سه شنبه 27 دی 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ظلم مضاعف جمهوری اسلامی در حق اقوام ایرانی، دکتر بهروز بهبودی

دکتر بهروز بهبودی
نگاهی به اوضاع و شرایط اقوام مشابه اقوام ایرانی در کشورهای همسایه نشان می دهد شهروندان ایرانی تا چه اندازه صبور و قانع بوده و هستند و این صبوری و نجابت تا چه اندازه دولتمردان ایران را در بی اعتنایی به حقوق آنان گستاخ تر کرده است. سران جمهوری اسلامی به این مردم نجیب و ستمدیده، تنها به چشم مرزنشینانی می نگرند که گویا باید بنابر وظیفه در خدمت کشور باشند و انتظار چندانی نیز از حاکمان نداشته باشند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در فراز و نشیب تاریخ ایران، تاریخ اقوام سازنده میهن ما نیز همواره دچار فراز و نشیب بوده است. گاه با حکومت ها بوده اند و گاه علیه آنها. گاه نیز برخی بهانه لازم را به دست حکومت ها داده و اسباب محرومیت های قومی را فراهم آورده اند. این تنش ها معمولاً میان اقوام و حکومت های ایرانی وجود داشته است امّا شاید بتوان گفت عمده تنش های موجود از دوران مشروطه به این طرف به وجود آمده است. هرچند این تنش ها در دوران رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی نیز وجود داشت، انقلاب اسلامی به رغم وعده های داده شده و بر خلاف نص قانون اساسی تبعیض میان آحاد جامعه ایرانی را ترک نگفته و همچنان به مشکلات میان اقوام و حکومت دامن زده است.

مطابق با اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.» امّا در عمل حاکمان ایران این اصل را نیز چون بسیاری از اصول دیگر قانون اساسی نادیده گرفته و نابرابری ها را هر روز بیشتر و بیشتر کرده اند به گونه ای که امروز برای مثال خوزستان با وجود ذخایر عظیم نفت و گاز یکی از استان های محروم کشور به شمار می آید.

نگاهی به اوضاع و شرایط اقوام مشابه اقوام ایرانی در کشورهای همسایه نشان می دهد شهروندان ایرانی تا چه اندازه صبور و قانع بوده و هستند و این صبوری و نجابت تا چه اندازه دولتمردان ایران را در بی اعتنایی به حقوق آنان گستاخ تر کرده است. اگر اعراب جنوب ایران خود را با کشورهای همجوار مقایسه کنند و داشته های آنان را با نداشته های خود که حکومت جمهوری اسلامی برایشان رقم زده است مقایسه کنند، حق دارند. آیا خوزستان چون کشورهای عربی نفت ندارد؟ آیا در صورت استقلال یکی از کشورهای ثروتمند منطقه نمی توانست باشد؟ خوزستان سخاوتمندانه ذخایر خود را در اختیار تمامت ایران قرار داده است زیرا خود را نیز بخشی از کل ایران می داند و صبورانه با مشکلات، نارسایی ها و محرومیت ها می سازد امّا در مقابل، دولتمردان ایران توجه چندانی به این مرز پرگهر نشان نمی دهند. آثار ویرانه های حاصل از جنگ هنوز هم در خوزستان به چشم می آید. حتی اگر کردها، شرایط خود را با کردهای عراق بسنجند، محق هستند. اگر آذری ها و ترکمن ها، میزان پیشرفت خود و کشورشان را با ترک های ترکیه بسنجند و ناراحت باشند همچنان حق دارند. با این همه این اقوام نجیب همواره در بزنگاه های تاریخی دین خود را نسبت به کشور ادا کرده و می کنند و جور حاکمان را سببی برای فروختن خاک خود نمی دانند.

آیا رشادت های اعراب جنوب ایران در جنگ هشت ساله فراموش شدنی است؟ جانفشانی های آذری ها چطور؟ آذری ها که از دوره مشروطه با معرفی قهرمانان ملی چون ستارخان و باقرخان به دنیای آزادگی سهم خود را به مشروطیت پرداخته بودند، مطابق با آمارهای موجود بیشترین شهید را نیز در پاسداری از کشور به آب و خاک خود تقدیم کرده اند و پس از آن نیز در پرتو فعالیت های اقتصادی و فرهنگی خدمات شایانی به کشور نموده اند. کردها، بلوچ ها و ترکمن ها که حتی مذهبی جدای مذهب حاکمان فعلی دارند، تفاوت ها و اختلاف های میان شیعه و سنی را ـ که متاسفانه حاکمان ایران به آن دائم می زنند ـ دلیلی برای بی اعتنایی به دفاع از کیان کشور ندیده اند، امّا سران ایران با دخالت ها و تبعیض های ناپسند مذهبی خود تنگناهای فراوان برایشان ایجاد کرده اند. هنوز هم که هنوز است مسلمانان اهل سنت از داشتن مسجدی در تهران محرومند، پایتختی که به ادعای سران جمهوری اسلامی ام القرای جهان اسلام به شمار می رود.

هرچند موقعیت جغرافیایی ایران، بلوچ ها، کردها و اعراب را در مناطق مرزی سکونت داده است، چنانکه آمد مرز را بهانه ای برای جدایی ندیده اند و همواره به پاسداری از آن پرداخته و هزینه های فراوان نیز پرداخته اند. با همه این بی ادعایی ها، به نظر می رسد سران جمهوری اسلامی به این مردم نجیب ستمدیده، تنها به چشم مرزنشینانی می نگرد که باید بنابر وظیفه در خدمت کشور باشند و انتظار چندانی نیز از حاکمان نداشته باشند از اینرو همواره در تقسیمات کشوری و بودجه ای از بسیاری حقوق مدنی آنها را محروم ساخته است.

هرچند این نابرابری ها در همه جای کشور به چشم می آید و تقریباً همه امکانات کشور در خدمت گروه و طبقه بخصوصی قرار گرفته، ستم به اقوام نامبرده دوچندان بوده است به گونه ای که گاه در برخی از مناطق دورافتاده، امکانات اولیه زندگی نیز یافت نمی شود. بهداشت سر و سامانی ندارد، آموزش هم همین طور، رفاه عمومی که هیچ! و... وقتی کشور از آن همه است، ثروت های آن نیز باید میان مردم در نواحی گوناگون به یکسان پخش شود. در یک جامعه دموکراتیک و آزاد، وجود شهروندان درجه اول و دوم بی معناست. همه به یک اندازه سزاوار دریافت امکانات هستند در غیر این صورت حق اعتراض برای آنان محفوظ است، اعتراض به آنچه حاکمان از آنها سلب می کنند؛ آزادی در اعتراض، آزادی بیان. در نگاه من به وجود آمدن گروه هایی مسلح چون گروه ریگی، حاصل تعصبات بیجای سران ایران بوده و است، کسانی که بذر نفرت های دینی، مذهبی و قومی را در میان مردم کشور کاشته اند و همزمان امکان سخن گفتن را نیز از آنان ستانده و در نهایت راهی جز اسلحه و سخن گفتن به زبانی که خود به آنان آموخته، برایشان باقی نگذاشته اند.

تضییع حقوق اقوام تنها به آنچه تا کنون گفتیم منحصر نمی شود. اگر زبان را یکی از مولفه های هویت قومی به شمار آوریم، خواهیم دید جمهوری اسلامی با به رسمیت نشناختن حقوق افراد در استفاده از زبان مادری خود در نظام آموزشی، باز تا چه اندازه در راستای ضایع کردن حقوق اقوام و هویت زدایی از آنان گام برداشته است. هنوز هم دانش آموزان غیرفارسی زبان ناگزیر از آموختن فارسی در روزهای نخستین مدرسه هستند در حالیکه از کودکی به زبانی دیگر با آنان سخن گفته اند و مختصات آن را ـ که زبان مادری شان است ـ می شناسند. این سخن به معنای نادیده گرفتن ارزش های زبان فارسی نیست، هرگز، بل من بر این باورم که احیای زبان های محلی، به غنای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی یاری فراوان خواهد کرد، امّا متاسفانه به این موضوع همواره به دید تجزیه طلبی نگریسته شده و از این رهگذر مشکلات فراوانی برای دانش آموزان غیر فارسی زبان به وجود آمده است. در واقع در این سال ها دانش آموزان، هزینه ضعف نظام آموزشی ناکارآمد را پرداخته اند.

سران ایران باید این حداقل را بدانند که گویش های فعلی ایران، یادگارهایی از گویش های کهن هستند که از یک سو بسیاری از واژگان ناب و سره فارسی را می توان در آنها یافت و از سوی دیگر حضور مسالمت آمیز آنان را در کنار زبان فارسی نشان داد. در گذشته های دور این گویش ها در کنار گویش فارسی حضور داشته و نه تنها مزاحمتی برای آن ایجاد نمی کرده اند که به باروری اش نیز کمک می نموده اند. این یعنی وحدت در عین کثرت.

امروز هیچ کس به کتیبه هایی که از ادوار باستانی به یادگار مانده اند، به چشم عوامل مخرب وحدت ملی نگاه نمی کند. هیچ کس به سبب تعلق آنان به ادوار گذشته کمر به نابودیشان نمی بندد. زبان ها و گویش های به جا مانده از تاریخ گذشته ایران نیز بسان همان کتیبه ها، تاریخ تعاملات ایران و ایرانی را در خود دارند و هرگز موجب از بین رفتن وحدت ملی نمی شوند بل چنانکه آمد به تقویت بنیادها یاری می رسانند. بنابراین حفظ آنها نه تنها به قوم گرایی مخرب نخواهد انجامید که به شناخت از شرایط و موقعیت تاریخی اقوام کمک بسیار خواهد نمود.

در صورتی که شهروندان یک کشور در تعلق خود به آن مرز و بوم تردید کنند و وحدت ملی نداشته باشند، بذر دموکراسی جوانه نخواهد زد. اقوام گوناگون در چهارگوشه ایران عزیز، بخشی از تاریخ و هویت این مرز پرگهر به شمار می آیند. آنان باید وحدت در عین کثرت را در خود به نمایش بگذارند تا به آزادی و دموکراسی برسند. برای رسیدن به دموکراسی ابتدا اقوام متکثر در ایران باید خود را بشناسند و سپس پیوندهای خویش را با سرزمینی که تاریخشان با آن گره خورده است. خودشناسی منتهی به قوم گرایی راه به جایی ندارد به همین رو بی شک ایرانیان خود را همواره در پیوند با ظرفی به نام ایران خواهند دید.

صبوری و بسنده کردن به آنچه موجود است دولتمردان ایران را گستاخ تر از پیش می کند. صبوری سال های گذشته ثمره ای جز اعدام های بیشتر، سرکوب های روزن افزون تر و در یک کلام قربانیان بیشتر نداشته است. ایرانیان می دانند که بذر دموکراسی در زمینی جوانه می زند که آحاد آن خود را بشناسند و حقوق دیگران را و زمینه های این همه، به رغم نابرابری های موجود تحمیل شده از سوی حاکمان جمهوری اسلامی، در اقوام ایرانی هست. ایرانیان می دانند آزموده را آزمودن خطاست بنابراین برای سرنگونی نظام فعلی باید دست در دست یکدیگر بدهند و همراه با ایرانیان خارج از کشور به ایرانی آباد و آزاد بیندیشند. ثمره دموکراسی، برابری حقوق اقتصادی، سیاسی، فرهنگی تمام شهروندان ایرانی فارغ از ملاک های قومی خواهد بود. بی شک این کثرت واحد، آینده سرزمین کهنسال مان را رقم خواهد زد و ایرانیان زیر پرچم ایرانی آباد، آزاد و دموکرات، قله های عزت و ترقی را که شایسته ایران و ایرانی است، فتح خواهند کرد، ایران آینده سهم هیچ گروه خاصی نیست و تمام اقوام در آن تعیین سرنوشت خود و هموطنانشان نقش دارند. و من آن روز را دور نمی بینم.

دکتر بهروز بهبودی

[email protected]

بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016