یکشنبه 9 بهمن 1390   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

“خمیدن حقیقت در "جدایی نادر از سیمین" و " در باره الی، مجید جعفری

jodaee.jpg
این نوشته مروری دارد تنها بر بخشهائی از دو فیلم "جدایی نادر از سیمین" و "در باره الی" ساخته اصغر فرهادی. این مرور از یکی از صحنه های پایانی "در باره الی" شروع میشود و در انتها به یکی از صحنه‌های پایانی "جدایی نادر از سیمین" میرسد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

Majid_Jafari@att.net

این نوشته مروری دارد تنها بر بخشهائی از دو فیلم "جدایی نادر از سیمین" و " در باره الی" ساخته اصغر فرهادی. این مرور از یکی از صحنه های پایانی "در باره الی" شروع میشود و در انتها به یکی از صحنه‌های پایانی "جدایی نادر از سیمین" میرسد. این مرور تنها بیان کننده برداشت نویسنده است از این دو فیلم‌ در یک زمینه خاص, (۱) بی آنکه ادعا کند که فیلمساز چنین نظری در ساختن فیلم داشته است.

در زبان انگلیسی‌ گاهی به جای عبارت "دروغ گفتن" از عبارت مودّب تر "خم کردن واقعیت یا حقیقت " یا bending the truth استفاده میشود. انسانها در روند پر پیچ و خم و پیچیده زندگی‌ در بسیاری موارد با این چالش اخلاقی‌ رو برو میشوند که آیا عین آنچه را اتفاق افتاده بیان کنند یا به ناچار تمامی‌ یا قسمت از یک اتفاق را به گونه‌ای دیگر گزارش کنند. ضرورت زندگی‌ و شاید حس بقا و ادامه حیات آدمی را بر آن می‌دارد که در یک لحظه حساس واقعیت را به گونه‌ای خم کند و حقیقت را آنگونه که اتفاق افتاده به زبان نیاورد ، امری که بعضی‌ فیلسوفان بر آن صحه گذشته اند.

در یکی‌ از صحنه‌های انتهایی " در بار الی" وقتی‌ که نامزد الی به صحنه خانه ساحلی وارد میشود و با بچه‌ها روبرو میگردد از آنها می‌پرسد که الی را آخرین بار کجا دیده اند. یکی‌ از آنها فوری سمت دریا را نشان می‌دهد و میگوید آنجا. همین کودکان در صحنه‌ای در میانه فیلم هنگامی که این سوال از طرف والدین‌شان مطرح شده، که معّمای گم شدن الی را حل کنند، هرگز جوابی‌ به آن صراحت نداده اند. کودکان کمی‌ قبل تر از طرف والدین (به قول خود والدین) توجیه شده اند. آنها اکنون خطر را حس کرده اند و در پیروی از حسّی غریزی، بی‌ آن که دچار چالشی اخلاقی‌ شوند، آنچه را که ندیده‌اند دیده گزارش میکنند.

سپیده اما در برابر نامزد الی در یک صحنه و لحظه مهم و حیاتی ابراز می‌دارد که الی در برابر پیشنهاد مسافرت نه نگفته، و القا می‌کند که او نمیدانسته که الی نامزد دارد. نامزد هنگام پرسیدن میگوید که جواب این سوال برای او خیلی‌ مهم است. اهمّیت این برای سپیده هم خیلی‌ زیاد است. سپیده واقعیت را نمی‌گوید و تمام جمع را به نوعی نجات می‌دهد و شاید به نامزد هم کمک می‌کند که در آینده با مرگ الی بهتر کنار بیاید.

شاید بشود گفت که شخصیت‌ها در قسمت زیادی از فیلم "جدائی" گرفتار همین چالش هستند. پدر که راست و درست گویی را به دختر آموزش داده اکنون درمانده که آیا به دختر بگوید که از حامله بودن زن با خبر بوده یا نه‌. دروغ گویی به دختر تمام آن بنایی را که بر پیهای (Foundations) راست گویی ساخته فرو می‌ریزد. پدر توجیهی‌ منطقی‌، درست و روانشناسانه می‌کند و میگوید که بله قبلا میدانسته اما در آن لحظه خاص نمیدانسته. در آن لحظه که پدرش را دیده بوده در آن وضع نزار همه چیز را فراموش کرده بوده است. امری روانشناسانه که بسیاری از جرمشناسان امروزه وقتی‌ که پیرامون یک جرم بررسی میکنند به آن توجه زیادی دارند.

دختر در صحنه‌ای که در برابر قاضی قرار میگیردبا شرایط سختی رو بروست. گفتن واقعیت بسیاری چیزها را به هم می‌ریزد, پدر به زندان میرود و روند زندگی‌ از هم میپاشد. همانطور که پدر میگوید در مقابل آن قانون توجیه روانشناسانه از عمل پدر کاربردی ندارد. پس دختر تصمیمش را می‌گیرد و روایتی دیگر از واقعیت بیان می‌کند. فرهادی مجبور است که چنین شرایطی فراهم آورد و دختر را در مقابل قاضی قرار دهد. چه اهمّیت دارد که آیا در این حکومت قاضی از بچه‌ها سوال می‌کند یا نه‌.

بعضی‌ در این مورد با نگاهی‌ سیاسی به فرهادی ایراد میگیرند که تصویر مثبتی از دادگاهای حکومت ارائه داده است . هیچ دلیلی‌ ندارد که فرهادی از یک پدیده غیر واقعی‌ استفاده کرده باشد. قاضی هایی که در دادگاههای خانواده به امور قضائی بسیاری از مردم در گوشهٔ و کنار این مملکت رسیدگی میکنند انسانند و از خود این مردم. در آنها هم حسّ عدالت خواهی‌ وجود دارد و‌ای بسا ایجاب می‌کند برای رسیدن به حقیقت از کودکی بخواهند در دادگاه شهادت دهد.

معلم مدرسه هم در شرایط ابراز حقیقت یا خم کردن آن قرار می‌گیرد. او به جای اینکه شک کند که آیا نادر گفتگوی او و زن را در مورد حامله بودن زن شنیده یا نه‌، میگوید که نشینیده و حتا به قرآن هم قسم می‌خورد. اما جالب‌ترین این رویارویها زمانی‌ اتفاق می‌افتد که "راضیه" ناچار است قسم بخورد، آنهم به کتاب آسمانی، که آیا بچه‌اش را به دلیل آن هل دادن از دست داده یا نه‌ . او آدمیست مذهبی‌، به مفهومی‌ کاملا سنتی‌ . که درستی‌ و نادرستی بسیاری از امور را از مذهبش می‌گیرد. وقتی‌ که برای کار به خانه نادر میرود، به سازمانی که اتفاقا برای اینگونه امور در یک حکومت مذهبی‌ تأسیس شده است، و شماره تلفنش را هم در دفتر تلفن خود دارد، تلفن می‌کند و متخصص مذهبی‌ جواب می‌دهد که به دلیل "اضطرار" اشکال ندارد که او بدن نامحرم را ببیند و لمس کند. متخصص مذهبی‌ برداشتی عملی‌ (pragmatic) و درست از قضیه دارد، پیروی خشک از مذهب روند امور آدمیان را مختل می‌کند خصوصا که آنها شهروندان اسیر یک حکومت مذهبی‌ هستند.

راضیه بارها در طول فیلم بنا به ضرورت زندگی‌ راست نگفته. به شوهرش نگفته که کجا کار می‌کند. به همسایه نمی‌گوید که دخترش نایلن آشغال را در راه پلّه پاره کرده است، بلکه میگوید که خودش سرش گیج رفته است. اکنون در این لحظه حساس، راضیه اما باید به به کتاب قسم بخورد. او قبلان با متخصص مذهبی‌ تماس گرفته و میداند که گرفتن پول حرام است. از گرفتن آن هراس دارد، می‌ترسد که بلائی به سر بچه‌اش بیاید. اما با این وجود، مجموعه شرایط او را وادار کرده که قبول کند که شوهرش پول را بگیرد. قسم خوردن به کتاب اکنون آن ترس را به نهایت رسانده است. گویی مطمئن است که اگر قسم بخورد بلائی سر بچه و خانواده‌اش میاید.

در این مورد جای مراجعه به متخصص مذهبی‌ نیست یا لااقل آموزش آن داده نشده که برای قسم خوردن هم میشود مشورت کرد. اگر چه شدت "اضطرار" در این لحظه از "اضطرار" قبلی‌ بیشتر است. شاید اگر راضیه در آن هنگام فرصت میکرد و یا اصلا اگر مورد داشت که به همان شماره قبلی‌ تلفن بزند، و البته به شرطی که متخصص مذهبی‌ همان گونه که به پیروانش "تقیه" را می‌آموزد که در هنگام خطر برای نظام به راحتی‌ دروغ بگویند ولو در مقابل کتاب مذهبی‌، به آدمیانی که در چنگ و دندان زندگی‌ در آن سیستم اسیرند آموزش میداد که در این مورد هم که امری حیاتی‌ برای زندگیشان است (اضطرار) تقیه کنند، راضیه اکنون زندگیش اینچنین از هم نپاشیده بود.

ترسی‌ موهوم به همراه ترس از جهنّم - (چیزی که بسیاری از حاکمان این حکومت شاید دیگر حتا اعتقادی به آن ندارند) - به خاطر قسم دروغ خوردن در مقابل کتاب، راضیه را و می‌دارد که واقعیتی غیر ضروری را بیان کند و همه چیز را به هم بریزد. آن شوهر عصبی و بیچاره و قربانی آن شرایط اجتماعی و اقتصادی، تمام برنامه‌هایش به هم می‌خورد، به شدت به سر خود می‌کوبد (جالب است که این انسان رنجور هرگز دست به روی همسرش دراز نمیکند) و شیشه اتومبیل آن خانواده را می‌شکند و و و... . بیننده رئوف که آینده غم انگیز این خانواده را در ذهن میسازد هرگز اینچنین پایانی را برای این انسانها نمیپسندد. آدمی‌‌ با نهادی انسان دوستانه، و نه ایدویلوژیک و مذهبی‌، با اخلاقی‌ که تنها از انسانیت سرچشمه گرفته ساعتها پس از تماشای فیلم دلش به حال آنها میسوزد و شاید در نهان اشکی هم می‌ریزد. شاید اگر راضیه این ترس موهوم را از مذهب نمیگرفت اکنون راحت تر میزیست.

در اینجا جا دارد که اشاره‌ای هم به عمل نادر که از طرف مقابل درخواست قسم خوردن کرده بشود. نادر، اگر چه ریش دارد، اما به نظر نمیرسد که آدمی آنچنان مذهبی‌ باشد. اتفاقا تمایلات میهن دوستانه‌اش در جائی که در مورد کتاب تاریخ دخترش نظر می‌دهد نمایان میشود. اما چرا ناگهان در پی‌ کشف حقیقت، از راضیه می‌خواهد که به کتاب قسم به خورد؟ کشف حقیقت برای او و برای کسب اعتبارش نزد دخترش بسیار اهمّیت دارد. و ناخوداگاه در پی‌ استوار نگاه داشتن بنای خودش است، و باز هم ناخوداگاه، و نه از روی رذیلت، عملش به فروریزی بنای طرف مقابل، که از بد روزگار در اینجا همچون دو حریف در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند، میانجامد. یا سیمین، که با صبوری و گذاشتی خاص به حل و فصل این ماجرا پرداخته، نیازی داشت که مرضیه را به قسم خوردن وادارد؟ شاید اگر نادر در فرهنگی‌ دیگر بزرگ شده بود، مثلا صبوری و رأفت را از بودا آموخته بود ماجرا به اینجا ختم نمی‌شد، که بودا کتابی ندارد که بشود به آن قسم خورد.

مجید جعفری،
جورجیا

__________________________________________________________

۱. هلن همّتی در نوشته‌ای به مساله حقیقت و مصلحت در فیلم “جدائی” به گونه‌ای علمی‌تر پرداخته است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016