت و هست، هنوز هم سید محمد خاتمیست، با همان شاخصه های مثبت و دوست داشتنی اش و با همان ویژگی های نه چندان دلچسب مترتب بر رفتار سیاسی اش.

خاتمی اما فقط این نیست در ذهن ما، سید محمد خاتمی نماد یک آزمونست، آزمونی که به ده ها دلیل نتوانست با وجود تمام پتانسیل هایی که در اختیار داشت از تاریخ نه چندان کوتاه حضور و نمود و فرصت و زیستن خود نمره قبولی بگیرد.

با همه دلزدگی که از کم لطفی هایش سالها بر دل و جانمان نشست، با همه رنجی که از بعضی کنش هایش متحمل شدیم، رنج ها و آلامی که اغلبشان زخمی همچنان تازه بر پیکر روح و ذهنمان نشانده، باری، با همه اینها، هنوز هم عزیزاست و یقینا محترم. با خودش، ظرفیت هایش، نگاه شناسایش و درون صادق و دلسوزش می شناسیمش و قضاوتش می کنیم. خاتمی برای ما یعنی خاتمی نه یک کلمه بیش نه یک کلمه کم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016