سه شنبه 19 مهر 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اگر خاندان پهلوی با مردم ايران صادق می بود! ناصر مستشار

براستی اگرخاندان پهلوی با مردم ايران صادق می بود ، ما الان روزگار ديگری داشتيم و مطمئنا گرفتار آخوند نمی شديم. با تمام قوا می توان گفت که مگر مردم ايران مريض بودند که عليه شاه انقلاب کنند! حتما به آنها ظلم شده بود که بطور ميليونی به خيابانها آمدند. شاه آنقدر از مردم خود بيگانه و بيمناک بود که بيماری سرطان خود را به مردم نگفت.اين در حاليست که اگر شاه بيماری خود را با مردم در ميان می گذاشت ،مردم ايران هرگز مرگ برشاهی که بيمار بود و هر آئينه در انتظار مرگ نشسته بود به خيابانها نمی آمدند و چه بسا بنابر سنت و فرهنگ ايرانی برای سلامتی اش دعا می کردند ودسته های گل برايش می بردند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


چراآخرين شاهان ايران از محمد علی شاه ،احمد شاه ، رضا شاه و محمد رضا پهلوی در غربت از دنيا رفتند؟ رضا شاه در سايه ظلم هائی که به مردم و رجال سياسی بعمل آورد ،وقتی ايران را به دستور متفقين ترک می کرد مردم جشن گرفتند و ارتش بسرعت پاشيده شد. چراتا کنون در ۳۳ ساله گذشته ،همه رجال سياسی ،وزيران و نمايندگان مجلس و استانداران دوره پهلوی گرد نيامدند تا حکومت را به خاندان پهلوی برگردانند؟در بارخاندان قاجارعليرغم عقب ماندگی هايش ، اما مهد رشد رجال سياسی و فرهنگ دوستان بود.اما خاندان پهلوی هيچ خدمتی برای رشد رجال سياسی آزموده بعمل نياورد و به شدت رجال سياسی را سرکوب وکشتار کرد که در نهايت ساختار روحانيت برای کسب قدرت سياسی سالم باقی مانده بود که براحتی حکومت را از آن خود نمودند!اختلافات اقوام ساکن ايران قبل از خاندان پهلوی سابقه تاريخی ندارشت اما اين نيز ارثيه خاندان پهلوی هست که تا به امروزآثار و زخم های آن همچنان نمايان گر هست. مگردکترمصدق چه خواسته ای داشت ؟ آن بزرگوار جزء ملی شدن نفت برای ملت ايران که از در آمد آن برای رفاه مردم می انديشيد و دومين خواسته ايشان اجرای صحيح قانون اساسی مصوبه انقلاب مشروطيت که رسما بر سلطنت شاه صراحت داشت ونه حکومت وی ،هيچ تقاضای ديگر نداشت اما خواسته های قانونی دکتر مصدق به مذاق شاه خوش نيامد و با کمک انگليس و امريکا وارتجاعيون اسلامی ،دولت ملی دکتر مصدق سرنگون گرديد. ساواک شکل گرفت و جامعه سياسی به ا نسداد انجاميد که پيامد آن رشد روحانيت گرديد. يکی از بيماری های وحشتناک شاهان ايران در طول تاريخ همواره مال اندوزی آنها بود!عليرغم اينکه همه ايران به شاهان تعلق داشت اما آنها از زر اندوزی دست بردار نبودند.مردم ايران در فقر و تنگدستی زندگی می کردند اما شاهان ايران در فکر اندوختن سرمايه ،طلا و جواهرات بودند که بيشتر آنها اينک در موزه های جهان است. تا به امروز برای شاهان ايران فقط يک چيز باقی مانده است ،اگر به مردم ظلم کرده اند که مردم تا حالا به آنها لعنت و تکفير می فرستند.اما اگر عادل و دادگستر بودند که از آنها همچنان ستايش می گردد.حکومت جمهوری اسلامی آنچنان مردم و نيروهای سياسی را سرکوب و به بدبختی کشانده است که بعضی روشنفکران برگشت روزهای حکومت پهلوی را در حافظه خود می پرورانند! شايد بعضی از اين روشنفکران سنشان قد نمی دهد که از شکنجه و زندان های شاه خاطره ای داشته باشند اما آنهائی که آن روزها را پشت سر گذاشته اند بخوبی روزهای سخت زندان ها را بخاطر می آورند.شکنجه ها وجنايات رژيم اسلامی آنچنان مردم را به ستوه آورده است که ظلم شاه به زندانيان سياسی در مقايسه به اعمال وحشيانه و ضد انسانی حکومت اسلامی ، حالا مانند دست نوازش گر يک مادر را تداعی می کند.
دکتر داريوش همايون يکی از وزيران دوران شاه بود و هيچ کس در امانتداری بيت المال مردم از جانب ايشان ، کسی به خود شک وترديد راه نمی دهد.ايشان در مصاحبه ای مبسوط به اختلاس خاندان پهلوی پرداخته است که جای پرسش های فراوان در مورد خاندان پهلوی به وجود می آورد.
داريوش همايون در بخش ديگری از مصاحبه خويش از دوره سانسور بيش از اندازه که در حکومت پهلوی بر روزنامه ها و انتشارات حاکم بود اينچنين پرده بر می دارد و می گويد:
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5987152,00.html

«مورد ديگری که در اين رابطه يادم می‏آيد اين بود که در ايران خانواده‏ی سلطنتی و نزديکان شاه دست گشاده‏ای بر امور اقتصادی مملکت داشتند و مزاحم جريان آزاد کار و کسب مردم می‏شدند. مثلاً در معاملات دست می‏بردند، آن را گران تمام می‏کردند و می‏خواستند درصدی برای خود بردارند. در اين‏باره در خاطرات علم هم فراوان آمده است. از جمله اين‏ که مثلا شاه اعتراض می‏کند که فلانی کارش فقط به پنج‏درصد رسيده است.
من در اين ارتباط مقاله‏ای نوشتم و يک جمله در آن گنجاندم که خيلی روی آن فکر کرده بودم و از آن‏چه پيدا کرده بودم، خيلی هم خوش‏ام آمده بود. به همين دليل يادم مانده است. نوشته بودم: «کسانی که دعاوی خاص بر منابع ملی دارند، بايد در سال سهم معينی از درآمد نفت به آن‏ها داده شود و از ورود در هر معامله‏ای ممنوع بشوند. » از اين جمله می‏توان برداشت‏های زيادی کرد».
اميدوارم حافظه تاريخی خود را فعال نگاه داريم واز گذشته پند بگيريم وبه قهقرا برنگرديم وبه آينده روشن بنگريم!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016