یکشنبه 15 خرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

برخی سوگها را زبانی برای تسلی نیست، پیام تسلیت خانواده مرحوم مهندس بازرگان به خاندان سحابی

شامگاه دیروز در راه بازگشت از مزار آن پدر و دختر، هیچیک یارای آن نیافتیم که چشم در چشمان پر اندوه خانم سحابی بدوزیم و سخنی بر زبان آوریم . تنها میشد از دور به قامت نحیف و چهره غمبار و مبهوت او نظر افکند و تاریخ یک عمر همراهی او را با مردی بزرگ در راهی پر رنج و خطر مرور کرد.

یک عمر صبوری و استواری برای آرمانی که دریغش آمد آخرین قربانی را از این خانواده نجیب و صبور نستاند . هاله تنها دختر شما نبود.

دختر ما ، خواهر ما وهاله ما نیز بود... پیوند ماو شما امروزین نیست.این پیوند به عرشه کشتیی باز میگردد که در آن برای اولین بار مرحوم دکتر سحابی در راه بازگشت از فرانسه در دوران دانشجویی ، مرحومان مهندس بازرگان و دکتر قریب را در حال نماز در آنجا دید و به آنان پیوست. نمازی به جماعت ، که تا پایان عمر آنان ادامه یافت و سه خانواده را تا اکنون و تا همیشه به هم پیوند داد. هاله ، هاله ما بود.

معصوم و پاک ، با ضمیری آنچنان شفاف که به کودک یا فرشته ای بر زمین میمانست.اما به سنت پدری ، دلسوز خلق ، دلباخته آزادی ، پیرو صادق اندیشه عدم خشونت وفضایل اخلاقی و سیراب از تسنیم قران و فر هنگ آسمانی آن بود.

او همه هنر و دانش خود را نیز در این راه با شجاعت و صراحت هزینه میکرد. بریده و رسوا باد دست و دستوری که حضور روشن و سبز اورا تاب نیاورد.

و زهی سعادت برای مهندس عزت الله سحابی که همه عمر سر از قمار جان بر سر ایمان به اسلام رحمانی و آزادی و شرف بر نداشت و زندان و تبعید و تهمت را با شیر دلی بجان خرید و اسوه ای ماندگار برای نسل نو بر جای نهاد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


سر نوشت اینچنین نوشت که قامت خسته از پیکار مهندس ، تا روضه رضوان به دستان دختری شهید تکیه کند که از او دلسوز تر به پدر وجود نداشت . دختری که برای پیوستن به او آنچنان بی تاب بود که همسر ، فرزندان ،مادر ،برادر و هزاران چشم اشکبار را وداع گفت و به آسمان پر کشید. .گویا باید بدین رضا داد و این ترنم موزون حزن را همچنان تاب آورد .

این هنوز قسمت ماست که یکدیگر را در صف ملا قات زندان قصر،درتبعید گاه براز جان ، در اوین و یا در مقبره الشهدائ لواسان دیدار کنیم. تنها به امید رهایی از تنگناهایی که بدان خو کرده ایم وپیدایی روز های بهتر برای سرزمین مادری. ...هاله " مرگ با عزت" را برگزید تا شاید دستمایه تحقق این آرزو باشد .

ندای هاله ، ندای ایمان به این فردای بهتر است .

زیرا آنچنانکه "تاگور" میگوید: "ایمان ، پرنده ایست که دراوج تاریکی و پیش از سپیده صبح میخواند."

برای شما از خداوند منان صبر و اجر مسئلت میکنیم.

خانواده مرحوم مهندس بازرگان


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016