اشتباهاتی که آنها دچارش شدند همچنان ادامه دارد...، الاهه بقراط، کيهان لندن
اتحاد عمل يعنی توافق بر سر رسيدن به يک هدف مشترک که هيچ فرد و گروهی به تنهايی نمیتواند به آن دست يابد. اين هدف مشترک، چيزی جز فراهم آوردن شرايط برای برقراری دمکراسی نيست. برای رسيدن به آن نيز دو راه بيشتر وجود ندارد: يکی تشديد فشار و اميد به واداشتن رژيم به عقبنشينی، ديگری دخالت خارجی که خود رژيم در آن نقش اساسی بازی میکند. در هر دو راه نيز اگر نيروهای دمکرات، مستقل و ملی به خود نجنبند، ايرانيان بايد خود را برای نصب افراد در آب نمک خوابانده شده آماده کنند حتا اگر ظاهرا با رأی مردم روی کار بيايند!
کيهان لندن ۱۰ نوامبر ۲۰۱۱
www.alefbe.com
www.kayhanlondon.com
راست گفتهاند دو صد گفته چون نيم کردار نيست. میتوان آنقدر چيزهای قشنگ درباره آزادی و دمکراسی و حتا «اشتباهات» خود گفت و نوشت که بسياری را به تأييد و تحسين وا دارد. ولی همين الان چه؟! «آنها» و مانند آنها، اشتباه نمیکنند؟!
افراد و گروههای سياسی ايران يک بار در سرمستی پيروزی «انقلاب شکوهمند» و بار ديگر در زخمهای عميق شکست نابودکننده در برابر سرکوبگرانی که از همان انقلاب برخاسته بودند، دليل وجودی خود را فراموش کردند: مبارزه پايدار، دست کم برای موجوديت خودشان!
آنها چه در آن پيروزی و چه در شکستی که پيامد آن بیخبری و از خودبيگانگی بود، بيشتر سياهی لشکر و خدمتگزار قدرت شدند. چه سودی دارد که اينک پس از سه دهه به بهاران عربی هشدار داد که مبادا اشتباهات آنان را تکرار کنند! کسانی که ديگران را از اشتباهاتی که خودشان کردهاند بر حذر میدارند، آيا هرگز خود در پی جبران آن اشتباهات بر آمدهاند؟ و آيا مطمئن هستند که هنوز و همچنان اشتباه نمیکنند؟! پس نقش «خندق» به دور نظام جمهوری اسلامی را چه کسانی بر عهده گرفتند تا از پيوستن معترضان «نظام» به مخالفان آن جلوگيری کنند و آنها را تا جايی که میتوانند در قلعه جمهوری اسلامی که از جمله بر اساس همان اشتباهات بنا شده است، زندانی نگاه دارند؟! درد اين احزاب و گروهها، از خودبيگانگی، نداشتن استقلال انديشه، و درک روشن از دمکراسی و آزادی است حتا اگر درباره همه اينها بگويند و بنويسند! از همين رو، نتيجه همه تلاشها و جانفشانیهای آنان برای رژيم، سرانجام يکی پس از ديگری به «منحله» شدن خودشان انجاميد! خبر چندبارهاش را با وجود انکار و تکذيب منحل شدگان، ۱۱ آبان، ايرنا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی اعلام کرد: نهضت آزادی و جبهه مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامی منحله هستند و «تحت هيچ شرايطی» نمیتوانند در انتخابات جمهوری اسلامی حاضر شوند!
مشکل قرائت
در نامهای که از تهران رسيده است، هموطنی به دنبال يک درمان مشترک، تلاش میکند تا به تعريف يک درد مشترک برسد که ظاهرا بر خلاف آنچه پنداشته میشود، چندان هم مشترک نيست! او مینويسد: «کاش سياه بودم! کاش نماد اعتراضام، نماد بودنام، رنگ تنام بود. نمادی که نه میشد پنهانش کرد و نه میشد معنايی ديگر از آن ساخت».
اين «قرائت»های مختلف تنها در مورد «دين» و «اسلام» نيست که از يک سو کار دست همه، از جمله کشورهای غربی، داده و از سوی ديگر همواره بر فرصتهای کسانی افزوده و چکهای بی محل کسانی را نقد کرده است، که نه تنها از دکان «دين» بلکه از فروش «قرائت» آن نيز از همه نظر به جيب زدهاند و با اين همه از اينکه برای ديگران موعظه «استقلال» کنند، کوتاه نمیآيند. آن هم در حالی که «پرواز انقلاب»شان از خارج و با «سوخت» غربیها اوج گرفت و در تهران فرود آمد!
نويسنده دردمند نامهای از تهران ادامه میدهد: «وقتی اصلاحات آمد ما از در و ديوار شهر آويزان بوديم. تعدادمان از پوسترهای خاتمی بيشتر بود» اما «اصلاحات ردای فاخری بود بر تن سنت انديشان که به زودی از مد افتاد».
با اين همه به مصداق هر دم از اين باغ بَری می رسد، «بهار ۸۸ از راه رسيد. باز ميدان مبارزهای بين «بد و بدتر». باز هم میبايست قانع شوم که «بد، خوب است!» هر چند هيچ گاه نفهميدم چگونه میشود با اين حماقت کشوری را آباد ساخت!»
در ادامه رويدادهای ۸۸ تا به امروز است که «نماد» نيز دچار قرائتهای گوناگون میشود و هر کسی از جمله طرفداران سيدعلی خامنهای و احمدی نژاد، در نوع خود، سبز میشوند. بر اساس همين رويدادها و کنش و واکنش حکومت و معترضان و مخالفانش است که نويسنده نامهای از تهران نيز مانند هزاران هزار ايرانی ديگر به ويژه زنان، جوانان، طبقات متوسط و هم چنين زحمتکش کشور، اعتماد خود را به بازيگران رايج سياسی از دست میدهد. از «کنگره ملی» که پسوند «ملی» در آن بيشتر يک تعارف است نه واقعيتی که بيشترين گرايشهای موجود در «ملت» را در بر بگيرد، تا بيانيههای «راه سبز اميد» که محاصره شده در ميان صخرههای عظيم امتناع و محدوديت، هر بار پژواک صدای نا«رسا»ی خود را تحويل میگيرد و بانگ خفه «جرس»اش حتا آنقدر طنين ندارد که بتواند خودش را بيدار کرده و به تحرکی وا دارد.
حرف، حرف، حرف و باز هم حرف! حرفهايی که سی سال است تکرار میشوند، اگر چه ممکن است برای گويندگان تازه از راه رسيدهاش کشفی تازه باشد. بسياری از کسانی که در سالهای اخير و هم چنين ماهها و هفتههای اخير به خارج کشور آمدهاند، تازه شروع به تکرار حرف کسانی میکنند که از سالها پيش از آنها به تکرار آن مشغول بودهاند! هيچ اشکالی در اين تکرار نيست. تکرار، تأثير آگاهیبخش، روشنگرانه و هم چنين تبليغی دارد. گاه جز تکرار چارهای نيست چرا که مشکل، همان است که از سی سال پيش هست! اشکال در آنجاست که اين خانمها و آقايان، شرايطی را که گردونه حذف و تبعيد را به آنها رسانده است، کشف جديد و موقعيت تازهای میپندارند که گويی هم اکنون پديد آمده است. از همين رو حرف همان کسانی را تکرار میکنند که پيش از آنها در پرههای گردونه سرکوب گرفتار آمده بودند! حال آنکه منطق و به ويژه شرايط خطير کنونی حکم میکند همه اينها عقل و توان خود را روی هم گذاشته و چارهای بينديشند که اين گردونه را از کار انداخته و طرحی نو برای کشور در اندازد. و اين تنها در صورتی ممکن است که قرائت کنندگان حرفهای را متقاعد ساخت که دمکراسی و حقوق بشر يک معنی و يک نتيجه بيشتر ندارد و شامل قرائتهای خودساخته آنها نمیشود و الگوبرداری از ترکيه و آلمان و... برای کشوری که از همه نظر با آنها تفاوت دارد، يک اشتباه ديگر بر آن «اشتباهات» خواهد افزود!
مشکل اتحاد
اتحاد عمل يعنی توافق بر سر رسيدن به يک هدف مشترک که هيچ فرد و گروهی به تنهايی نمیتواند به آن دست يابد. اين هدف مشترک، اگر به ادعاهای نيروهای سياسی معترض و مخالف رژيم جمهوری اسلامی، از جمله مدعيان اصلاح و تعمير رژيم باور داشته باشيم، در مرحله نخست، چيزی جز فراهم آوردن شرايط برای برقراری دمکراسی نيست.
اين «شرايط» اگر قرار باشد راهی متمدنانه و مسالمت آميز برای فراهم آوردن آن در پيش گرفته شود، سه محور اساسی دارد: آزادی همه زندانيان سياسی، آزادی فعاليت همه احزاب و گروههای سياسی، اجتماعی، صنفی، و آزادی همه مطبوعات و رسانهها.
تنها با تأکيد بر اين «همه» است که از يک سو میتوان ادعای خود را درباره درک دمکراسی به مفهوم حکومت اکثريت با تأمين و تضمين حقوق اقليت ثابت کرد و از سوی ديگر راه فعاليتهای سياسی گروههای شبه نظامی را بست و آنها را دعوت به فعاليت سياسی نمود و در صورت امتناع آنان، راه حقوقی و قانونی برخورد با آنان را گشود.
اين همه اما هنوز به معنای تحقق دمکراسی نيست بلکه تنها فراهم آمدن شرايط آن است. طبيعی است که رژيمهای حاکم نيز در تحقق اين شرايط با عقب نشينی خود نقش بازی میکنند. اين، رژيمها هستند که بايد زندانيان سياسی را آزاد، و آزادی فعاليت احزاب و مطبوعات و رسانهها را تأمين کنند. اما اين عملا به معنی همکاری اين رژيمها با مخالفانشان برای تحقق دمکراسی و به عبارت ديگر، نابودی خودشان است! تجربه از جمله در ايران، پيامدی جز اين نشان نداده است و مقاومت زمامداران جمهوری اسلامی و هم چنين توصيه آنها به رژيم سوريه همانا درسی است که آنها از انقلاب خودشان آموختهاند و سالها پيش در اين سخن رفسنجانی بازتاب يافت: «ما اشتباهات شاه را تکرار نمیکنيم!»
پس اگر قرار باشد رژيم به خواست معترضان و مخالفان خود تن ندهد و حتا برای اصلاح و تعمير خود نيز گامی بر ندارد، چه راهی برای فراهم آوردن شرايط تحقق دمکراسی باقی میماند؟
به نظر من همچنان دو راه بيشتر وجود ندارد: يکی تشديد فشار و واداشتن رژيم به عقب نشينی است که خواه ناخواه به تغييرات اساسی و سرانجام نابودی آن منجر خواهد گشت. ديگری، دخالت خارجی بنا بر تجربه سالهای اخير است که خود رژيم در وقوع آن نقش اساسی بازی میکند.
هر دو راه اما تنها بر بستر جنبشهای اجتماعی و اعتراضی مردم ممکن است. و متأسفم از اين که بگويم در هر دو راه نيز اگر نيروهای دمکرات، مستقل و ملی به خود نجنبند، بايد مردم ايران خود را برای نصب افرادی که ديگران برايشان تعيين میکنند، آماده کنند، حتا اگر قرار باشد ظاهرا به انتخاب آنها و با رأی آنها روی کار بيايند! از جمله همان کسانی که داد سخن از استقلال میدهند و خود نمیدانند نه با کمکهای سازمان يافته مادی و معنوی خارجی به جنبشها، که هيچ تغييری در هيچ جای جهان بدون آنها ممکن نيست، بلکه با هزاران بند پيدا و پنهان ديگر وابستهاند و خود نمیدانند و يا نمیخواهند بدانند!
مقابله با اين مشکلِ آينده را که بی ترديد ايران را بار ديگر دچار چرخه ويرانگر دخالت خارجی و انقلاب خواهد کرد، حال بايد چاره انديشيد: توافق بر سر درد و درمان مشترک، اتحاد برای هدف مشترک، و تشکيلاتی، به هر نامی که میخواهد باشد، برای گرد آمدن همه گرايشهای فکری دمکرات، ملی و مستقل بدون هرگونه قرائت! در فرصتی ديگر اين چاره را باز هم بيشتر خواهم شکافت.
۳ نوامبر ۲۰۱۱
لينک به گفتگوی راديو فردا با عضو رهبری نهضت آزادی درباره احزاب قانونی که مانند خندقی دور تا دور قلعه جمهوری اسلامی عمل می کنند، دی ۱۳۸۸