گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
5 اسفند» نسل تازه خبر نویسان در رسانههای دولتی و شبه دولتی، مجید محمدی 30 بهمن» رژيم بشار تا کجا پيش میرود؟ مجيد محمدی 21 بهمن» امپریالیسم و ادبیات لجن مالی در سنت سیاسی چپ، مجید محمدی 1 بهمن» مشکلات دروازه بانان سابق رسانهها، مجيد محمدی 28 دی» معضل احترام در رسانههای فارسی زبان خارج کشور، مجيد محمدی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آمريکاستيزی روشنفکران ـ فعالان چپ ايرانی: سندرم "از موضع بالا"، مجيد محمدیاگر غيرآمريکايیهايی که میخواهند ايالات متحده به نجات مردم زير سلطه و در حال کشتار کمک کند ستون پنجم آمريکا هستند آمريکايیهايی که میخواهند دولتشان چنين کند ستون پنجم کجا هستند؟ ...آنچه در ادبيات ضدامپرياليستی بهچشم نمیخورد انديشهی تحليلی است... استبداد دينی در ايران امروز بر سه پايه استوار است: بيگانهترسی، درآمد نفت و سپاه... ادبيات سادهگيرانهی مارکسيستی ـ اسلامگرا در برچسبزنی به افرادی که ضدامپرياليست نيستند در نوشتههای چپ ضدامپرياليستی موج میزندويژه خبرنامه گويا روشنفکران/فعالان چپ ايرانی اعم از مذهبی و مارکسيست با هرگونه تخصص و حرفه اعم از دانشگاهی، تکنوکرات، فعال اجتماعی و سياسی، مولدان فرهنگ و هنر و کارکنان رسانههای چاپی و الکترونيک (بيشتر متعلق به نسل گذشته) نگرشی منفی به ايالات متحده (و برخی کشورهای اروپای غربی مثل بريتانيا) را در کوله دارند و در اين ميان کمتر تفکيکی ميان سياست خارجی اين دول با سياست داخلی آنان، ميان دولت فدرال و دولتهای ايالتی و محلی (امريکا و آلمان)، ميان دولت و نهادهای مدنی، ميان احزاب سياسی، گروههای مرجع، و گروه های ذی نفوذ و فشار، و ميان نظام اقتصادی و نظام اجتماعی و سياسی آنها قائل می شوند. آنها از اين حيث تفاوت چندانی با اسلامگرايانی که حامی جمهوری اسلامی هستند ندارند. در اين ميان پرسش اين است که چرا روشنفکران/فعالان چپ ايرانی، حتی آنها که امروز با حکومت جمهوری اسلامی مخالفند و بخشی از آنها در غرب زندگی می کنند نوعی روحيهی منفی نسبت به ايالات متحده و اروپای غربی را پنج دهه است يدک می کشند (تفاوت است ميان نقد يک يا چند سياست يک کشور و ارتقای آن به مقام امپرياليست و شيطان) و اين روحيه را در آثار و کنشهای خود منعکس می کنند؟ آيا اين روحيه و نگرش صرفا به مواضع و تصميمات و برخی سياستهای اين دولتها راجع است؟ انتقادهايی که ربطی به نحوهی کنش ندارند ادبيات غير تحليلی در ايالات متحده سينمای کم خرج و انتقادی تر و واقع بينانه تر در کنار سينمای روياپرداز بسيار پر خرج وجود دارد. در اين کشور برخی شرکتها در درون همانند نظامهای تعاونی اداره می شوند و به سهامداران خرد و بزرگ رايی مساوی می دهند و در مقابل شرکتهايی هستند که چنين نمی کنند؛ برخی شرکتها يا دولتهای ايالتی عليه اتحاديههای کارگری هستند و برخی دوست آنها. آنچه در ادبيات ضد امپرياليستی به چشم نمی خورد انديشهی تحليلی است. در اين انديشه عمدا تمايزات فوق به فراموشی سپرده می شوند. اين ادبيات غير از درست کردن خير و شر مطلق، مجموعهای است از ناسزا روا کردن به مخالفان خود: کمی شرم باد، برچسب رياکاری و سينه چاک و ارتجاع به ديگران زدن، ناسزاگويی به آنها که اتومبيل اس يو وی سوار می شوند، و اتهام خيانت به افرادی که ميهن يا زادگاه خود را رها کردهاند (مهاجرت از ترس جان يا زندگی بهتر). سندرم "از موضع بالا" حفظ استقلال نظر با ناديده گرفتن واقعيت نمونهی ليبی مورد بسيار روشنی از دخالت انسان دوستانه است؛ شواهد آن نيز آن که ايالات متحده به صراحت اعلام کرد که نه در پی براندازی رژيم قذافی و نه در پی پياده کردن نيرو در اين کشور است بسيارند. دخالت نظامی امريکا در اين مورد هم قانونی (در عرف امروز بين الملل) و هم چند جانبه بوده است. همچنين مقامات امريکايی از روزهای نخست در برابر فشار برای دخالت نظامی به شکل پياده کردن نيرو مقاومت می ورزيدند و حتی يکی از مقامات بالای نظامی در کنگره اعلام کرد که امکان برد قذافی بيشتر است. اگر غير امريکايیهايی که می خواهند ايالات متحده به نجات مردم زير سلطه و در حال کشتار کمک کند ستون پنجم امريکا هستند امريکايیهايی که می خواهند دولتشان چنين کند (و نو محافظه کار يا عضو حزب جمهوريخواه هم نبودهاند) ستون پنجم کجا هستند؟ همسو، ستون پنجم يا جاسوس اکنون پس از سه دهه دشمن سازی جمهوری جمهوری اسلامی و مشخص شدن پيامدهای آن، و نقد نظريهی توطئه و نشان دادن مخاطرات بيگانه هراسی و بيگانه ستيزی، ضد امپرياليستها دوباره به ياد اهميت بيگانه هراسی و وطن پرستی در ايران افتاده و مخاطب خود را در باب اپوزيسيون همسو (بدون هيچ نشانه، و صرفا بر اساس نظريهی توطئه و بيگانه هراسی) هشدار می دهند و همسوهايی را نيز که خود در ذهن ساختهاند ستون پنجم دشمن معرفی می کنند. برخی از آنها که چوب کيهان و بيت رهبری را نيز خوردهاند برای فاصله گذاری ميان خود و روزنامهی کيهان منتقدانشان را نه جاسوس و مزدور بلکه "همسو" معرفی می کنند (عبارت محترمانه تری برای "در خدمتِ اهداف")؛ آنها نيز که يک روز ترکهی حکومت دينی را نچشيدهاند و اصولا تصوری از زندگی تحت حکومت ولايت فقيه ندارند (و حاضرند در کنار آن با امپرياليسم بجنگند) با همان ادبيات کيهان منتقدان خود را "ستون پنجم" معرفی می کنند و هماوا با خامنهای در يک نوشته ده بار به سراغ "دشمن" می روند. ادبيات ساده گيرانهی مارکسيستی/اسلامگرا در برچسب زنی به افرادی که ضد امپرياليست نيستند در نوشتههای چپ ضد امپرياليستی موج می زند. عباراتی مثل اس يو وی سوار (کسانی که اتومبيل نوع خاصی دارند) صرفا به کار برانگيختن دشمنی نسبت به منتقدان ضد امپرياليستها می آيد و فقط در ميان کسانی کاربرد پيدا می کند که نه می دانند اس يو وی چيست، نه می دانند قيمت اتومبيل ضرورتا با نوع آن رابطه ای ندارد (می شود يک اتومبيل اس يو وی بسيار ارزان تر از اتومبيل های ديگر در امريکا داشت) و نه می دانند که اصولا داشتن اتومبيل در ايالات متحده مثل داشتن کفش است (حدود ۲۵۰ ميليون اتومبيل برای کشوری با حدود ۱۲۰ ميليون خانوار). Copyright: gooya.com 2016
|