یکشنبه 10 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

حکومت کنونی يک روزه اسلامی نشده است که يک باره سکولار شود! ناصر مستشار

نيروهای اسلامی با بيش از ۱۰۰ سال تلاشی که بطور مستمر در بستر جامعه عقب نگاه داشته شده و مذهبی به عمل آوردند بالاخره توانستند حکومت ايران را در سايه انقلاب ارتجاعی و اسلامی ۵۷ تحت شعارهمه با خمينی ودر ضمن با ياری نيروهای غير اسلامی بدان دست يافتند! سيد جمال اسد آبادی از آغاز در فکر اتحاد اسلامی ممالک مشرق بود.جنبش تنباکو و انقلاب مشروطيت تا سرنگونی دکتر محمد مصدق وقيام ارتجاعی خمينی در سال ۱۳۴۲ به رهبری نيروهای مذهبی و روحانی انجام گرفته است و در همينجا به نفوذ تاريخی آنها در فقدان نيروهای واقعا سکولار می توان پی برد.روحانيت و مذهب به لحاظ تاريخی از نفوذ عريض و طويلی در ايران برخوردار بود ه است که در مقايسه با نيروی سکولار و لائيک ،آانها همواره دست بالا را داشته اند .شاه عليرغم ادعای سکولار بودن اما قوه مذهب را در حکومت شرکت داد و هرساله روحانيون در مساجد گرد می آورد تا برای طولانی شدن عمر سلطنت او دعا نمايند.شاه هيچگاه به رشد دمکراسی و مفاهيم سياسی سکولاريسم و آزادی احزاب ياری نرساند بلکه به سرکوب آنها پرداخت.تا به امروزدر ايران در مقابل نيروهای اسلامی ، ما هرگزجريانات غير مذهبی که نيروی راستين سکولار و لائيک باشند نداشته ايم تا از مواضع خود بدرستی دفاع نمايند تا يک حکومت سکولار و دمکراتيک در ايران برپاگردد .بدين خاطر آنها در انقلاب ۵۷ براحتی به زير پرچم نيروهای اسلامی کشانده شدند.اگر نيروهای سياسی ايران در دوره شاه با فراست و هوشياری به مبارزه دمکراتيک برای يک حکومت سکولار و لائيک روی آورده بودند و نه به شريعت کمونيست پايبند می شدند ،آنگاه ما در حال حاضر می توانستيم به قدرت گيری دولت سکولار خوشبين باشيم!اگر نيروهای اسلامی در سال ۵۷ قدرت سياسی را تصاحب کردند نتيجه تلا شهای شبانه روزی آنها بود که در مقابل آنها ،نيروهای غير مذهبی دست به هيچ تلاش روشنگری در مورد فاجعه اسلامی شدن حکومت در ايران ، هرگزهيچ کار درستی از خود نورزيدند تا مانع شکل گيری فاجعه گردند بلکه با نيروهای مذهبی به اتحاد رسيدند!ضديت با استبداد شاه همه نيروهای مذهبی و غير مذهبی را به غلط بايک ديگر متحد ساخت که بعد از قدرت گرفتن ملاها بسياری از فجايع روشن وروشن تر شد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آخوند ها در سال ۵۷ با به قدرت رسيدن در حکومت ايران در واقع دستمزد خود را از مردم ايران گرفتند!( نامبرده رنج گنج نمی شود مزذ آن گرفت جان برادر که کار کرد)ـ آخوند ها در زمان شاه از بيشترين امکانات برای ترويج و تبليغ انديشه های خود بر خوردار بودند .راديو و تلوزيون و مساجد و حسينه هادر اختيار آنها بود .حکومت اسلامی ايران از دوش مردم به قدرت پرتاب شده است ولاجرم توسط مردم نيز روزی به زير کشيده خواهد شد.شايد تعجب کنيد اگر بگويم که حکومت سکولار بدون همکاری نيروهای مذهبی غير ممکن هست.مردم ونيروهای مذهبی دين را وارد حکومت کردند و باجعه کنونی را شکل دادند و اينک همان نيروهای سياسی و مردم کم کم به جدائی دين از حکومت اعتقاد يافته اند.

روحانيت در دانشگاهها نيز نفوذ داشتند .اما بقيه نيروهای سياسی مانند کمونيست ها چون مبارزه شان با جامعه ايران مطابقت نداشت ،هيچ چيز نسيب شان نشد اما آنها با لجبازی خاصی تا به امروز به سرنگونی شاه مباهات می ورزند اما در نهايت بدست حکومت اسلامی يا اعدام و زندانی و تبعيدی شدند ويا سازمانها يشان پاشيده شد.

اما آنها همچنان به انقلاب شکوهمند شان افتخار می ورزند!نيروهای ملی به جزء شادروان شاپور بختيارکه خسران نعمت کردند و همه اصول اساسی خود را فدای راه اسلام خمينيسم نمودند و در نهايت به عقوبتی سخت گرفتار آمدند، هيچ يک از آنها بر اصول دکتر مصدق پافشاری نکرد. عليرغم اينکه مردم ايران در۳۳ ساله گذشته آفت زهر آگين يک حکومت اسلامی را چشيده اند اما چرا همچنان در جنبش های اعتراضی که هم اکنون در ايران جريان دارد از رهبری مذهبی و روحانيت اسلامی مانند کروبی و خاتمی و موسوی وديگران تبعيت می نمايند؟

پاسخ بسيار ساده و روشن است ،از آنجائيکه نيروهای غير مذهبی تا کنون تکاليف سياسی و اجتماعی خود را بدرستی انجام ندادندـ ناچارا مردم يا به شکل تاکتيکی ويا موقت بار ديگر به زير پرچم نيروهای اسلامی رفته اندو با صميم قلب به رهبری آنها اعتقاد يافته اند. در سال ۵۷ نيز مردم بطور تاکتيکی به پشتيانی از روحانيت در مبارزه عليه شاه پرداختند اما عاقبت ديديم که چگونه تا کنون نتوانسته اند از زير يوغ روحانيت بيرون بيايند.نيروهای غير مذهبی در ۳۳ سال گذشته دائما در بحث های کتابی و فرقه ائی و قدرت طلبی و هژمونی سازمانی و حزبی خود غوطه ور مانده اند و هيچ اقدام اساسی برای ساماندهی جامعه سياسی سکو لار انجام نداده ند.

بهمين خاطر مردم با راه انداختن جنبش سبز خود دست بکار شدند و با اتخاذ تاکتيک های سياسی به آقايا ن موسوی و کروبی و خاتمی روی آوردند!


اگر نيروهای اسلامی در سال ۵۷ قدرت سياسی را تصاحب کردند نتيجه تلا شهای شبانه روزی آنها بود که در مقابل آنها ،نيروهای غير مذهبی دست به هيچ تلاش روشنگری در مورد فاجعه اسلامی شدن حکومت از خود نورزيدند!

ضديت با استبداد شاه همه نيروهای مذهبی و غير مذهبی را به غلط بايک ديگر متحد ساخته بود که بعد از قدرت گرفتن ملاها در حکومت ايران بسياری از فجايع روشن و همچنان روشن تر می شود.

براستی بايد تاکيد کرد که در ۲۲ بهمن تنها شاه سرنگون نشد بلکه جامعه نيمه مدنی بدست آمده از انقلاب مشروطيت و بخصوص حقوق نسبی زنان نيز بر باد رفت.

آری اسلام غير سياسی هم وجود دارد. آنهم اسلام بيشتر مادر بزرگها و پدر بزرگهای ماست که برای خودشان يک تفسيری از اسلام داشتند که نه بر اساس خواندن و فهميدن قرآن بود و نه شناخت اسلام که روحانيت تجويز می نمود. نمونه های بسيار ديگری هم از اسلام غير اسلامی هست،مانند اسلام آيت الله بروجردی که اکنون در زندان ميباشد. اينکه اسلام واقعی چيست از نقطه نظر علمی و آکادميک يک چيز است اما از جنبه استنباط شخصی چيز ديگر که بايد به لحاظ تاريخی تحقيق گردد.نفی اسلام در کشورهای اسلامی ممکن نيست اما جدا نمودن اسلام از حکومت در کشوری مانند ايران که حکومت دينی کاملا شکست خورده است شدنی هست. کمتر کسی اول قرآن يا انجيل را خوانده و فهميده و بعد مسلمان يا مسيحی شده است. چنانکه هزاران شاخه از مسيحيت هم در همين امريکا وجود دارد و هرکسی استنباط خودش را دارد .همانگونه که مولوی در داستان موسی و شبانش گفته است که برداشت هرکسی از هر چيز همان است که خود او فکر ميکند. منظور از اسلام سياسی استفاده ابزاری سياست از دين است و همه دين ها ی ابراهيمی اين پتنسيال خشونت در وجود خود دارند .حتی در مسيحيت استفاده ابزاری از دين برای قدرت طلبی و نژاد پرستی هميشه بوده و بنا به سطح فرهنگ جامعه و ژئوپوليتيک محل ودلايل بسيار ديگر کمتر يا بيشتر وجود داشته است. جنايات بنام مسيحيت در قرون وسطی را کسی نميتواند تکرار کند، اما امروز مسيحيت به مقدار زيادی، آنهم نه به ميل خودش که با زور مدنيت و رشد سرمايه داری در ۳۰۰ ساله گذشته به کليسا و حيطه شخصی برگشته است. اين رفرم ها و تجربه ها را مدت کوتاهی است که دنيای اسلام تازه دارد آغاز ميکند.

در خاتمه بايد ياد آوری کرد که دمکراسی بدون حکومت و جامعه سکولار ممکن نيست و علاوه بر آن ،از آنجائی که جمعيت ايران از ساکنين قومی وخلقی مختلف تشکيل شده است پس سيستم فدراليزم به مولفه های دمکراسی و سکولار جهت دست يافتن به يک نظام دمکراتيک اضافه می گردد!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016