جمعه 20 آبان 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کمک گرفتن ازخانواده بین الملل خیانت نیست، بیژن صف سری

safsari-2.gif
هر گاه ملتی در اثر بلایای طبیعی چون سیل و سونامی و زلزله ، گرفتار می شود، خانواده بین المللی به کمک و یاری مردم بلا زده می روند، براستی بلایی خانمانسوزتر از چنبره ظلم و تحمیل زور از سوی گروهی که به تزویر و ریا برگرده ملتی می نشینند و جهانی را از لجبازی و دیوانگی های خود به ستوه می آورند وجود دارد؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

بی شک امروزه در جهانی که همه چيز بر مدار قوانين و ميثاق های توافق شده اداره می گردد ، دوران لجاجت و سرکشی های حکومت های جابرانه به پايان رسيده است و از اين رو آنچه از فرو پاشی اخيرحکومت های فاشيستی منطقه خارميانه و جهان عرب شاهد هستيم ، حکايت از اصراربر لجاجت زمامداران ديکتاتوری دارد که ميثاق های توافق شده درمجامع بين مللی را به سخره می گرفتند غافل که در نهايت روزی جبرا، مطيع فرامين قواعد شناخته شده جهان خواهند شد و همچون اسب چموشی بودند که برای اهلی شدن يا بايد با شلاق و منزوی بودن رام می شدند و يا برسردر اصرار لجاجت چموشی خود ميدادند که بر باد دادند .

اما با اين همه همواره استثنا هايی هم و جود دارد که به رغم جبر تاريخ، در برخی مواقع اين روند سرنگونی حکومت های ظالمانه به تاخير می افتد که نمونه بارز ان ،بقای نظام بر امده از زور و تزوير جمهوری اسلامی است که با همه فشار های بين المللی تا کنون همچنان با تمکين نکردن ازقواعد مورد قبول جامعه بين الملل بر اريکه قدرت تکيه دارد اگر چه ازپس ، سی و دو سال جنايت و ظلم، آن هم بنام دين آئين اسمانی و غارت و چپاول ثروت ملی مردم تحت سلطه خود ، نه تنها منفور ملت جان به لب رسيده اين کهنه دياراست بلکه ازمنظر افکار عمومی جهان به دليل ناديده گرفتن همه ميثاق های بين المللی، به مثابه همان اسب چموشی را می ماند که ميل به اهلی شدن ندارد، ، چرا که تا کنون از سويی با حبس و بند و کشتارهای بيرحمانه ، قادر به سر کوب کردن هر گونه اعتراض مردمی بوده و از سويی ديگر با حيله و دسيسه از تنگنا های اعمال شده از سوی سازمان ملل، گريخته است تا بدانجا که امروزبا توسل به وقت کشی وفريب جهانيان ، عاقبت با توليد سلاح های هسته ای ، به حربه ای دست می يابد تا خواب جهانيان از افتادن تيغ در دست زنگی مست ، اشفته گردد و زمزمه وقوع جنگ شنيده شود.

با چنين توصيفی از واقعيت انکار ناپذير جمهوری اسلامی که اصرار بر لجاجت با همه ميثاق های جهانی وايضا ادامه ظلم بی رويه برمردم تحت سلطه خود دارد ، اين پرسش مطرح است که براستی با چنين حکومتی چه بايد کرد ؟ خاصه که اجماع جهانی بر اين باور است تا برای رام کردن اين اسب چموش از روش های ديپلماتيک و صدور قطعنامه های تاديبی بهره بايد برد و نه با جنگ وستيزکه بر پايه چنين باوری ، اخيرا با رواج شايعه بی اساس و قوع جنگ، که تنها زائيده تخيل زمامداران نظام ولايی و حاميانش است ، وزير دفاع امريکا ، بعنوان يکی از دو کشور مورد اتهام حمله به جمهوری اسلامی در تازه ترين واکنش به اين توهم رواج داده شده از سوی نظام ولايی صراحتا اعلام ميدارد "هرگونه حمله احتمالی به ايران می‌تواند برای منطقه پيامدهای جدی در پی داشته باشد، بدون اين که بتواند برنامه هسته‌ای اين کشور را متوقف کند".

حال با چنين رويه ای که جهان در مقابله با لجاجت و کردنکشی های جمهوری اسلامی در پيش گرفته است و از سويی جنبش و خيزش مردم به دليل عدم رهبری ونبود درايت مبنتی بر تهيج ملت ، در رخوت وسکون قرار دارد ،ملت ايران همراه با جامعه جهانی در مقابله با اين ياغی سرکش به استيصال رسيده طرفه آنکه در چنين حالتی حتی ياری جستن از جامعه جهانی که در واقع کمک طلبيدن از خانواده بين المللی محسوب می شود، به زعم گروهی به نام وطن پرستان به مثابه خيانت و يا وابستگی جنبش به بيگانگان محسوب می شود ، و اين در حاليست که به رسم و سنت پسنديده انسانيت وبنا بر آن شعر معروف شاعر پارسی گوی سعدی بزرگ که بنی ادم اعضای يکديگرند .. ..هر گاه ملتی در اثر بلايای طبيعی چون سيل و سونامی و زلزله ، گرفتار می شود ، خانواده بين المللی به کمک و ياری مردم بلا زده می روند ، براستی بلايی خانمانسوزتر ازچنبره ظلم وتحميل زور از سوی گروهی که به تزوير و ريا برگرده ملتی می نشينند و جهانی را از لجبازی و ديوانگی های خود به ستوه می آورند وجود دارد ؟

ترسيدن ما چونکه از بيم بلا بود
اکنون ز چه ترسيم که در عين بلائيم ؟

بعد از مصاحبه خانم کلينتون وزير امور خارجه آمريکا در دو برنامه تلويزيون فارسی زبان بی بی سی و صدای آمريکا که نپذيرفتن کمک دولت آمريکا از سوی رهبران جنبش را ، به صراحت اعلام کرد ، برخی ازمتوليان و مدعيان اداره جنبشی که در حال حاضر در رکود بسر می برد گويی به وجد امده و به تکاپو افتادند تا با بهره گيری از اين اعتراف وزير خارجه امريکا ،در توجيه انفعال و عدم درايت خود در تهيج و اميدواری ملت، نسبت به قيام برعليه ظلم ،دست آويزی ساخته و آن راهمچون مدال افتخاربه رخ مردم جان به لب خود ميکشند ، اگر چه نمی توان منکرشيرين بودن اين اقرار خانم کلينتون بود ، که پاسخی مستدل ودندان شکن برای ياوه گوئی های زمامداران نظام بوده که همواره خيزش مردم تحت سلطه حکومت جابرانه خود را ، وابسته به حمايت بيگانگان می دانند.

در فرهنگ سياسی ما ايرانيان هر کمکی از جانب بيگانگان خيانت و وطن فروشی محسوب می گردد که ريشه چنين باوری در ماجرا های بست نشينی سياست پيشگان گذشته در سفارت خانه های روس و انگليس سرچشمه می گيرد که درعصر خود اين دوکشور به دليل سياست های استثماری ابر قدرت محسوب می شدند ، و هنوزهم حکايت های شنيدنی از اين تحت الحمايه قرار گرفتن ها و بست نشينی ها در اذهان عمومی ايران يانيان وجود دارد.

فرزانه ای در نقل خاطره ای از دوران گذشته می گفت " بعد از شهريور ۲۰ يکی ازجماعت ۵۳ نفر که ديگر گرد فعاليت های سياسی نمی گشت در زندان مخوف رضا خان از پيرمردی شنيده است که می گفت : يادتان باشد که ملت برای شما دعوتنامه نفرستاده تا وارد سياست شويد اما از شما توقع دارد که به خود فروشی و ننگ الوده نگرديد و از همين رو معمولا کسی را به اين اتهام که مبارزه نکرده محاکمه نمی کنند اما مردم ايران در طول تاريخ کسی را که خود را به بيگانگان فروخته با همه بخشايشی که دارند هرگز نبخشيده است..." و صد ها خاطره از اين دست که بعنوان نشانه وطن پرستی هنوز در بين ما ايرانيان نقل می گردد وجود دارد و اين در حاليست که حداقل در تحولات يک صد سال گذشته اين اب و خاک هيچ تغير و تحولی بدون دخالت جامعه بين المللی به ثمر ننشسته ، حتی تحولات سال ۵۷ که امروزه بعنوان انقلاب در تاريخ کشورمان ثبت گرديده چرا که اگر قطع حمايت های دولت های خارجی از نظام شاهنشاهی نبود تا بدانجا که بزرکترين حمايت کننده شاه ، يعنی آمريکا ژنرال هايزررا برای منفعل ساختن پنجمين ارتش جهان به ايران نمی فرستاد تا زمينه تحولات از قبل تعين شده در منطقه را فراهم سازد ، امروز.در تاريخ اين کهنه ديار هرگز نامی ازفريبی که بنام انقلاب می خوانيمش وجود نداشت .و اين حقيقتی است که با همه فراموشی ما ايرانيان گاهی بد نيست آن را بياد بياوريم و دراستصالی که برای بر چيدن خيمه ظلم ازوطن به آن گرفتاريم به راه کار هايی جز اتکا به رهبران دورغين و يا جنبش های يک شبه ويک ماهه ،به آن بيانديشيم .

بسکه ترسيده است چشم گل زتيغ باغبان
پای بلبل را خيال دست گلچين می کند


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016