گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 تیر» جنسيت در نگاه قدرت، احمد فعال20 اردیبهشت» جنبش آزادی اعراب در دو گفتمان حقوق ملی و منافع ملی، احمد فعال 31 فروردین» تأملی فلسفی در باب مفهوم استقلال، احمد فعال 20 فروردین» اطاعت و آزادي، پاسخي به ديدگاههايي از آيت الله جعفر سبحاني، احمد فعال 24 اسفند» اطاعت و آزادی نقد ديدگاههايی از آيتالله جعفر سبحانی*، احمد فعال
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جنسيت در نگاه قدرت، احمد فعالتاريخ رابطهی سلطه در يک نگاه و در پارهای از مقاطع، تاريخ روابط جنسيت است. نکتهی مهمی را که اين نوشتار در پی نشان دادن آن است، اين است که کنترل بدن بهمثابه جنسيت، خواه در پنهان کردن و خواه در رها کردن يا آشکار کردن، امری است که بهطور ذاتی همبسته با قدرت استدر متن پيشارو توجه خوانندگان محترم را به اين مسئله جلب ميکنم که بعضي از واژهها و مفاهيمي که به نظر مشکل يا نامأنوس ميآيند، با استفاده از حرف اضافه "يا" و نيز استفاده از پرانتز، معاني معادل و سادهتر آنها بيان شدهاند. لذا دقت در معاني معادل، خواندن متن را با اندکي مکث و تأمل روانتر ميکند. *** زن هم نماد قدرت و هم نماد آزادی در يک جامعه است. سلطه بر زن، سلطه بر تماميت جامعه، و آزادی زن، آزادی تماميت جامعه است. اين چهره دوگانه (ژانوسی) زن به موجب عنصر جنسيت اوست. زن يک ابژه يا موضوع واکنش جنسی برای قدرت و يک سوژه يا عامل کنش جنسی در آزادی است. تسلط مرد بر زن به موجب جنسيت اوست. مرد در روابط سلطه با زن میتواند ميل جنسی خود را در وضعيت ساديستيک (= ميل به تسلط و برتری جويی و آزار)، کامل کند. و دولتها نيز از راه سلطه بر جنسيت، ميل به سلطه خود را بر جامعه کامل میکنند. هيچ قدرتی نمیتواند از عنصر جنسيت زن صرفنظر کند. عنصر جنسيت مهمترين ابژه (= موضوع واکنش) سلطه است. بدون اين واکنش هيچ سلطهای کامل نخواهد شد. زن به عنوان يک انسان، يک سوژه کنشگر و آزاد است. اما به عنوان جنسيت، يک ابژه ( = موضوع) قدرت است. اين از آن روست که فعاليت (= پراکسيس) جنسی زن، برخلاف مردان فعاليت (پراکسيس) انفعالی است. زن در جنسيت آغاز کننده نيست، بلکه هميشه در نقطه آغازين ميل مردانگی قرار میگيرد. پراکسيس انفعالی زن روزنهای است که وسوسه دائمی سلطه قدرت بر زن را تشديد میکند. زن از همان نقطهای که میخواهد برتری خود را به رخ مردان بکشد، به نقطه فروتر کشيده میشود. جامعه زنان نيز از همان جايی تحت سلطه مردان در میآيد، که نقطه قوت و قدرت خود میشناسد. در واقع جاذبه جنسی زنان با هدف به رخ کشيدن، جاذبه قدرت است و از محتوای آزادی خالی است. همچنين بنا به ماهيت پراکسيستی و انفعالی جنسی زنان، اين جاذبه هرگز نخواهد توانست به عنصر سوژگی قدرت (يا عامل قدرت شدن برای خود) تبديل شود. زن به محض اينکه خود را به رخ مردان میکشد، مرد او را از نگاه ابژه جنسی خود تفسير میکند. در اين حال هم زن خود را از مقام يک کنشگر آزادی (سوژه انسانی) به زير میکشد و هم مرد را در سوژه قدرت شدن (يا عامل تسلط مرد) به زير میکشد. زن به خيال خود میکوشد تا از جاذبه جنسی، مرد را تحت سلطه خود دربياورد. اما او با جذب کردن نگاه مردانه به جنسيت خود، ديگر در مقام سوژه جنسيت يا همان کنشگر جنسی قرار ندارد. زن پيش از به سلطه در آوردن مرد، در ذهن خود به تقويت ميلی میپردازد که از همان آغاز در موقعيت ديده شدن قرار میگيرد. اين موقعيت هرگز موقعيت کنشگری يا تبديل شدن به مقام سوژه جنسيت نيست. ابژهای است که با نگاه ساديستکی مردانه، تحت سلطه مرد در میآيد. اگر زنی موفق شود به موجب جنسيت مردی را تحت سلطه و انقياد خود در بياورد، بازهم به سوژه يا عامل قدرت و سلطه تبديل نخواهد شد. زيرا با حذف عامل جنسيت به مثابه ابزار قدرت، او نيز حذف خواهد شد. تنها در اين ميان مرد را از کنشگری و آزادی تهی کرده است. بدينترتيب، تا زمانيکه زن در نقش جاذبه جنسی در صحنه زندگی حضور دارد، او به عنوان "عنصر دوم" يا "جنس دوم" در رابطه قدرت وجود خواهد داشت، و از آن هيچ گريزی نيست. جلوتر خواهيم ديد که چگونه مرد از راه همين جاذبه جنسی است که سلطه خود را بر جامعه زنان تشديد و از او به عنوان ابزار کامجويی خود بهره خواهد جست. تاريخ رابطه سلطه در يک نگاه و در پارهای از مقاطع، تاريخ روابط جنسيت است. نکته مهمی را که اين نوشتار در پی نشان دادن آن است، اين است که کنترل بدن به مثابه جنسيت، خواه در پنهان کردن و خواه در رها کردن يا آشکار کردن، امری است که بطور ذاتی همبسته با قدرت است. اساطير يونان که سهم بسزايی در فلسفه يونانی و از آنجا تا فلسفه دوران معاصر دارند، با آميزش سراسر خشونت آميز قدرت و جنسيت آغاز میشوند و با همين روابط در اسطوره اوديپ به پايان میرسند. اين افسانهها با تجاوز، فريب و ربايش الهه عشق (افروديته)، الهه کشت و زرع (ديميتر)، الهه دريا (تتيس)، الهه جهان زيرين (پرسه فونه)، الهه زيبايی (هلن) و... از سوی خداوندگاران قدرت ساخته شدهاند. زئوس خدای خدايگان هر چه فرزند بدنيا آورد حاصل تجاوز و فريب بودند. فرزندان او نيز يک به يک با فريب و تجاوز به الهههای ديگر زندگی گذراندند. آنطور که لوسيلا برن نويسنده کتاب اسطورههای يونانی میگويد، پرسه فونه الهه جهان زيرين و دختر زئوس، سرمشقی برای تمام ازدواجهای اساطير يونانی است. ازدواجهايی که دختران پس از جدايی از مادران خود همواره با تصور تجاوز و مرگ میزيستند۱. هنگامی که پرسه فونه در باغ مشغول چيدن گل بود، زمين زير پای او شکاف میخورد و از درون آن هادِس پادشاه جهان زيرين و برادر زئوس از دل تاريکی بيرون میآيد و او را میربايد، تا در قعر زمين با او همبستر میشود. هراکلس يا همان هرکول افسانه پهلوانی يونان، محصول تجاوز و فريبی بود که پدر وی زئوس، همسر پاکدامن آمفيتريون را به نام آلکمنا، از راه وارد شدن در هيئت وی، فريب داد. چون آمفيتريون به خانه باز میگردد، چنان خشمگين میشود و آتشی بر میافروزد تا آلکمنا را بسوزاند، اما زئوس با گرد آوردن ابرها آتش را خاموش میکند. اين وقايع نمونههايی کوچکی از اين واقعيت مهم را نشان میدهند که سراسر زندگی اساطيری يونانيان، که تا حدی بسيار بنيان فلسفه انسانشناختی غرب را میسازند، نمادهايی از رابطه قدرت و جنسيت هستند. در توضيح بيشتر رابطه قدرت و جنسيت از زوايه "نگاه" به عنصر جنسيت، دو مفهوم سوژه نگاه (= عامل شناسنده و کنشگر) و ابژه نگاه (= عامل شناسايی و واکنشگر) را، در جهانی که جلوتر از آن به عنوان جهان مجازی ياد میشود، مورد بحث قرار میدهم. کوشش نويسنده در بيان جهان مجازی، فضای مجازیای که در اينترنت از آن ياد میشود، نيست. منظور همين جهانی است که در آن زندگی میکنيم، جهانی که فکر میکنيم واقعی است. شناخت ما و رابطه ما با اين جهان غيرمستقيم است. زيرا اشياء و نمادهای موضوع شناخت ما، از راه تکنولوژیهای رسانهای که برآمده از خواست قدرت هستند، به وجود آمدهاند. در جهان مجازی که اغلب ما در چنين جهانی زندگی میکنيم، سوژه و ابژه نگاه کردن، خواه در عنصر جنسيت و خواه در نگاه کردن و چشم دوختن به اشياء ساده و تجربههای روزمرگی زندگی، مناسبت تنگاتنگی با پديدههايی دارند که برآمده از رابطه قدرت هستند. جهان مجازی، جهانی است که تماس ما با واقعيت غيرمستقيم و از راه سانسور و دستکاری منابع قدرت صورت میگيرد. به عنوان مثال، تا ماداميکه ما با اشياء و امور واقع تماس مستقيم نداريم، هر چه که دور و بر ما وجود دارد، تا احساسی که نسبت به مواد خوراکی نشان میدهيم، تا چيزهايی که در صدد نفی يا اثبات آن هستيم، همه برآمده از مناسباتیاند که مناسبات قدرت هستند. هيچ قدرت سياسی و اقتصادی نيست که از عامل جنسيت چشم بپوشد و در مقام سوژه يا ابژه نگاه کردن، نقشی در رابطه ميان قدرت و جنسيت نداشته باشد. همانگونه که ميشل فوکو به درستی رابطه ميان قدرت و "نگاه" را به دو دوره مدرن و ماقبل مدرن تقسيم میکند، ما نيز میتوانيم وجه آشکار شدن و پنهان شدن جنسيت زن را به همين ترتيب تقسيمبندی کنيم. به نظر فوکو، قدرتهای اربابی گاه با ترس افکنی و گاه با نشان دادن زرق و برق، شکوه و هيبت خود را به رخ جامعه میکشاندند. جامعه با نگاه کردن به هيبت و عظمت شاهان و اربابان، به سلطه در میآمد. اما در دوران جديد، صاحبان قدرت میکوشند تا خود را همنوا با خواست جامعه معرفی کنند و شکوه و عظمت قدرت را از نگاهها پنهان کنند۲. در دوران مدرن نگاهها وارونه میشوند. يعنی به جای آنکه قدرتها خود را در معرض نگاه جامعه قرار دهند، با کمک تکنولوژیهای کنترلی (نظام سايبرنتيک و اطلاعات)، جامعه را در معرض نگاه خود مهار میکنند. به عبارتی، امروزه به جای آنکه ارباب خود را در نگاه جامعه به نمايش بگذارد، جامعه را به نمايشگاه نگاههای قدرت بدل میکند. در تاريخ روابط سلطه، زن يا با پنهان شدن از نگاه جنسی جامعه تحت سلطه در میآمد و يا با آشکار شدن در نگاهها. در دوران قديم، عنصر جنسيت زن با پنهان کردن يا پنهان شدن، به موضوع قدرت تبديل میشد، و در دوران جديد با ظاهر کردن خود در نگاه جامعه. جامعه ديگر به ارباب نگاه نمیکند، به زنان ارباب نگاه میکند (اصطلاح زنان ارباب در اينجا استعاری است و اشاره به آن بخش از زنان جامعه دارد که به نحوی به وسيله عنصر جنسيت، تحت سلطه قدرت هستند). زنان از پستو بيرون میآيند و وسيله سلطه ارباب بر جامعه میشوند. بدينترتيب، زنان هم نگاههای جامعه را از سمت ارباب به عنصر جنسيت منحرف میکنند، و هم آنکه سلطه ارباب را بر خود تکميل میکنند. واژه غيرت و ناموس در قرآن وجود ندارد. معادل آن در عربی به عنوان حميت ياد شده است. اگر مفهوم "حميت" آنچنانکه لغت نامه دهخدا میگويد۳، ترجمه عربی واژههای غيرت و ناموس باشد، در قرآن از آن به عنوان يک صفت جاهلی ياد شده است۴. برخلاف آنچه که از آئين يهود در فرهنگ ايرانيان تا حتی در آئين دينی مسلمانان راه پيدا کرده است، زن نه صفتی از صفات مرد (ناموس مرد بودن) و نه جزئی از مرد است (از دنده چپ آفريدن)، بلکه هم مرد و هم زن به مثابه انسان، برآمده از يک جوهر واحد يا يک نفس واحد هستند۵. با تأکيد و اشاره به "يا ايهالانسان" و "يا ايهالناس" خطاب قرآن نيز هيچگاه نه به زنان است و نه به مردان، بلکه در همه جا خطاب به انسان است. اعتبار زن و مرد در قرآن نه به حيث جنسيت هريک، بلکه به حيث درستی و پايداری است که در حق (= تقوی) میجويند. با اين وجود فرهنگ ايرانيان و مسلمانان بيش از آنکه متأثر از مبادی قرآن باشد، متأثر از مبادی عرفی است که بعضاً از آئينهای ديگر وارد شده است. اکنون با توجه به آنچه که در باب رابطه قدرت و جنسيت در دو دنيای مدرن و ماقبل مدرن شرح دادم، موضوع را به رويکردهای عينی ارجاع می دهم تا درک روشنتری از رابطه قدرت و جنسيت بدست داده شود. در ادامه بحث دو دوره تحول در نظام سرمايهداری و رابطه آن را با جنسيت شرح خواهم داد. سرانجام در پايان کار در رويکرد سوم، موضوع جنسيت را در وضعيت ايران امروز مورد توجه قرار خواهم داد. www.ahmadfaal.com فهرست منابع: Copyright: gooya.com 2016
|