پنجشنبه 6 مرداد 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به سخنان ملا حسنی توجه کنيد و عمق فاجعه را ببينيد، گلمراد مرادی



ملاحسنی و اکثر رهبران اسلامی ايران دسته گلهای زيادی به آب داده اند. اما اين يکی واقعا شرم آورتر از بقيه است. اين آيت الله دلقک اين بار در خطبه های نماز جمعه اروميه که اين خطبه ها، می بايستی از ابزارهای تبليغات سياسی برای سرا سر مملکت، به قول احمدی نژاد: "ما يک کشورآزاد هستيم" و "ايران قدرت اول جهان است"، باشد، و برافکار مردمان ملتهای ايران و جهان تأثير مثبت بگذارد و مردم را جذب کند، نه دفع! اما در بعضی مواقع با اظهارات ملا غلام رضا حسنی وبرخی ديگر ازاين حضرات نتيجه عکس بايد ازآن گرفته شود. البته جامعه دمکرات طلب و آزاديخواه با تمام ضايعه ايکه اين جملات قصار برای فرهنگ جامعه ما ببارمی آورد، بايد آن را به فال نيک بگيرند. زيرا اينهادارند گورخودرا بادست خود می کنند. دراين موقعيت کنونی که زنان قهرمان ما روشنترو آگاه تر ازهر برهه ای از زمان شده اند، ملا حسنی بی پروا درباره ظهور ورفتار آنان درجامعه که يکی از مسايل مهم اجتماعی بايد باشد با لهجه غليظ خود و فارسی بی دست و پا و شکسته و بسته، رکيک ترين توهينها را به مقام زن می کند. او می گويد:"زنها به سه دسته تقسيم می شوند، گروه اول زنهای بی حجاب هستند که مانند اتوبوسند يعنی هر کس می تواند سوار آنها بشود. دسته دوم زنهائی که حجاب بدون چادر دارند و معمولا مانتو به تن می کنند و رو سری بر سر دارند. آنها مانند تا کسی هستند که فقط افراد مشخصی را سوار می کنند و بالاخره زن هائی مانند زن بنده که مثل الاغند که فقط يک نفر می تواند از آنها سواری بگيرد".



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اولا در جامعه ايران ما زن بی حجاب نداريم و اين ملای با افکار قرون وسطا فقط قصد توهين به زن را دارد. دوما او با بيان اين جملات نه فقط نفرت همه انسانهارابخود چندين برابر می کند، بلکه نفرت ازکسانی که اين قدرت و ميکروفن را در اختيار او قرار داده اند ونهايتا نفرت ازاسلام که حق و حقوق زنان را در کتب مقدس ناديده می گيرد و يا زير پا می گذارد و به اين افراد جاهل امکان می دهد چنين توهينها وبی حرمتهائی نسبت به نيمی ازجامعه بنمايد و درنهايت نفرت از تأييد کنندگان فرصت طلب آن ها خواهد بود. البته اگر اين مردک به حد ششم ابتدائی سواد، منش، ادب و تربيت می داشت، می توانست به جای الاغ تاکسی بارسه چرخه برای مثال اش بيآورد که شوفر با زحمت يکنفر را جلو می توانست سوار کند، نه الاغ را. گرچه الاغ حيوان نجيب تری از گوينده اين جمله است، اما در فرهنگ ما هر آدم احمقی را با الاغ مقايسه می کنند. بهمين دليل اين مردک بايد شرمش بيايد که مادر فرزندانش را احمق خطاب کند. بهرحال اين مثال، قرون وسطائی و اسلامی ناب است، در غير آن صورت او حداقل برای رعايت ادب چنين واژه ای را به کار نمی گرفت. اين تنها دسته گل ملا حسنی نبوده و نيست. او درسخنرانی ديگری که ويدئو آن در دست است، واژه "تهديد" ازعربی گرفته شده را، اين گونه تفسير می کند: ته يعنی عقب (باسن) و ديد يعنی آن را ديدن. ببينيد سواد اين مرد و عمق فاجعه را و آنهم در حضور مهمانان زيادی که همه از مقامات عالی رتبه مملکت و در برابر دوربين تلويزيونها چنين شکری را خرد می کند! و هيچ يک از اين مقامات به دليل فرصت طلبی، علنا هيچ اعتراضی به اين هجويات نکرده و نمی کنند. درجای ديگر ازنظر اقتصادی اظهار می دارد: "اگر مومنين غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود" و يا در نماز جمعه اروميه در مورد قتل مخالفان می گويد:"اگر فرد مشرکی را وقتی فهميديم که واقعاً مشرک شده، بايد او را بسوزانيم؛ اگر با گلوله هم بود اشکالی ندارد". اين مرد علنا حکم قتل يک انسان بی گناه را که جرم اش فقط دگرانديشی است، صادر کرده است.
خوب، مردمان ملتهائی که اين هجويات را می شنوند وخيلی ساده می پذيرند يا ازکنار آن با خونسردی رد می شوند، از سه حالت خارج نيست: يا اين حرف ها را نمی شنوند يا نا آگاه اند و يا بی تفاوت که در نتيجه فرهنگ فرصت طلبی بر آنها حاکم خواهد شد. در غير آن صورت اين نماينده "امام راحل" نمی تواند به خودش اجازه دهد اين چنين هجوياتی نه عليه زنان بگويد و نه جرأت می کند اين نوع تفسيرها را از واژه ها بدست دهد و نه اجازه دارد درباره وضع اقتصادی يک جامعه اين چنين جمله احمقانه ای را بيان کند و يا در مورد "مشرکان" اين گونه، علنا اظهار نظر نمايد و فتوا صادر کند. در هر حالتی اين آدم چون خودش واقعا بوئی از تمدن نبرده است و شيوه برخورد را اصلا ياد نگرفته است، حتا در انتخاب برخی واژه ها برای مثالهای بس ارتجاعی اش، هيچ نوع کوششی به کار نگرفته است و فکر می کند، مردمی که برای شان سخنرانی می نمايد ويا آنها به او گوش فرا می دهند، بی شعور اند! من واقعا نمی دانم اين مردک خود شيوه نشست و بر خاست و برخورد درجامعه را ياد نگرفته است يا شنوندگان خودرا نادان می پندارد و به هيچ می گيرد. درغير آنصورت، او حداقل می بايستی در به کار گيری واژه ها که صدها هزار نفر آن را در راديوها و يا صفحات تلويزيونها می شنوند و می بينند، کمی دقت داشته باشد وبداند واحساس کند که اونماينده مطلق نايب امام زمان است که بريک بخش ازجامعه ۷۰ميليونی ايران حکومت می کند وبرای آنها حرف می زند نه برای خانم بزرگوارش که او را با الاغی مقايسه کرده است. با شنيدن اين جملات قصار آدم کم حوصله بياداين مثال دينی می افتد "خلايق هرچه لايق" و يا بقول سعدی:
"آنکه هفت اقليم عالم را نهاد + هر کسی را هر چه لايق بود داد".
اين مثال قرنها پيش گفته شده و به درد همان دوره می خورد و تمدن امروز نبايد اجازه دهد که درقرن بيست و يکم نيز صدق کند. ما اگر با خود صادق باشيم، بايد اين گونه قضاوت کنيم که واقعا مردمان ملتهای ايران لياقت بسيار بالاتر وبهتری از حکومت ديکتاتوری محمد رضاشاه و خمينی و ملا حسنی و امثال را دارند. منتها بايد قبول کنيم که سطح آگاهی توده های پاکدل پائين نگهداشته شده و اين ها خواست همه ديکتاتوران و بويژه از نوع مذهبی افراطی آن بوده و هست. پس ما در چارچوب اين جمهوری جهل انتظاری بيش از اين نبايد داشته باشيم که بهتر از ملا حسنی بر ما حکم راند!! هنگاميکه رهبر تحصيل کرده مملکتی فرصت طلبانه و برای محبوبيت خود اظهار داشته که امام زمان را درخواب ديده و امام او را نجات داده است که واقعيت ندارد واين بيانات درملاء عام فقط يک نوع عوامفريبی بوده، معلوم است از فرزند خلف او انتظاری بيش از همين رهبران جمهوری اسلامی کنونی که برای اداره يک مملکت هنوز با رمل و استرلاب و استخاره سر و کار دارند و بجای حافظ لای قرآن را باز می کنند که اگر خوب آمد، مثلا مانند "سوره تحريم"!، کار را انجام می دهند وگرنه از انجام آن سرباز می زنند، نبايد انتظاری داشت که وضع بهتراز اين بشود. بنده با اجازه، توجه شمارا به سخنان برخی از ديگر رهبران مملکت بلازده ايران جلب می کنم. آيت الله جوادی آملی، يکی ديگر از اين حضرات، گفته است: "دانش مندان فيزيک، شيمی، باران شناسی و زمين شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند". يعنی دانشمندان فيزيک و شيمی و غيره شناس بايد يک صفت اسلامی داشته باشند، در غير آنصورت اگر اسلامی به دنبال نام آنها نباشد نفهمند! من واقعا نمی توانم قبول کنم، اکثر مردمانی که اين جملات بسيار احمقانه و چندش آور را از دهان اينها می شنوند و می پذيرند، از نظر سياسی و حتا از نظر آئينی آگاه باشند! در جای ديگر، خانم شکوفه گلخو، رييس دانشگاه الزهرا گفته است:"بدحجابی زنان موجب فعال شدن غده هيپوفيز مردان در توليد مثل می شود"(!!) انسان واقعا دلش به حال آن جوانان نخبه و با هوش دانشگاهی می سوزد که امضاء اين خانم در زير پايان نامه تحصيلی آنها بايد باشد. البته آدم از اينها با اين طرز تفکر هيچ انتظار بهتری نمی تواند داشته باشد! بنده بارها گفته ونوشته ام، تازمانی که برتری طلبی و خودخواهی وتفرقه برجامعه روشنفکری ما حاکم است، تازمانی که غرور کاذب وجاه طلبی برما غلبه کرده و اجازه نمی دهد چيزی را بيشتر ازآنچه که می دانيم ياد بگيريم و فقط خود را عقل کل می خوانيم و ديگران را ديوانه(!) در برهمان پايه زنگ زده خود خواهد چرخيد و هر انتظاری بيش از اين عبث و بيهوده است. خوب، زمانی که باصطلاح فيلسوف اسلامی و يا يک رئيس دانشگاه يعنی رئيس يک موسسه آموزشی آن گونه که شرح اش رفت، باورداشته باشند، پس آن مثالهای ارتجاعی نظير:خلايق هرچه لايق، نبايد کهنه و بعيد به نظر آيد.
بنابراين باحاکميت آدمهائی نظير ملا غلامرضا حسنی، امام جمعه اروميه، ما بايد در حقيقت شرممان بيايد اگراز فرهنگ کهن ايران و مردمان متمدن آن حرف بزنيم. يک نکته را بايد در مد نظر داشته باشيم که از حمله اعراب به اين سوی آن تمدن و فرهنگ کهن بجای پيشرفت به عقب باز گردانده شده. بنا براين بايد قبول کنيم که جامعه ما به دليل حاکميت ديکتاتوران و جلو گيری از تعليم و تربيت درست و آزاد نقوذ افراطی گرائی، بجای پيشرفت، عقب نگهداشته شده، مانده ايم. من نمی دانم اگر ستار خان و باقرخان، آن قهرمانان آذربايجان و ناجی ايران از زير بار سيستم مستبده و قرون وسطائی و شيخ محمدخيابانی آذربايجانی و بنيانگذار آزادستان، زنده بودند و جانشين خودرا ملا حسنی می ديدند، چگونه فکر می کردند؟ البته فقط می توان حدس زد، به احتمال قوی همانند ما وجود چنين جانشينی را برای خود در جامعه ايران يک فاجعه می ديدند و برای فرهنگ ها و زبانها و سياست در اين سر زمين يک عقب گرد به حد اقل دويست سال پيش می دانستند. بی ترديد آنها نيز شرمشان می آمد که نه فقط چنين جانشينی دارند، بلکه شرمشان می آمد که يک هم مليتی مانند ملاحسنی دارند.
حاکمبت اين افراطيون مقام دوست نتيجه بی مسئوليتی يک گروه خاص در هر جامعه ايست که ما آنها را روشنفکران فرصت طلب می ناميم. من باز هم تکرار می کنم اگر در جامعه ای ناآگاهی و بی تفاوتی رواج داشته باشد، درجه فرصت طلبی بسيار بالا خواهد بود و درچنين جوامعی برخی از روشنفکران برتری طلب، مقام دوست و زندگی بی دقدقه خواه گرايش به "وقت راغنيمت شمردن"، نشان می دهند. اينان خودرا زرنگان جامعه می دانند و هر که خرشد آنان پالان و هر که در شد آنان دالان می شوند. ما نظير آنها را در انقلاب ايران به روشنی ديديم. اگر شک داريد از همسايه ها بپرسيد کسانی که تا ديروز برای ساواک کار می کردند اگر کم شناخته بودند، با يک توبه ساده در بست در خدمت جمهوری اسلامی در می آمدند و اگر علنا شناخته شده وجنايت کرده بودند، برخی از آنها حد اقل اين زرنگی را نشان دادند و قبل از دست گيری و اعدام و يا زندانی، گريختند و برخی فرصت طلبانه، چون ديگر خود حتا با توبه کردن نيز نمی توانستند نوکر رژيم جديد شوند، فرزندان خودرا درخدمت رژيم در می آوردند. تازه از همه اينها بگذريم، افراد ديگری مانند گنجی و سازگارا و امثال را می توان نام برد که ازفرصت طلبان زرنگ بودند. بدون شک، اينها اگر برای مثال حتا رژيم شاهنشاهی مجددا سرکار بيايد، ازآن آدمهائی خواهند بود که توی صف خواهند ايستاد و ازهوادار آن خواهند شد. در واقع فرصت طلبی عامل اصلی توليد ديکتاتوری مذهبی و غير مذهبی است. اينها از سادگی و پاکدلی اطرافيان خود سوء استفاده می کنند و با وصف اين که هيچ احساسی و سواد اجتماعی ندارند وحتا ياد نگرفته اند، الفبای تربيت و رفتار درست رارعايت کنند. اينجور آدمها برای رسيدن به هدف خويش دروغ می گويند، بلوف وتهمت می زنند ومی توانند خودرا خوب بفروشند و نه اينکه خود هيچ نمی خواهند بيشتر ياد بگيرن، بلکه مايل نيستند ديگران هم چيزی بفهمند. آلمانی ها به اين نوع آدم ها می گويند "اسکروپل لوزه منش"يعنی آدمهای بی وجدان و بی پرنسيپ که خودرا از زرنگان جامعه می دانند. مامثلا در صف آپوزيسيون زياد داريم که اينها حتا چشم ديدن کسانی را ندارند که واقعيت را بيان کند و از هر فرصتی برای زهر ريختن خود استفاده می کنند. نمونه آن کامنت نويسی بی نام و نشان در پای مطالب است. تنها راه مبارزه با اين چنين آدمها که نمی خواهند خود چيز بيشتری ياد بگيرند و مانع فراگيری ديگران نيز می شوند، فقط به انزوا کشاندن آنان است، نه چيز ديگر. البته در کوتاه مدت احتمالا موفقيت ازآن آنان باشد، اما در دراز مدت مسئله معلم و نوشتن نام مارو درويش مارگير و نقاشی شکل مار است. اطمينان داريم که روزی دست اين نوع افراد رو خواهد شد وکشيدن شکل مار ديگر درد آنها را دارو نخواهد کرد. در همين جمهوری اسلامی کنونی، فراوان داريم از اين شارلاتانهای بی سواد اما زرنگ که برخی از آنها را نام برديم. اکنون بايد ديد فرصت طلبان زرنگی، مانند سردار رادان که يکی از فرماندهان سپاه، و صادق محصولی وزير سابق کشور دراين جو چگونه بر خورد و رفتار می کنند؟ من اين ها ونظيرشان رافرصت طلبان کلاسيک نام می گذارم که دراين پست و مقام، چه می گويند وچکار می کنند. اينان بر عکس گنجی ها و امثال تا لحظه آخر عمر نا ميمون رژيم خواهند ايستاد و بعد از فرار ذخيره در خارج هم دارند. در واقع آنها از احمقانه ترين و بی مورد ترين مسئله در جامعه ملا زده حرف می زنند و چرب زبانی بيشتری می کنند و در پياز پاک کنی مهارت عجيبی دارند. برای نمونه به اين جمله سردار رادان توجه کنيد که گفته است: "قرار گرفتن چکمه برروی شلوار به دليل نشان دادن بخشی از برجستگی بدن از مصاديق شرع است و تبرج به حساب ميآيد". خوب، همين مردک از طرفی نمايش های ورزشی کشتی گيران با شلوار کوتاه و پيراهن رکابی را نگاه می کند و احتمالا غيراسلامی نمی داند و به زعم ايشان مجاز بايد باشند، اما از طرف ديگر پوشيدن چکمه بر روی شلوار را تبرج يا خودرا آراستن وزينت کردن، می نامد و يا صادق محصولی گفته است: "من صد و شصت ميليارد تومان ثروت را درمدت ده سال از راه معاملات حلال (!) به دست آورده ام"، نقل بمعنی. اينهابا اين بيانات قصد دارند فقط مردم را سرگرم کنند، اما رادان و محصولی، نه به حرفهای خود باوردارند ونه عمل می کنند. بويژه اين آقای صادق محصولی خوب می داند که جملات اش احمقانه ترين، بی معنا ترين و پوچ ترين اند. لذا ازراه "حلال" اسلامی هيچ کسی نمی تواند دراين مدت کوتاه يعنی ده سال ميلياردر شود. اينهابا اين کارهاتوليد افراطی گرائی می کنند و افراطی گرائی از احمقی و يا نا آگاهی سرچشمه می گيرد. يعنی اگر قادر به پاسخ پرسشی نشدند آن را به خدا می سپارند چون او می داند و اين ساده ترين کلاهبرداری است که در جامعه ملا حسنی زده ما بطور وسيع تبليغ اش می کنند.

هايدلبرگ، آلمان فدرال ۲۷.۷.۲۰۱۱
دکتر گلمراد مرادی
g-moradi@t-online.de


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016