چهارشنبه 16 شهریور 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سید آرمان طلب یا خائن به آرمانهای مردم؟ بهزاد مهماندوست

khatami-3.jpg
در مرحله ای از تاریخ قرار داریم که دیگر نمیتوان با اتخاذ مواضع محتاطانه و دوگانه، مسیر میانه را انتخاب کرد. از سویی اخذ موضع میانه، پشت کردن به اصلاحات و علی الخصوص سران معترض محسوب می گردد و از سویی عدم اتخاذ این رویه و اظهار نظر صریح، ممکن است منجر به حذف دائم از عرصه سیاست ورزی و قرار گرفتن در حلقه "غیر خودی ها" در نظام گردد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

behzadmehmandoost@gmail.com

سید محمد خاتمی را باید پر حاشیه ترین رجل سیاسی چند ساله اخیر ایران دانست. وی که بنیانگذار سبک نوینی از سیاستمداری بوده، همواره به جهت جاذبه و دافعه های منحصر به فرد شخصیتی اش منتقدین و حامیان متعددی را در زمانی واحد، دارا بوده است.

جنس انتقادات وارده به "سید" را باید خاص دانست. از آنجهت که برخی از منتقدین، تاثیر عملکرد وی و حاصل آنچه در این سالها (1384-1376) بر کشور گذشت را حفظ نظام دانسته و از وی به عنوان "سوپاپ" اطمینان جمهوری اسلامی – در شرایطی که نظام با بحران بین المللی و داخلی در ابعاد تازه ای مواجه بود – دانسته و جمعی دیگر ویژگی های مسامحا جویانه و تحمل سیاسی اش را مسبب آنچه منجر به در آمدن فرزندی به نام احمی نژاد از دل نظام میدانند.

نقد خاتمی اما مستلزم شناخت بیشتر از وی در برهه های مختلف زمانیست. اثبات ارتباط یا عدم ارتباط وی با نظام و مردم – که دیگر الزاما رابطه ای مستقیم را با یکدیگر دارا نیستند – نیازمن واکاوی مواضع و دیدگاههای وی در طی عمر سیاسی اش است.

اگر زندگی سیاسی "سید اصلاح طلب" را به چهار مقطع زمانی:

تا پیش از انتخابات دوم خرداد 1376
دوران پس از انتخابات دوم خرداد 1376
پایان ریاست جمهوری
پس از انخابات 1384

تقسیم نماییم ، نقد عملکرد و اشنایی با نقش وی در هریک از این مقاطع زمانی اسانتر خواهد بود. اما به طور کلی "خاتمی" را باید فردی دانست که با آگاهی بر زمان ، همواره در هر مقطعی از این تقسیم بندی نقشی منحصر به آن زمان را ایفا نموده و در صدد "تکثری " بوده است که جامعه ایران هنوز آمادگی پذیرش آن را نداشته است. نه جامعه تمایلی به ان داشته و نه نظام را راهی به سوی نهادینه ساختن آن بود.

۱. تا پیش از دوم خرداد 1376

شاید در آن زمان که سید محمد خاتمی در کتابخانه ملی گوشه انزوا گزیده بود ، کمتر کسی را توان پیشبینی احیای مجدد جریان چپ اسلامی یا خط امام سابق بود. خود سید هم احتمالا دیگر به آرام زیستن و دور از هیاهو بودن عادت کرده بود . بعد از آنهمه غوغا ، حالا بیشتر وقتش مصروف تالیف و تحقیق میشد.

به طور کلی اگر بخواهیم دست به تقسیم بندی ریز تری بزنیم ، مهمترین اتفاقات و چالش های پیش روی خاتمی در طی سال های پیش از دوم خرداد 1376 خود بر سه قسم قابل تقسیم است:

جدایی جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مبارز ، که در آن سید محمد خاتمی در کنار افرادی چون موسوی خوئینی ها و مهدی کروبی محور این انشقاق و جدایی بر شمرده می شدند. وقوع این اتفاق در زمان حیات بنیانگزار جمهوری اسلامی بوده است و در کوران داغ جنگ - که همگان انشعاب و انشقاق را خلاف مصلحت نظام و خواست رهبر انقلاب می دانستند- حکایت از آن داشت که اعضاء مجمع (همان جامعه آن زمان) مصمم تر از آنند که تحت تاثیر این صحبتها و ادله از میدان بیرون روند.

شاید این را یکی از پررنگ ترین عرصه هایی بتوان برشمرد که در آن حکایت لجاجت و پافشاری سید هویداست. ویژگیی که در طی این سالها کمتر در وی دیده شده است.

بنیانگذار انقلاب اما بر خلاف تصورات و پیش بینی ها با این "جدایی" که به نوعی اولین بارقه پیدایش جریان چپ مدرن هم برشمرده میشود موافقت نمود. آنجا که در پاسخ به استعلامی در این مورد ، تحزب و تنوع را ضرورت و در جهت پیشرفت خواندند ، هم قاطعانه به ادعای جریان اصولگرا (با مرکزیت جامعه روحانیت) پاسخ گفت و هم قرابت فکری جریان به اصطلاح خط امامی آن روز ها و بنیانگذار انقلاب پیش از بیش هویدا شد.

در این بین اما این جریان جدید که به سرعت سکان بخش های مختلف اجرایی و بدنه قانونگذار جامعه را در اختیار گرفت ، بیشتر وقت و انرژی اش صرف امور جنگ و مسائل مرتبت با آن شد.

شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که خاتمی در آن برهه فرصت چندانی برای پرداختن به آنچه بعد ها شعار های اصلی و شاکله دیدگاههایش را تشکیل میداد و همواره بدانها معتقد ماند پیدا نکرد. در نظر داشته باشیم که با قرابت فکری و ارتباط نزدیک میان این طیف و بنیانگذار انقلاب ، احتمالا طرح مبانی نظری جامعه مدنی ، تحزب و.... احتمالا از پشتیبانی معنوی بنیانگذار انقلاب نیز برخورددار میشد و چه بسا فضای روشنفکری دینی سریعتر میتوانست جای پای خود را در جامعه تثبیت کند. اما به هر حال جنگ و مسائل مرتبت با آن ، مجال هرگونه فعالیتی خارج از حیطه و محدوده فکری در آن زمان را از نیروهای نظری و قشر روشنفکر اسلامی میگرفت.

با این وجود ، سید در حوزه های کاری اش همواره نیم نگاهی به همین مبانی اعتقادی که سال ها بعد و در لوای دوم خرداد عینیت پیدا کرد ، داشته است که نقد و بررسی عملکرد وزارت ارشاد در دوره پیش از درگذشت بنیانگذار انقلاب ،گوهی بر این ادعا خواهد بود.

فضای نسبتا باز نشر کتاب ، تولیدات متفاوت سینما ( که اگر چه در آن شرایط عملا با خطر تعطیلی اجباری دست به گریبان بود)و آزادی نسبی جریانهای مخالف حاکمیت اجرایی دولت در نشر و چاپ روزنامه را میتوان نمونه هایی از این فضا دانست.

استعفا از وزارت ارشاد در دولت اول هاشمی رفسنجانی ؛ به باور همگان چهارساله نخست ریاست جمهوری هاشمی در بر گیرنده فراجناحی ترین دولت های تاریخ جمهوری اسلامی بود. رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی و تغییراتی که در ساختار حاکمیت (طبیعتا) رخ داد منجر به منزوی شدن جریان خط امام یا همان چپ اسلامی بود. هاشمی رفسنجانی که معمولا به لحاظ حس عاقبت اندیشی و نگاه به آینده ، شهرت زیادی دارد ، حذف جریان چپ را بر خلاف نظر بسیاری از مشاورانش ( که عمدتا رویکردی انتقام جویانه داشتند ) صلاح نمیدانست و اینگونه شد که سه وزارت خانه کشور ، ارشاد و علوم در اختیار جریان چپ اسلامی قرار گرفت. سه وزارتخانه ای که برآیند فعالیتشان با مفهوم توسعه سیاسی در هم آمیخته بود.

صرف نظر از اینکه در پس ذهن "سردار سازندگی "چه میگذشته است و ایا ایشان به مفهوم توسعه سیاسی هم به اندازه توسعه اقتصادی اعتقاد داشته است یا خیر (که موضوعیست جداگانه و در این مقال نمی گنجد) بکارگیری عناصری چون سید محمد خاتمی ، سید مصطفی معین و عبدلله نوری در راس این سه وزارت خانه ، هرگز نمی توانست با بی تفاوتی و بی توجهی جریانی که از ابتدا راغب به حذف خط سیاسی چپ از عرصه اجرایی کشور بودند ، مواجه شود.

اینگونه بود که از همان روزهای اغازین نشستن تتمه جریان خط امامی بر مصدر مسئولیت ، شاهد ظهور و بروز انواع و اقسام فشار های سیاسی بر این افراد و رئیس جمهور وقت بوده ایم.

در وزارت ارشاد سید محمد خاتمی اما حکایت متفاوت بود. جنس فشارهای سیاسی هم با سایر وزارت خانه ها فرق میکرد. "سید "که حالا دیگر لازم نبود تا ملاحظات ناشی از شرایط جنگی را بر سیاستگذاری ها و اقداماتش موثر بداند ، با احساس آزادی عمل بیشتری فعالیت می کرد. شاکله سیاست ها و اقدامات با قبل تفاوت چنانی نکرده بود اما اجرای سیاست ها آهنگ سریعتری به خود گرفته بود.

در تمام عرصه های فرهنگی شاهد سرعت عمل در جامه عمل پوشاندن به الگو های مد نظر برای تحقق توسعه سیاسی بودیم. گاهی حتی حس میشد که در این قسمت آهنگ توسعه سریعتر از سایر بخشها و قسمت هاست.

همه اینها وقتی دست به دست هم دادند و وقتی در کنار آن ذهنیت ها و پیش داوری های موجود در رابطه با جریان خط امامی قرارگرفتند ، تحمل فشار های سیاسی را برای" سردار سازندگی" دشوارتر و "هزینه بر تر" می ساختند.

هاشمی که از روز اول با علم به احتمال وجود چنین مباحث و مسائلی ، مبادرت به این تقسیم بندی و انتصاب ها نموده بود ، حالا اما درمی یافت که پرداختن هزینه های ناشی از در اختیار داشتن این قشر مدیران ، که نگاهشان به آینده ژرف تر است و گاها از حیطه درک اطرافیان خارج ، دولت را از پرداختن به امور جاری و تحقق توسعه اقتصادی و بازسازی ویرانی های جنگ هشت ساله باز میدارد. و اینگونه بود که سید محمد خاتمی که در محفلی به کنایه خطاب به بعضی از منتقدانش گفته بود : گویا من عامل تهاجم فرهنگی هستم ، پس من میروم تا مشکل تهاجم فرهنگی حل شود.... رفت و سردار سازندگی هم اگر چه با اندکی تاخیر اما با رفتنش موافقت کرد.

منتقد غیر فعال؛مجموعه فعالیت های خاتمی پس از دوران وزارت عمدتا معطوف به فعالیت های فرهنگیو دانشگاهی بوده است. در این سال ها "سید" ، چندان در امور اجرایی مداخله نمیکرد. اگرچه رویکرد فکری خاتمی و عملکردش ، همواره جایگاه او را به عنوان یک منتقد فهیم و جدی اما غیر فعال محفوظ داشته بود اما کمتر شاهد موضع گیری و اظهار نظر علنی او در عرصه های مختلف بوده ایم. به خصوص آنجا که بحث نقد و بررسی عملکرد های پیش میامد ، موضع خاتمی و جریان خط امام بیشتر سکوت بود تا واکنش نشان دادن.

در چندین جایگاه و موقعیت هم سید محمد خاتمی مسئولیت هایی را دارا بوده است. مشاور فرهنگی رئیس جمهور ، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و... که در هیچکدام اما شاهد فعالیتی از سوی او که نشانه میل به تغییر یا تاثیر گزاری باشد ، نیستیم.

در همین دوران که خاتمی موضعی معادل جایگاه یک منتقد غیر فعال را برای خود تثبیت کرده بود ، یا حداق از نوع فعالیت و کارش چنین به نظر میرسید که به قولی "از گود بیرون ایستادن" را ترجیح داده است بر فعالیت علنی ، دوستانش در جناح چپ یا به اصطلاح همان خط امامی های دیروز اما از تمام بزاعت و توان محدود خود در به چالش کشیدن سیاست های "سردار سازندگی " استفاده میکردند. مقالات آتشین روزنامه های سلام و بیان ، گاها رئیس جمهوری وقت را نیز به واکنش وا میداشت. گاهی هم موجبات تالم خاطر عده ای را تا بدان حد فراهم میساخت که از اهرم حذف و اخطار و ... برای ساکت نگاه داشتن همین آخرین باقیمانده از نسل منتقدین اقدام نمایند.

از پس از دومین دوره ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی ، یعنی درست پس از انتخابات ، فرایند کادر سازی و ایجاد نیروهای جایگزین برای دوره بعدی ریاست جمهوری آغاز گردید. فرآیندی که در طی آن باید اصلح –به معنای اصولگرایانه آن- یعنی کسی که ادامه دهنده سیاست های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی ریاست جمهوری وقت بوده و با مباحث چالش برانگیزی چون توسعه سیاسی و فرهنگی نیز مرز بندی مشخصی داشته باشد ، انتخاب میشد ، با پیچیدگی چندانی مواجه نبود. رسیدن به منتخب نهایی کار ساده ای بود و احتمال برنده بودن در انتخابات نیز نزدیک به یقین پنداشته میشد.

در این میان اما نقش سید محمد خاتمی که چند سالی بود ردای حاکمیت را از تن بیرون آورده و در جایگاه منتقدی آرام و حتی گاهی بی صدا در کنج کتابخانه ملی آرام نشسته بود ، در ایجاد جبهه مخالف جریان حاکم در انتخابات ، همان سومین قسمت از حیات سیاسی خاتمی- در دوران اول - را تشکیل می دهد. آنجا که تمامی احزاب و گروههای مخالف را نه رمقی مانده بود و نه امیدی به بازگشت به عرصه سیاسی و جنس حاکمیت جناح راست در طی این سال ها از نوع تک محوری و مخالف ستیز بوده است ، بی شک نقش مهم خاتمی را در احیاء این تفکر و بازگرداندن آنها به میز مذاکره نمی توان کتمان کرد.

اینکه آیا از همان ابتدا خاتمی قصد داشته است به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح شود ، یا اینکه گزینه های دیگری مطرح بوده اند و بعد ها پس از انصراف آنها خاتمی به عنوان تنها گزینه باقی مانده به میدان آمد ، شاید از اهمیت چندانی برخوردارنباشد.

آنچه قسمت مهم این واقه نگاریست و در نقد عملکرد خاتمی جلب توجه میکند ، عبارتست از نقش خاتمی در بیداری جریان به اصطلاح خط امام و تلاش او در حفظ و زنده نگاه داشتن جریان چپ در جغرافیای سیاسی جامعه.

بسیج نیرهای کم رمق باقیمانده ( که در طی تمامی انتخابات پس از رحلت بنیانگذار انقلاب همواره با شکستی اجباری مواجه شده بودند) و تلاش برای یافتن راههای ائتلاف با سایر احزاب پیشرو و منتقد (برغم وجود اختلاف نظر های بعضا عمیق فی مابین) را می توان مهمترین اقدامات انجام گرفته از سوی سید محمد خاتمی در جهت بازگرداندن بخشی از هویت انقلاب اسلامی به آن دانست.

به هر حال در این مقطع سوم فراز و نشیب های بسیاری را در عملکرد "سید" شاهدیم. در مدت زمانی نسبتا کوتاه از موضع و جایگاه منتقدی متین به فعالی سیاسی تغییر جهت می دهد و در ادامه راه خود مبدل به گزینه اول جریان به سکوت نشانده شده چپ می گردد.

ما حصل این تلاش ها بازگرداندن نیروهای خط امامی به متن فعالیت های سیاسی در دوم خرداد 1376 بود. در این بین اما تلاش بخشی از نیروهای سیاسی راست گرا و علی الخصوص نزدیکان ریاست جمهوری وقت ، در ایجاد حس امنیت سیاسی و نشاط اجتماعی بسیار موثر بود. به گونه ای که دوم خرداد هفتاد و شش را از این منظر میتوان اوج نشاط سیاسی و مشارکت اجتماعی در جامعه دانست. جامعه ای که دیگر نه دست به گریبان جنگ بود و نه در گیر ودار تمرکز بر ضرورت توسعه اقتصادی ناچار بود از ملزومات و مایحتاج سیاسی اش چشم پوشی کند.

۲. دوران پس از انتخابات دوم خرداد 1376

در باب دوران ریاست جمهوری خاتمی سخن بسیار رانده شده و مقالات بسیاری به رشته تحریر در آمده است. از این رو ذکر مسائل مختلف مربوط به این دوره حکایتی طولانیست که شاید در حوصله این مقال نگنجد. از کوی دانشگاه و قتل های زنجیره ای تا تحصن نمایندگان مجلس ششم و بازداشت دگراندیشان و روزنامه نگاران ، همه و همه مثنوی صد من کاغذی را شکل میدهد ، که به گواهی آمار شاید پر تنش ترین دولت تاریخ سی ساله انقلاب ایران را همواره درگیر خود ساخته بود.

در متن تمامی این وقایع ،اما موضعگیری ها و جهت گیری های سید محمد خاتمی که این بار در کسوت رییس جمهوری اسلامی ایران - ونه یک فعال سیاسی در حاشیه نشسته – به نوعی کانون ومحور این فعالیت ها محسوب میگردید ، ارتباط مستقیمی را با منش و شیوه "همان خاتمی قبل " دارا بوده است.

بسیاری معتقدند خاتمی با وعده انجام تغییرات بنیادین در عرصه حاکمیت و تبدیل مدل حکومت به آنچه همواره در لفافه مردمسالاری دینی و جامعه اسلامی مدینه النبی میخواندش ناکام بوده است اما با اندکی تدقیق در مسائل در طی دوره ریاست جمهوری "سید" میتوان دریافت که خاتمی نه تنها در تحقق بخش عظیمی از وعده هایش موفق بوده است بلکه در پاره ای موارد نیز بیش از آنچه اننتظار میرفت پیش رفت و حتی تا مرز شکستن برخی تابوهای کاذبی که نه ریشه در اعتقادات داشته اند و نه جایگاهی در قانون نیز پیشرفت کرده است.

فضای آزاد سیاسی و مطبوعات اولین ره آورد این دوران بود و نتیجه این چند صدایی حاکم بر فضای سیاسی مطبوعات را در وقایع پس ار انتخابات 1388 میشد براحتی درک کرد. درست چهار سال پس از پایان دوران ریاست جمهوری "سید" میوه این فضای سیاسی متکثر قابل چیدن بود و درکش عمومیت یافت.

به هر حال دوران هشت ساله ریاست "سید " بر کشور با تمام فراز و نشیب هایش سند بززرگیست بر توان "سید" در کشور داری ، تسلط به قواعد بازی ، تعامل با مخالفین و اعتقاد راسخ او بر حفظ کیان نظام ؛ صرف نظر از اینکه ایا این شیوه و منش مورد تائید است یا خیر!

۳. پایان ریاست جمهوری ، آغاز انتقاد جدی

1-3- تا پیش از انتخابات 1388

انتخابات ریاست جمهوری 1384 با تمام حاشیه ها و مسائل خاص خودش ، منجر به کناره گیری جریان اصلاج طلب از گردونه اجرایی جامعه شد. زلزله ای که پیش لرزه هایش در طی سالهای گذشته و با اعلام نتایج 2 انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و مجلس هفتم مشاهده گردیده بود. صرف نظر از حواشی قابل بحث آن – که خود حکایتی جداست- دوران جدیدی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران را شکل داد که باید آنرا دوران ضدیت آشکار با خاتمی نامید. رئیس جمهوری منتخب مردم با شعار عدالت و احیاء ارزش های نادیده گرفته شده در طی دوره اصلاحات ، پای به عرصه انتخابات گذاشته بود فلذا وظیفه اصلی و مرام اولیه دولتش را در مخالفت علنی با دیدگاههای هیات اجرایی پیش از خود و گشودن زبان انتقاد از زیر و زبر دولت و دولت های پیشین می دانست.

بار دیگر سید محمد خاتمی در موضع منتقدی آرام ، به همراه نزدیکترین یاران و همراهانش در گوشه بنیادی که خود برای روز های کناره گرفتن از قدرت و ادامه فعالیت های فرهنگی تاسیس کرده بود ، به مطالعه و تحقیق پرداخت.

بی شک در فاصله سال های 1384 تا اندکی پس از انتخابات 1388 فضای مطبوعات و رسانه ها هنوز متاثر از سیاست های دوران اصلاحات و اندکی باز تر بود. تکثر مطبوعات و نشریات منتقد و تعدد سایت ها و رسانه های خبری ، به منتقدان دولت اجازه طرح انتقادات و نظرات را – هرچند محدود به حیطه های خاص- میداد. با تورق مطبوعات آن دوره ، شاهد مصاحبه های محدود و جسته گریخته خاتمی در رابطه با پاره ای مسائل روز و علی الخصوص مسائل اقتصادی جامعه هستیم.

انتقاد صریح از نحوه برداشت اندوخته صندوق ذخایر ارزی ، هشدار نسبت به سیاست های اقتصادی و عواقب آن و دفاع از عملکرد تیم مذاکرات هسته ای در دوره پیشین را شاید بتوان اصلی ترین مسائل و موضع گیری ها از سوی سید محمد خاتمی در این دوره دانست.

به هر حال سید محمد خاتمی – که روز به روز شاهد تنگ تر شدن حلقه فشار ها بر خود و اطرافیانش بود – در این مقطع زمانی سکوت و اتخاذ جایگاه یک منتقد آرام و متین را بر فعالیت تشکیلاتی و کادر سازی برای انتخابات مختلف ترجیح داد تا بتواند جایگاه معنوی خود به عنوان فردی مورد قبول و اعتماد میانه روها از هر دوطیف را حفظ نماید.

اینجا شاهد بازگشت خاتمی به دوران پس از استعفا از وزارت ارشاد هستیم. گویی طبیعت خاتمی اینگونه است که هر بار پس از خروج از عرصه سیاسی با پیشه کردن آرامش و سکوت تا حصول نتیجه و جمع بندی در همان موضع منتقد آرام و متینی که همه دوستش می دارند باقی بماند.

لحن گفتار "سید" در دیدارهای دوستانه ای که با نزدیکان و حتی هم فکرانش هم دارد بسیار محتاط است. حداق دوسالی را با این روش و شیوه ادامه میدهد. ترجیح میدهد کمتر در مورد آینده سیاسی اش و یا بازگشت احتمالی اش به عرصه سیاست سخن بگوید.

در دیدار های مقامات با سران نظام و رهبری انقلاب حضور دارد و عمدتا در همان اوائل صف حاضر است. احتمالا "سید" خیلی مایل است در حلقه نظام باقی بماند. و ارتباط و نزدیکی اش به نظام را هم علنا به نمایش بگذارد.

به خاطر می آوریم روزی را که محمد رضا باهنر در پیامی از تشریک مساعی ها در طی درگذشت همسرش سپاسگذاری کرده بود و با الحانی خاص هم "سید محمد خاتمی " را خطاب قرارداده بود که با حضور خود موجبات تسلی خاطر بازماندگان را فراهم آورده اند.

این روزمرگی در زندگی سیاسی سید محمد خاتمی ادامه داشت اما در سال 1386(در همان آغاین روز های سال) خلا استراتژی در نزد اصلاح طلبان (همان معضلی که زمینه پیدایش دوم خرداد هم شد) دوباره نگاه ها را به سوی "سید " معطوف نمود.

همو بود که باز هم بیشترین ظرفیت را برای جذب حد اکثری نیرو ها دارا بود و می توانست محور وحدت اصلاح طلبان باشد.

میانه های سال 1386 اما آغاز دوران جدیدی برای سید بود. دورانی که اگر چه به نوعی برای نظام تازگی داشت اما سید با آن نا آشنا نبود. تدبیری باید اندیشیده میشد تا باز هم در کالبد کم رمق جریان اصلاحات روح حیات دمیده شود. این بار طیف وسیعی را اراده بر خاتمه دوران ریاست جمهوری جریان نو محافظه کار بود.

در کارنامه و عملکرد این جریان ، مسائل ناخوشایندی وجود داشت که عملا بسیاری از دوستان دیروز را نیز در موضع منتقدی فعال که حالا ادامه حاکمیت این جریان را در منافات با مصالح نظام نیز می دانست ، قرارداده بود.

این طیف اگر چه به هیچ عنوان مایل به هیچگونه ائتلاف یا اتحادی با اصلاح طلبان نبودند اما همواره نیم نگاهی به اردوی رقیب داشته و اصولا این اردو را مهمترین رقیب بالقوه میدانستند که قادر بود در صورت اخذ تصمیم تاثیر گزار ، بخش عظیمی از جامعه را به سوی خود جلب نماید.

در این بین توجه خاصی ، متوجه سید محمد خاتمی بود؛ رئیس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی ایران . همانگونه که قبلا نیز گفته شد- التزام و اشراف به قواعد بازی سیاسی مهمترین شاخصه منش سیاسی اش بوده و تمامی پتانسیل های نگاه فراجناحی به احزاب و گروههای موجود در جامعه را نیز دارا بوده است.

کابینه اول او – آنجا که حسین مظفر در کنار عبدالله نوری و غلامرضا شافعی – دور یک میز واحد ، تحت نام هیات دولت می نشستند ، گواهی بود بر این ادعا که نگاه خاتمی به جناحها و گروههای سیاسی متکی بر اصل جذب حداکثری بوده است و قادر به اجرای این الگو نیز میباشد.

در مقطعی از زمان موج عظیمی از درخواست ها و پیشنهادات رنگارنگ به سوی دفتر رئیس جمهوری سابق – که دیر زمانی بود از مجموعه های وابسته به نهاد ریاست جمهوری به بیرون رانده شده بود- روانه گردید و خاتمی به طرف مشورت اکثر صاحب نامان و سران جناح های مخالف سیاست های وقت مبدل گردید.

سید که به این روش ، یعنی جان دادن به نیروهای کم رمق و اخذ رویه های انگیزشی آشنا بود ، همچنان ترجیحش سکوت بود و گاها اعلام صریح این مطلب که مایل نیست در این شرایط به پاستور باز گردد. آری ، پاسخ او در اکثر این دیدار ها و استعلام ها "نه" بود.....

گذشت زمان و التهابات پیش از صف بندی گروهها و جناح های سیاسی ، معادلات رایج در پیش از هر انتخابات را اینبار پیچیده تر از قبل نموده بود.

خلا ناشی از نبود یک رقیب جدی در عرصه رقابت ، به جناح حاکم این فرصت را میداد که یکه تازانه از تمامی پتانسیل های موجود در جهت جمع آوری آراء خاموش جامعه نهایت استفاده را ببرد که این امر گاها موجبات اعتراض بخشی از جناح اصولگرا ( اصولگرایان منتقد) را نیز بر انگیخته بود. در چنین شرایطی فرصت سوزی ناشی از تردید ها و فقدان کادر اجرایی مناسب ، می توانست در همان مرحله ، کار اصلاح طلبان را با مخاطره و مشکل مواجه سازد.

و اینگونه بود که به ناگاه سید محمد خاتمی که هرگز نمیخواست در کارزار انتخابات حاضر شود ، فقط و فقط به منظور پر کردن این خلا با اعلام حضور در انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر در مرکز توجه جناح ها و صاحب نظران عرصه سیاسی قرار گرفت.

حضور خاتمی یا بهتر است بگوییم : حضور نا بهنگام خاتمی در عرصه انتخابات هرگز به معنای قبول کاندیداتوری و قطعیت حضور در رقابت نبوده است و آنرا صرفا باید به عنوان یک تاکتیک انتخاباتی برای بر هم زدن نظم نسبی در اردوی سیاسی حریف تلقی کرد. به عبارت دیگر ( همانگونه که ذکر گردید) خاتمی اصلا و به هیچ عنوان مایل به حضور در این رقابت و حتی انتخاب به عنوان ریاست جمهوری نبوده است. کاربرد این تاکتیک صرفا در ایجاد جنبندگی و تحرک در میان جناح خودی و جلوگیری از حس انفعال ، سرخوردگی و نا امیدی در اردوی خودی بوده است.

عمر کاندیداتوری خاتمی اگر چه کوتاه بود و با ورود میر حسین موسوی – آخرین نخست وزیر تاریخ سی ساله نظام - خاتمه یافت اما رسالت ها و وظایفی که در طی این کاندیداتوری نمادین بر عهده سید بود به خوبی انجام گرفت. تحمل بخش عظیمی از تخریبها و کاستن از هزینه های احتمالی ورود موسوی به عرصه انتخابات را می توان اصلی ترین رسالت خاتمی در طی این دوران دانست.

با ورود موسوی به عرصه انتخابات و کناره گیری خاتمی از این عرصه، جناح رقیب به ناگاه دریافتند که بخش عظیمی از زمان و فرصت را که صرف طبقه بندی و تفکیک تاکتیک های تهاجمی برای مقابله با خاتمی و دوم خردادی ها نموده بوند ، ازدست داده اند ، چرا که بسیاری از این مستندات و مطالب حالا دیگر در مورد موسوی سنخیتی نداشته و قابل کاربرد نمی باشند.

خاتمی هم با قرار گرفتن در میان طیف متنوع حامیان موسوی، دیگر از کانون توجهات و تخریب ها خارج شد. به عبارتی رسالت خاتمی در ایجاد یک فرم جدید برای جناح اصلاح طلب، بسیج مجدد نیروها و دمیدن روح امید در کالبد اصلاح طلبان با موفقیت به خاتمه رسید.

3-2- پس از انتخابات 1388

اعلام نتایج شمارش آرا در انتخابات 1388 حکایت از شکست انتخاباتی اصلاح طلبان داشت. حقیقتی که پذیرش آن برای عقلای جناح اصلاح طلب و البته اکثریت قابل توجهی از جامعه دشوار بود.

از همان نخستین ساعات پس از اعلام نتایج انتخابات ، موج اعتراض ها و واکنش ها نسبت به نتایج انتخابات در جامعه ظهور یافته و تمامی جناح ها و گروه های حامی میر حسین موسوی ، به اشکال مختلف به اظهار نظر نسبت به نتایج انتخابات پرداختند.

سید محمد خاتمی نیز در کسوت یک هوادار یا بهتر است بگوییم مطرح ترین هوادار انتخاباتی "میر حسین"، از همان ابتدا مواضع و دیدگاههای خود را طرح و راه حفظ و صیانت از نظام و ارزش های آن را در حفظ سرمایه ای به نام اعتماد مردم اعلام کرد . در مواضع "سید" همچنان اصل صیانت از نظام و پافشاری بر آن محسوس بود و این درست در زمانی بود که حاکمیت درصدد القاء این مطلب بود که منتقدان وضعیت فعلی و به خصوص معترضین به نتایج انتخابات را به حلقه نظام راهی نیست و این به نوعی مجوز هرگونه برخورد با معترضین را تحت لوای معاند و مفسد صادر می نمود.

از دو منظر می توان خاتمی را مطرح ترین حامی انتخاباتی میر حسن موسوی دانست:

اول کاریزما و نفوذ بالای شخص خاتمی به عنوان رئیس جمهوری سابق و دوم جایگاه حزبی اش به عنوان عضو مجمع روحانیون مبارز که قدیمی ترین و باریشه ترین حزب یا جریان سیاسی حامی موسوی دانسته می شد.

حالا سید که همواره در تمامی مراحل و مقاطع نشان داده بود که به شدت به اصل حفظ نظام معتقد وملتزم بوده است بر سر انتخابی دشوار قرارداشت. انتخاب میان ادامه حمایت از کاندیدای به " اصطلاح شکست خورده در انتخابات" و سکوت به نفع نظام.

تا پایان سال 1389 و پیش از بازداشت سران معترض (کاندیداهای سابق) سید محمد خاتمی که همواره با بهره گیری از هوشی سرشار ، توانسته بود راه سوم را به عنوان راه حل در مقاطع زمانی مختلف انتخاب کند ، با اخذ مواضعی همسو با معترضان و نظام ! سعی در ادامه حرکت در مسیر میانه داشت.

سخن از مظلوم واقع شدن نظان راندن و تاکید بر حفظ و صیانت از سرمایه بزرگ رای مردم ، نه سخنانی بود که مستقیما نظام را در موضع محکومیت قرار دهد و نه می توانست میان سید محمد خاتمی و بدنه معترضین فاصله ای بیاندازد.

دیدار با خانواده های زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات و دیدار با اعضاء احزاب باقیمانده اصلاح طلب (همانها که فعلا حذفشان از گردونه سیاسی میسر نگشته بود) از این دست اقدامات به حساب می آمد. خاتمی به جهت رفاقت دیرین با بسیاری از اصلاح طلبان زندانی و همچنین جایگاه خاص اش در نزد سران احزاب اصلاح طلب ، دیدار هایش کمتر حساسیت بر می انگیخت و در کانون استفاده قرار می گرفت.

لحن موضعگیری ها و سخنان "سید" اما هنوز هم همان آرامش، متانت و منطق همیشگی را به همراه داشت. همان لحنی که نظام از شنیدنش احساس آرامش میکرد و امنیت. معترضان به نتایج انتخابات با شنیدن مواضع ملایم و گاه دو پهلوی سید به صبر دعوت می شدند. این سخنان می توانست در حکم آتش فشانی با شد که به لحظات طغیان خود نزدیک است.

موضع خاتمی در قبال بسیاری از تحرکات و تجمعات، در طی این مدت سیاستمدارانه و توام با خویشتن داری بوده است. به استثناء یک مورد، هرگز صراحتا افراد و گروهها را به شرکت در تجمعی دعوت نکرده است.

نوع دعوت کردن سید محمد خاتمی به شرکت در تجمعات و همایش ها، از جنس دعوت کردن های معترضین نیست. اصولا موضع گیری ها و صحبت هایش هایش بیشتر در این جهت است که جنس مردم عادی و معترضین به نتیجه انتخابات را یکی بداند.

اگر چه گاهی عده ای از مخالفین سرسخت، نگرانی خود از بی نصیب ماندن سید محمد خاتمی از هجمه ها و انتقادات را با تشبیه وی به رجوی و استفاده از الفاظ خاص خود برطرف می ساختند اما جایگاه خاتمی به سبب مواضعش، کمتر تحت تاثیر این القائات و انتقادات قرار می گرفت.

3-3- بازگشت

بازداشت رهبران معترضین به انتخابات و حصر خانگی آنها، دوران جدیدی را در مواضع و روش های سید محمد خاتمی شکل داد. خاتمی که همواره با تدبیری خاص فاصله خود از معترضین و نظام را به یک اندازه حفظ کرده بود، این بار اما دوباره مسئولیت زنده نگاه داشتن اصلاحات را عهده دار شده بود. مسئولیتی تاریخی که چندین بار بر عهده گرفته و انجام داده بود. این بار اما استراتژی عمل به این رسالت متفاوت بود. اگر در ادوار قبل، مشی خاتمی آرامش و ایجاد وحدت بوده این بار اما در این روش و مشی تفاوت هایی وجود داشته است که این تفاوت ها در ارتباط مستقیم با مقتضیات زمان و جامعه می باشند.

لازم بود که صریح تر از گذشته به اظهار نظر بپردازد و با دقت آمیخته با صراحت نظرات و دیدگاههایش را مطرح نماید.

حالا که برای توجیه حصر رهبران معترض به انتخابات ، بسیاری از گروهها و جناح ها آنهارا هم عرض و معادل گروههای معاند نظام خوانده بودند ، اصلاحات و اصلاح طلبان در معرض حذف دائمی از عرصه معادلات سیاسی قرار داشتند. موقعیت کاملا با دفعات قبل متفاوت بود. اگر در گذشته اصلاح طلبان (یا همان جریان چپ) کم رمق و کم زور محسوب گردیده و حضورشان در عرصه انتخابت کم خطر پیش بینی می گردید و خاتمی نیز رسالت احیاء ان ها را بر عهده داشت ، این بار اما اصلاح طلبان و بخش عظیمی از بدنه اجرایی آنان در معرض حذف کامل بوده و جامعه در آستانه تک صدایی شدن قرار داشت.

دفاع از اصلاح طلبی، این بار نیاز به صراحت بیشتری داشت. در مرحله ای از تاریخ قرار داریم که دیگر نمیتوان با اتخاذ مواضع محتاطانه و دوگانه، مسیر میانه را انتخاب کرد. از سویی اخذ موضع میانه، پشت کردن به اصلاحات و علی الخصوص سران معترض محسوب می گردد و از سویی عدم اتخاذ این رویه و اظهار نظر صریح ، ممکن است منجر به حذف دائم از عرصه سیاست ورزی و قرار گرفتن در حلقه "غیر خودی ها" در نظام گردد.

در چنین شرایطی هم سید محمد خاتمی راه میانه را برگزید تا باز هم ثابت کند مرد تسلیم در برابر دوراهی های اجباری نیست. ابتدا طرفین را به گذشت دعوت کرد و بعد با تاکید بر اصولی مصرح در قانون که مورد غفلت قرار گرفته اند، شرط حضور در انتخابات را عمل به آنها اعلام کرد.

به عبارتی خاتمی بار دیگر مسیری را انتخاب کرده است که از درون چارچوب های قانون و بدیهیات آن، جناح مقابل را به چالش کشانده است.

بدیهیست که خاتمی را نه می توان در موضع و جایگاه ضدیت با نظام قرار داد و نه می توان در محدود احباء آن فرض کرد. از سویی مواضع اخیر وی ثبوتا در این جهت بوده است که وی خود را ملتزم به اصلاحات – به معنای حقیقی - میداند چرا که اصلی ترین شعار و شیوه اصلاحات استفاده از ظرفیت های مغفول قانون اساسی بوده است.

نزدیک تر شدن به زمان انتخابات مجلس ، موجب شفاف تر شدن این مواضع گردیده است. پاره ای از سخنان و مطالبی را که در سایتها به نقل از سید محمد خاتمی می شنویم ، در بر خورد اول بعید به نظر می رسد که واقعا گفته و سخن او باشد... اما اینگونه است.

سید این بار برای احیاء اصلاحات و اصلاح طلبان دست به کاری زده است که هرگز به انجام آن راغب نبوده است؛ طرح شفاف مواضع از طریق نقد صریح و بی پرده.

او در پاره ای موارد، پا را از این نیز فراتر گذاشته و با غیر قانونی خواندن پاره ای اقدامات صورت گرفته از سوی جناح حاکم، اعتراض علنی خود را نیز اعلام داشته است.

در مجموع مقطع زمانی حاضر برای خاتمی و اصلاح طلبان حائز اهمیت های بالاییست. چرا که خاتمی با قبول نقش رهبری اصلاحات، در میانه راه حذف یا بقاء در عرصه سیاسی راهی را انتخاب کرده است که از منظر جناح حاکم منجر به حذف خواهد گردید.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016